چین در دوران تانگ ها

در قرن سوم بعد از میلاد حکومت خاندان «هان» پایان یافت و امپراطوری وسیع چین به سه دولت تقسیم شد. این دوران تقسیم که «سه سلطنت» نامیده می شد، چند صد سال طول کشید تا اینکه چین دوباره وحدت خود را بدست آورد و به وسیله یک خاندان جدید بصورت یک دولت واحد و نیرومند درآمد. این خاندان پادشاهی سلسله «تانگ» نامیده می شد که در اوایل قرن هفتم میلادی به سلطنت رسید.

آمدن آیین بودایی و افکار تازه از هند تاثیر فراوانی در چین آن دوران داشت. البته چین یک کشور متمدن بود و و به همین جهت نفوذ هند در چین مثل نفوذ هنر و اندیشه هند در یک کشور عقب افتاده نبود. در چین مذهب و هنر و اندیشه هندی با هنر و اندیسه چینی مواجه شد. نتیجه تماس و برخورد این دو جریان آن بود که یک چیز تازه که با هر دو فرقق داشت به وجود بیاید و آن مکتب «ذن» می باشد. ذن مکتبی در آیین بودایی است که در چین پدیدار شده و تأکید فراوانی بر تفکر لحظه به لحظه و ژرف نگری به ذات اشیا و جانداران و… به وسیله تجربه مستقیم دارد. بدین قرار آمدن این جریان فکری از هند، تکان و جنبش تازه ای در زندگی هنری و فکری چین به وجود آورد و به آن جانی تازه بخشید.

سلطنت خاندان تانگ با امپراطور «کائوتسو» در سال ۶۱۸ میلادی شروع شد که نه فقط تمامی چین را متحد ساخت و به صورت کشوری واحد درآورد بلکه قدرتش را در نواحی بسیار وسیعی توسعه داد، که شامل کره در شرق چین و از غرب هم تا مرزهای ایران و دریای خزر می رسید. پایتخت این امپراطوری شهر «سی _ آن _ فو» بود که در سراسر آسیای شرقی بخاطر عظمت و فرهنگش شهرت داشت. هیئت هایی از ممالک دیگر به این شهر می آمدند تا هنر و فلسفه و تمدن بیاموزند.

امپراطوران خاندان تانگ داد و ستد و بازرگانی خارجی و آمدن مسافران خارجی به چین را تشویق می کردند. برای خارجیانی که به چین می آمدند یا در آن کشور اقامت می گزیدند قوانین مخصوصی به وجود آمد که بنابر آنها خارجیان تا حد مقدور طبق آداب و رسوم خودشان مورد قضاوت قرار می گرفتند. از حدود سال ۳۰۰ میلادی عده ای از عربها در جنوب غربی هند و شهر کانتون ساکن شده بودند. به کمک این عربها که در چین مانده بودند بازرگانی وسیعی با کشورهای ماروا دریاها توسیعه یافت که به وسیله کشتی های چینی و عربی انجام می گرفت.

شاید تعجب آور باشد که بدانید سرشماری عمومی یعنی تعیین مردم و ساکنین یک کشور یکی از کارهای بسیار قدیمی چینیان است. حتی گفته می شود که در سال ۱۵۶ میلادی در چین یک سرشماری انجام گرفت. ظاهرا این کار در زمان سلسله هان صورت گرفته است. درآن سرشماری تعداد خانواده ها را حساب می کردند، نه مثل امروز تعداد افراد را. رویهمرفته چنین فرض می کردند که هر خانواده پنج نفر دارد. طبق این حساب چین در سال ۱۵۶ میلادی ۵۰۰۰۰۰۰۰ نفر جمعیت داشته است. البته این روش خیلی دقیق نیست اما در نظر بیاورید که حتی در دنیای غرب نیز سرشماری یکی از چیزهای تازه است. نخستین سرشماری در دوران جدید، در حدود ۱۵۰ سال پیش در ایالات متحده امریکا انجام گرفت.

در اوایل دوران تانگ ها دو مذهب جدید دیگر هم در چین راه یافت که یکی مسیحی بود و دیگری اسلام. مسیحیت به وسیله یکی از فرقه های مسیحی به چین آمد که در غرب آنها را رافظی و بدعت گذار شمرده و اخراج کرده بودند. آنها «نسطوری» نامیده می شدند. مدت زیادی طول کشید تا مسیحیت به چین برسد. اما اسلام خیلی زود به چین راه یافت. اسلام خیلی زودتر از مسیحیت و حتی در دوران حیات پیامبر اسلام به چین راه یافت. امپراطور چین سفیران هر دو مذهب را با مهربانی پذیرفت و به حرفهای انها توجه کرد. نسبت به نظر هر دوی آنها علاقهمندی نشان داد و با کمال بی طرفی رفتار می کرد. به عربها اجازه داد که در کانتون برای خود مسجدی بسازند. این مسجد با این وجود که ۱۳۰۰ سال از عمر آن می گذرد هنوز هم وجود دارد و یکی از قدیمی ترین مساجد جهان می باشد. همچنین امپراطور تانگ اجازه داد که یک کلیسا و صومعه مسیحی نیز ساخته شود. در واقع این روش توام با بردباری و تحمل با روش تعصب آمیز مسیحی که در آن زمان در اروپا رواج داشت تضاد بزرگی دارد که نمایان است.

گفته می شود که صنعت ساختن کاغذ را عربها از چینی ها یاد گرفتند. داستان از این قرار است که در سال ۷۵۱ میلادی (قرن دوم هجری) نبردی میان عربهای مسلمان و چینی ها در ترکمنستان و آسیای مرکزی روی داد. عربها عده ای از چینی ها ارا اسیر کردند و همین چینی ها بودند که ساختن کاغذ را به عربها یاد دادند.

سلطنت خاندان تانگ در حدود ۳۰۰ سال تا ۹۷۰ میلادی دوام داشت. بعضی از تاریخ نگاران می گویند که این ۳۰۰ سال بزرگترین و درخشان ترین دوران های تاریخ چین بوده است که نه فقط فرهنگ عالی داشت، بلکه مردم هم در شادی و رفاه به سر می بردند. بسیاری چیزها را که غرب مدتها بعد آموخت یا کشف کرد چینی ها در آن زمان می دانستند. کاغذ سازی یکی از آنها بود که نام بردیم. باروت یکی دیگر از چیز هایی بود که چینی ها کشف کرده بودند و می ساختند. آنها مهندسان بسیار خوبی داشتند و بطور کلی تقریبا از هر لحاظ از اروپای آروپای آن زمان پیش بودند. اما سرانجام اروپا همچون جوانی که به دنبال یک پیرمرد بدود به زودی به آنها رسید و از بعضی جهات به هر صورتی که بود جلو هم افتاد.

عظمت چین در این دوران طبعا در سایر قسمت های آسیا که از نظر رهبری در هنر و تمدن به چین نظر داشتند تاثیر فراوانی می گذاشت. اما سرانجام در جین هم طبق قانون طبیعی و اجتماعی، ترقی و تمدن بالاخره به تجمل و آسایش و تن پروری زیاد منتهی شد و در نتیجه در دستگاه دولت فساد راه یافت و موجب شد که مالیاتهای سنگین وضع گردد. مردم هم دیگر وجود سلسله تانگ ها را تحمل نکردند و به حکومت خاندان تانگ پایان دادند.

 

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ