زبان و خط مصریان
بطور کلی موضوع خط و زبان در جهان باستان به صورت مسئله ای درآمده است که پژوهش دربارۀ آن تاکنون نتیجۀ مطلوبی نداده، بلکه تکرار یافته های محققان در ادوار گذشته را باز می تاباند. عناصر خط و زبان را باید با عنصر دین در یک راستا مورد بررسی و پژوهش قرار داد. این موضوع در مورد شرقیان از ابهام و تردید کمتری نسبت به فرهنگ های دیگر از جمله در جامعۀ یونان باستان برخوردار است، ولی در مورد مصر این موضوع از پیچیدگی ویژه ای برخوردار است که با حدس و گمان نیز نمی توان این مشکل را گشود. زبان مصریان باستان نشان می دهد که بر پایۀ زبان های حامی و سامی شکل گرفته است. این تنها چیزی است که تاکنون پژوهشگران و زبان شناسان به آن دست یافته اند. اگر به دنبال اطلاعات نزدیک تری باشیم و خط و زبان مصریان را بر بستری آشنا و شفاف مورد بررسی قراردهیم، باید به یافته ها و اطلاعات جغرافیابب و قومی اتکاء کنیم.
زبان شناسان به زبان های حامی شمال غربی[۱] و شرقی و سامی کهن[۲] غربی اشاره کرده اند. برخی در این پژوهش به واقعیت نزدیک ترشده و زبان قطبی[۳] را پایه و اساس زبان مصریان قرار داده و آن را نوعی زبان سامی می دانند که در راستای جابجایی اقوام سامی باستان و رسیدن آنها به قارۀ آفریقا، آن را به صورت گویشی[۴] به کار برده اند که برخی مستقیماً آنرا «گویش قبطی»[۵] نام نهاده اند. این گویش یا زبان محلی – قومی اصالت، سلامت و نفوذ ناپذیری خود را طی سده ها و حتی هزاره ها در بخشی از قارۀ آفریقا از جمله سرزمین مصر حفظ کرده است. تعریفی از تعاریف متنوع در این زمینه به وسیلۀ پژوهشگران به عرصۀ تحقیقات زبان شناسی رسیده است که مورد تأیید مصرشناسان و کرونیست ها نیز قرار گرفته است؛ به مرور زمان و پشت سر گذاشته شدن هزاره ها وسده ها ودر طول تاریخ بلند مدت مصریان این زبان برپایه ای محکم استوار بوده و پاسداری شده است. جوانترین و پاکیزه ترین فرم و قالب آن «زبان یا گویش قبطی» است که در میان مسیحیان مصری تا سدۀ هفدهم میلادی به حیات خود ادامه داده و تغییر و تأثیری نیز نپذیرفته است. ضمناً باید این نکته را در نظر داشت که زبان قبطی زبان انجیلی نبوده، ولی متون دینی مسیحیان ساکن در مصر و حتی نواحی دیگر افریقا با این زبان قرائت می شده است. خط کهن مصریان نیز همین راه را پیموده و سرنوشت مشابهی را تجربه کرده است.
این احتمال وجود دارد که «خط هیروگلیف»[۶] مصریان نیز برگرفته از خط تصویری[۷] سامی ها باشد. مصیان خیلی زود و به گونه ای شگفت آور با شکل گیری نخستین سلسلۀ حکومتی شان، دارای خط هیروگلیف شده اند. این امر به راحتی در باور پژوهشگران نگنجیده، ولی واقعیتی انکارناپذیر است، فراموش نکنیم که زبان و نژاد معرف یکدیگرند و در مورد مصریان خط نیز در این فهرست جاداده شده است، زیرا خط و نژاد هرگز در تاریخ اقوام و ملل مناسبتی با یکدیگر نداشته اند.
دریافت پژوهشگران از خط هیروگلیف مصریان که مفهوم آن در اذهان به صورت «خط مقدس»[۸] آمده و تثبیت شده است، این است که این خط در واقع رابط وحد فاصل میان «خط تصویری»[۹] و «خط بیانی»[۱۰] (صورت ترسیمی) است. این خط دارای علائم الفبایی[۱۱] بی شمار نبوده و بی تردید لقتباسی از خط تصویری سومریان بوده است، با این تفاوت که خط سومری دارای حروف الفبایی زیاد بوده است. خط تصویری سومریان خود برگرفته از مبدأ و منشأ خود یعنی «تصویرنگاری»[۱۲] بوده است که با ترسیم تصاویر هر شیء یا جانور و یا هرعنصر دیگر آن را به صورت منقوش می نگاشته اند. سومریان و فنیقی ها کاشفان آواها و به وجود آورنده آوانگاری[۱۳](فونوگرافی) بوده اند و یونانیان از سدۀ نهم پیش از میلاد مسیح به بعد با سفرهای تجارتی به مشرق زمین و از جمله به بین النهرین آنرا از آنها یاد گرفتند تا بتوانند اشعار قافیه دار[۱۴] بسرایند. زیرا حتی هومر شاعر برجستۀ یونانی قرن نهم پیش از میلاد مسیح سروده هایش به متون منثور بیشتر شباهت داشته تا متون منظوم، ولی بعدها شاعران یونانی توانستند اشعار قافیه دار وبه اصطلاح دارای وزن و قافیه بسرایند. خط مصریان ابتدا دارای ۲۴ علامت بی صدا[۱۵] بود که گاهی هر یک از این نشانه ها کاربرد متفاوت نیز پیدا می کرده است. خط هیروگلیف مصریان از همان آغاز در نگارش کتیبه ها و زیرنویس های نقوش و تصاویر وحاشیه نویسی های گوناگون بر مقابر بزرگان و حتی نگارش متون آیینی مورد استفاده قرار می گرفته است.
در دورۀ متأخر تاریخ مصر خط «هیراتی»[۱۶] تنها برای نگارش و ثبت متون دینی مورد استفاده قرار می گرفته است. خط هیراتی صرفاً به وسیلۀ کاهنان و کاتبان معابد به کار برده می شده و در جامعۀ مصری کاربردی نداشته است. خط عامه که به وسیلۀ دبیران مصری از روی خطوط بالا اقتباس و کامل گردیده متعلق به سدۀ هشتم پیش از میلاد مسیح است و به همین نام یعنی خط عامه (دموتیک)[۱۷] خوانده شده وبه یادگار مانده است. ضمناً دموتیک از واژۀ لاتینی ( یونانی – رومی) دموس[۱۸] به معنای مردم گرفته شده است. مسیحیان مصری از سدۀ سوم میلادی دیگر خطوط بومی و قدیمی را به کار نمی برده بلکه از الفبای یونانی به همراه نشان هایی از همین خط دموتیک نوعی خط به وجود آورده و نام قبطی بر آن نهاده ومورد استفاده قرار می داده اند. اوج پیشرفت و کاربرد این خط در دورۀ حکومت یونانیان (بطالسه) بر مصر بوده است.
ناکفته نماند که یونانیان پیوسته در صدد بوده اند که فرهنگ و تاریخ مصریان باستان را به کمک و براساس خط و زبان خود مصریان، فرا گیرند، لذا آنها هرگز در اندیشۀ به فراموشی سپردن مواریث کتابی مصریان نبوده اند و آنچه برخی از پژوهشگران در این زمینه اظهار داشته اند، جز این نمی تواند باشد وآنچه غیر از این است، باید بی اساس شمرده شود. یونانیان حتی کتابی را به خط آمیختۀ مصری – یونانی و یا به سخن دیگر به مصری باستان وترجمۀ همزمان آن به زبان یونانی متأخر نوشته و آنرا «هوراپولون»[۱۹] نامیده اند. محتوای این کتاب دارای مفهوم ناآشنا و گنگ بوده و نفوذ شیوۀ نگارش و کاربرد خط مصریان در آن به خوبی آشکار است.
آنان که از پیشینۀ کتاب «هوراپولون» آگاهی دارند، نفوذ خط وشیوۀ نگارش مصری را موجب دشواری محتوای آن به شمار آورده اند، برخی نیز از عدم تسلط نگارنده یا نگارندگان این کتاب برخط مصریان سخن گفته و آنرا علت واقعی غامض بودن آن دانسته اند. دو عامل مهم یکی سلطه یافتن پارسیان بر مصر در ربع آخر سدۀ ششم پیش از میلاد مسیح و دیگری تسخیر مصر به وسیلۀ سپاهیان مقدونی در نیمۀ دوم سدۀ چهارم پیش از میلاد مسیح، باید علت به فراموشی سپردن شدن خط مصریان قدیم به حساب آورده شود. به این ترتیب و با توضیحاتی که داده شد تا آغاز سدۀ نوزدهم میلادی کسی به کشف راز و رمز خطوط کهن مصریان نپرداخته واگر هم چنین همتی کرده باشد، تیجه ای به عرصۀ پژوهش های تاریخی و فرهنگ کهن مصریان عاید نشده است.
سرانجام در سال ۱۸۲۲ میلادی ف. شامپولیون[۲۰] موفق شد «به کتیبه سه زبانه روست»[۲۱] دست یابد و باب ترجمۀ خطوط مصریان قدیم را بگشاید.
شگفتی در این است که در طول تاریخ مصر باستان، از جمله پس از سقوط مصر به دست پارسیان و سپس به وسیلۀ یونانیان، جهانگردان و قوم شناسان با کنجکاوی های قابل توجهی به این سرزمین پر رمز و راز سفر کرده و پیوسته به دنبال پی بردن به اسرار فرهنگی، هنری و دینی مصریان بوده اند. در صفحات پیشین از مورخانی چون هرودت و پلوتارک سخن گفتیم، ولی در هیچ سندی منعکس نشده است که این دومورخ چگونه توانسته اند خطوط و نوشته های مصریان را بخوانند و اگر هم توانسته باشند، خط هیروگلیف مصریان را در کجا فرا گرفته اند؟ از سویی این پرسش نیز پیوسته به وسیلۀ پژوهشگران مطرح شده است که گفت و شنود میان هرودت و پلوتارک و … با منابع اطلاعاتی آنها که عمدتاً کاهنان معابد و شهروندان با تجربه و آگاه بوده اند، به چه زبانی صورت می گرفته است؟ اگر محققان برکار هردوت و روایات و گزارش های او تردید ورزیده و صحت گفته های او را به زیر سؤال برده اند، باید پذیرفت که این ناشی از همین مسئله است. هرودت همانگونه که در مبحث ویژۀ دیده گاه ها و گفته های او دربارۀ فرهنگ، تاریخ و هنر مصریان آمده است، به خوبی نتوانسته است سخنان و اطلاعات کاهنان مصری را دریابد، لذا این امر موجب شده است که مثلاً فراعنۀ سلسلۀ هجدهم مصر را با فرمانروایان و پادشاهان سلسله های چهارم و پنجم اشتباه کند و نتواند حتی یک اسم را به زبان مصریان، به درستی در یادداشت های خود ثبت کند. آنچه بیشتر نگران کننده است، وی کوشیده است که قلمرو اقتدار خدایان مصری را با خدایان یونانی مقایسه کرده و سرانجام عناوین و القاب خدایان یونانی را به جای خدایان مصری معرفی کند، لذا باور مورخان دربارۀ گفته ها و گزارش های او کاملاً سست است.
[۱] . Nordwesthamitisch
[۲] . Altwestsemitisch
[۳] . Koptische Sprache
[۴] . Mundart
[۵] . Koptischer Dialekt
[۶] . Hieroglyphenschrift
[۷] . Bilderschrift
[۸] . Sakralschrift
[۹] . Bilderschrift
[۱۰] . (خط صوتی، صورت ترسیمی = Phonographie) Lautschrift
[۱۱] . Ideogramm ( ≈ Alphabetzeichen)
[۱۲] . Piktographie
[۱۳] . Phonographie
[۱۴] . Metrike
[۱۵] . Konsonant
[۱۶] . Hieratische Schrift
[۱۷] . Demotik
[۱۸] . Demos
[۱۹] . Horapollon
[۲۰] . F. Champollion
[۲۱] . (این کتیبه به کتیبۀ «روست» معروف است) “Diedreisprachige Inschrift Rosette”
منبع : کتاب تاریخ مصر باستان
نویسنده : دکتر اردشیر خدادادیان
نشر الکترونیکی سایت تاریخ ما
چ اداب و رسوم زایه ای خیلی مسخرن اما خیلی فهمیده بودن ک همچین اهرام و ساختن اما انگار خودشون رو میزدن ب خریت ک بیشعور بازی در میاوردن چ وضعیتیه زن هارو حساب نمیکردن ولی در کل کشم این جور چبژا بسیار هیجان انگیزه