داستان واقعی مولان آن چیزی که فکر می کنید نیست!
در چینی “Hua” به معنی گل و “Mulan” به معنی ماگنولیا است. گل ماگنولیا یکی از نمادهای قدیمی کشور چین است. البته با این حال هنوز نام خانوادگی وی مشخص نیست و برای همین اصل و نسب مولان مشخص نشده؛ ولی باز هم گمانه زنی های زیادی درباره نام خانوادگی وی وجود دارد. برای مثال در متن تاریخ “History Of Ming” او را یا نام خانوادگی “زو” یاد می کنند. ولی در “History of the Qing” “وی” است. تنها اطلاعاتی که می توان به آنها اطمینان داشت این است که این داستان در قرن ۴ یا ۵ میلادی جریان دارد.
منبع اصلی داستان مولان برمی گردد به یک ترانه عامیانه که به نام Balled Of Mulan آمده است. اولین نسخه مشهور Balled Of Mulan از قرن ششم آمده است. متاسفانه اثر دیگری که بتوان به عنوان منبع به آن استناد کرد وجود ندارد و متن این شعر هم از روی اثر دیگری تهیه شده. این گلچینی از اشعار، آهنگ ها و شعرهایی است که توسط “Guo Maoqian” در قرن ۱۱ یا ۱۲ نوشته شده.
عکسی واقعی از مولان بر روی جلد آلبوم Gathering Gems of Beauty
داستان بعدی مولان در اواخر سلسله مینگ به دست مردم رسید. در سال ۱۵۹۳ نمایشنامه نویسی به نام “Xu Wei” افسانه ای را با عنوان “The Female Mulan” منتشر کرد که در محل پدرش به جنگ می رود. البته این را هم باید گفت که این داستان، به همراه یک رمان تاریخی که توسط “Chu Renhuo” در قرن هفدهم نوشته شده، باعث زنده نگه داشتن داستان این جنگجوی باستانی شده است.
داستان شجاع ترین زن چین باستان:
داستان مولان همیشه با تنوع زیاد و مختلفی تعریف شده، ولی همیشه این قسمت آن یکسان است: مولان یک دختر معمولی مانند دیگر دختران چین بود. او در هنگام لباس شستن بود که خبر عضو گیری ارتش چین را شنید. پدر مولان برای جنگ پیر و ضعیف بود، برای همین مولان خودش را به شکل “مرد” درآورد و شمشیری که از اجدادش به او به ارث رسیده بود را به دست گرفت و به ارتش چین پیوست.
مولان ده الی دوازده سال جنگید و به شایستگی بالایی دست پیدا کرد. در افسانه ها آمده که مولان پس از ده سال جنگ در ارتش چین، به رتبه فرمانده ارتقا پیدا کرده. او از هر گونه پاداش خودداری می کرد و در عوض تصمیم گرفت تا به روستای خود بازگردد. او در طول جنگ با یک افسری به نام جین یانگ آشنا شد و عاشق وی شد. وقتی جین یانگ فهمید که مولان یک زن است، بیشتر به او دلبسته شد. در افسانه ها آمده که جین یانگ و مولان درباره ازدواج خود با یکدیگر، رویاپردازی می کردند.
یک روز قبل از یک جنگ حساس و دشوار، مولان تصمیم گرفت تا با لباس زنانه به میدان نبرد برود تا بقیه از هویت واقعی او با خبر شوند. سربازان همه به او احترام گذاشتن و غرق در شجاعت وی شدند و همچنین او تبدیل به یک الگو برای سربازان خود شد و همین موضوع باعث پیروزی آنها در این نبرد دشوار شد.
مولان یک پیروزی ارزشمند دیگر را هم برای چین کسب کرده بود و امپراطور قصد پاداش دادن به وی را داشت. امپراطور از اینکه فهمیده بود که شجاع ترین سربازش یک زن است، تعجب کرده بود. با این حال مولان فقط یک اسب درخواست کرد تا بتواند به خانه به پیش پدر پیر خودش برگردد. در بسیاری از داستان ها آمده که وقتی مولان به خانه خود بازگشت، پدرش مُرده بود.
با این حساب او دیگر احساس قهرمانی نمی کند. او شکست خورده است و مانند کسی است که عشق و امید زندگی اش را از دست داده باشد. حتی در داستان ها آمده که مولان به فکر خودکشی نیز بوده است.
مولان واقعی:
زندگی مولان در زمان “Northern Wei” جریان داشت، با این حال بیشترین جزئیات زندگی وی در زمان سلسله تَنگ در سال ۶۲۰ میلادی است. در سال ۶۲۱ میلادی، سلسله تنگ بر “وانگ شیچونگ” و “دو جیانده” پیروز شد و داستان دیگری درباره یک زن جنگجو در این زمان پدیدار شد و سرانجام داستان های مربوط به این دو زن جنگجو، در یک داستان با یکدیگر ادغام شدند.
داستان مولان به اینگونه است که در قرن ۴ یا ۵ میلادی، کشور چین مورد هجوم یک قوم عشایری بود. دولت مرکزی توسط “بربرها” نابود شده بود. جنگ وحشتناک بود و سربازان نیاز به امید داشتند تا بتوانند بجنگند. این جنگها بیش از ۳ قرن طول کشید و مناطق زیادی از کشور چین را تحت تاثیر قرار داد. در نهایت یک زن (مولان یا شخص دیگری) به میدان آمد و پدیده ای بود که باعث امید در سربازان می شد.
افسانه هوآ مولان همیشه به چین و مردمانش امید می بخشد. شخصیت مولان در هنر و ادبیات، یک کاراکتر محبوب به شمار می رود. او به عنوان قهرمان داستان ها، بیش از ۱۰ بار در فیلم و انیمیشن و تئاترها حضور پیدا کرده.
