فرجام کار سلسلۀ نوزدهم در تاریخ مصر
مورخان ومصرشناسان سلسلۀ نوزدهم تاریخ مصر را از سلسله های موفق در تاریخ آن سرزمین به شمار آورده اند، برخی از پژوهشگران و کارشناسان تاریخ مصر، فراعنۀ این سلسله را مدّبر، هوشیار و کارآمد و دستاوردهای آنان را درخشان توصیف کرده اند. افول این سلسله در یک تاریکی تاریخ روی داده و اسناد و مدارک قاطع و قانع کننده ای دربارۀ پایان کار آن در دست نیست.
بررسی تحولات این سلسله نه تنها با ابهام و خلأهای فراوان همراه است، بلکه پژوهشگران نیز دربارۀ آن اتفاق نظر ندارند. فراعنۀ سلسلۀ نوزدهم از سال ۱۳۰۹ تا ۱۱۹۴ [۱] پیش از میلاد مسیح زمام دار بوده اند. آنچه دربارۀ این سلسله و دیگر سلسله های مصر باستان در اختیار پژوهشگران است، بیشتر یافته های مورخانی چون هرودت[۲]، پلوتارک[۳]، دیودور سیسیلی[۴] و یادداشت های سیاسی و شرح فتوحات بیگانگان در مصر در واپسین سده های پیش از میلاد مسیح است.
از اسناد مصریان آنگونه که گره گشای کار پژوهشگران و کرونیست ها باشد، به میزان اندک و نامسنجم و در مواردی سخت آسیب دیده وپراکنده ، می توان به میزان حداقل بهره برداری کرد. بقایای یادمان های دوران کهن چون ویرانه های معابد و الواح، کتیبه ها و نقوش وتندیس های آسیب دیده که مورد بررسی ومطالعه قرار گرفته اند، نتوانسته است دربارۀ این سلسله کمک شایان توجهی به مصرشناسان و محققان بنماید. دستاورهای حاصل شده از این بررسی ها ومطالعات با دیدگاه ها و یافته های مورخان فوق الذکر هماهنگی و انطباق کامل ندارد.
در مبحثی دیگر یافته های هرودت دربارۀ تاریخ مصرباستان مورد مطالعه قرار گرفته است و در آن مبحث تأکید شده است که گزارشهای هرودت را نمی توان به عنوان اسناد رسمی وقطعی تاریخی تلقی کرد، زیرا وی مطالب خود را از قول کاهنان معابد و دیگر شهروندان و اضافات و مطالبی که خود برآنها افزوده است، در تواریخ خود ثبت و ضبط کرده است. الواح، کتیبه ها و فتح نامه های فراعنه نیز به اندازۀ کافی در اختیار نیستند که بتوان تاریخ مصر باستان را به طور کامل از آن ها برداشت کرد و یا با گفته های مورخان مقایسه نمود. از سلسلۀ نوزدهم مصر در مقایسه با سلسله های پیش از آن و پس از آن اسناد و مدارک نامنسجم و پراکنده و نه چندان از نظر کمّی قابل توجه در دست است. مورخان این امر را ناشی از حوادث تاریخی مصر در دوران متأخر دانسته اند.
البته نباید این گونه پنداشت که از سلسلۀ نوزدهم آثار و ابنیۀ مقابر، تندیس ها نقوش و تصاویری در دست نیست، بلکه اسناد مکتوب به اندازۀ کافی به جای نمانده و بی تردید بیشتر آنها طعمۀ حوادث شده است. مقابر متعددی از زمام داران سلسلۀ نوزدهم به ویژه در «درۀ سلاطین»[۵] مصر به دست آمده که بی تردید نمی توان آنها را به زمام داران سلسله های دیگری در تاریخ مصر نسبت داد. ترتیب پادشاهان و فرمانروایان سلسلۀ نوزدهم، هرچند در فضای غبارآلودی درتاریخ مصریان ثبت شده است. ولی پادشاهانی چون «آمنمسس»[۶]، «ستوس دوم»[۷] و«مرنپتح – سیپتح» [۸] در عداد فراعنه ای می باشند که با اسناد به این گونه یادمان ها به طور منظم و متوالی سلطنت کرده اند. افزون براین سه فرعون که قبور آنها و نقوش و اندک نوشته های به جای مانده بر مقابرشان، مؤید این اظهارنظر است، دو شخصیت دیگر نیز گورهایشان در همین «درۀ پادشاهان» بوده است که بخشی از خلأ اطلاعاتی پژوهشگران و کرونیست ها را مرتفع می کند.
از آنجمله می توان از ملکۀ «توسره»[۹] و وزیری به نام «بای»[۱۰] نام برد. این وزیر در واقع وزیر یا صدراعظم در دربار فراعنه بوده است. وجود مقابر آنها در مجموعۀ مقابر فراعنه واقع در درۀ سلاطین و شیوۀ ساخت و نوع معماری مقابر آنها و آرایش آن نشان می دهد که این چهره ها و احتمالاً شخصیت های دیگری نیز که تاکنون شناخته نشده اند، در زمرۀ صاحبمنصبان کشوری و احیاناً لشکری مصر باستان در دورۀ زمام داری سلسلۀ نوزدهم بوده اند.
بدیهی استکه د رنظام اجتماعی و به ویژه در اهرم سلطۀ مصریان امیران لشکری، رجال کشوری، کاهنان عالیمقام و متنفذ و دیگر صاحبمنصبان براساس ضوابط و قواعدی که بر حاکمیت مصر و به اصطلاح اهرم سلطۀ فراعنه حکمفرما و قابل اجرا بوده است، طبقه بندی شده و طبعاً مقابر آنان نیز در آن مقوله و همراه با آن ضوابط و نظم و ترتیب گنجانده می شده است. بی تردید مقابر پادشاهان و صاحبمنصبان در مکان های جداگانه در مقایسه با گورستان های عمومی قرار داشته و ساختن قبور نیز با طرح، نقشه و مصالح ساختمانی ویژه و مرغوب برای بازرگان و زمام داران در پیش گرفته می شده است. این نکته را باید مورد اشاره قرار داد که تعلق طبقاتی مصریان در دوران حیات آنان نشانۀ بارزی از قرار گرفت آنها در فهرست منظم مردگان عالیمقام پس از مرگ آنان بوده است.
کرونیست ها در مطالعات خود معدودی از فراعنۀ سلسلۀ نوزدهم را پادشاهانی دانسته اند که به طور قانونی و مشروع به قدرت رسیده اند. ستوس دوم فرعونی است که در صدر این فهرست قرار دارد. پس از وی «آمنمسس»[۱۱]، «مرنپتح – سیپتح»[۱۲] و نیز «توسره»[۱۳] به آرامی و بدون تشنج و عاری از هرگونه اعمال خشونت و زور به سلطنت رسیده اند. ستوس دوم مشروعیت خود را به آن دلیل به دست آورده است، چون که پسر مرنپتح بوده است. او به واقع وارث قانونی فرعون به شمار آمده است و به عنوان بزرگترین پسر مرنپتح فرماندهی سپاه مصر را نیز به عهده داشته است. وی در این مقام «ستی – مرنپتح»[۱۴] نامیده شده است. این تنها مورد در تاریخ مصر باستان است که ولیعهد همزمان در کنار پدر خود به مسئولیت های بزرگ گمارده شده است. با توجه به اینکه فراعنۀ مصر زنان متعهدی داشته و نیز دارای فرزندان زیاد نیز بوده اند[۱۵]، این گونه به نظر می رسد که ستوس دوم (ستی – مرنپتح) از بطن همسر قانونی مرنپتح بوده است و از هر جهت جانشینی او مشروع، رسمی و قانونی به شمار آمده است. ستوس دوم پیوسته در کنار پدر به سر می برده و مرنپتح مهمترین مسائل لشکری و کشوری را با او در میان می گذاشته و حتی در امور حساس سیاسی و غیر سیاسی با او به رایزنی می پرداخته است. نام مادر ستوس دوم «اسنوفره»[۱۶] بوده که نخستین، بزرگترین و محبوب ترین همسر مرنپتح به شمار آمده است. در اسناد مصریان آمده است که وی بانویی فرهیخته و با تدبیر و یاور و همدم همسرش مرنپتح و مربی شایسته و دلسوزی برای فرزندان خود بوده است.
ستوس دوم با اینکه رموز کشورداری را از پدر به خوبی آموخته وو از حمایت های همه جانبۀ اعضای خانواده و حتی اطرافیان خود برخوردار بوده است، معذلک بیش از شش سال زمام دار نبود. عمر کوتاه سلطنت او به قول مصرشناسان و کرونیست ها به وی اجازۀ خود نمایی و به ثمر رساندن اقداماتش را نداده است. در یادمان ها و آثار هنری، نقوش، تصاویر و الواح مصریان به ندرت نام او به چشم می خورد. مثلاً باستان شناسان در آثار و یادمان های «ابوسمبل»[۱۷] در نوبی تا ناحیۀ دلتا در معدود مواردی با نام او برخورد کرده اند. تنها در کتیبه ای در «جبل سیلسیل»[۱۸] که یکی از یادمان های مهم زمان اوست، به دومین سال زمام داری این فرعون اشاره شده است. مهمترین اثری که به او نسبت داده شده است، معبدی در کارناک است که قسمت اعظم و اصلی مصالح ساختمانی آن سنگ های ماسه ای است که در قطعات بزرگ، متوسط و کوچک مورد استفاده قرار گرفته است. ستوس دوم این معبد را به نام و جهت بزرگداشت و تقدیس آمون – رع ساخته است. وی فضای قابل توجهی را به این مکان دینی در کارناک اختصاص داده است.
در روایات مصریان آمده است که وی در دومین سال زمام داری اش در کاخی واقع در ممفیس به سر می برده و برکار ساختمانی این معبد مستقیماً و حضوراً نظارت می کرده است. کار ساختمانی این معبد عظیم چند سال طول کشیده است. معماران و طراحان کارهای ساختمانی و آرایش ها داخلی این معبد از خود یادداشت های پراکنده ای به یادگار گذاشته اند که به استناد آنها می توان دریافت که فرعون در نظر داشت در زمان معین و پیش بینی شده کلیۀ کارهای ساختمانی و آرایش ها و زیباسازی های بیرونی و اندرونی آنرا به پایان برساند، ولی با توجه به همین اسناد، این کار تا فرعون زنده بود به فرجام و پایان خود نرسید و پس از مرگ وی ادامه یافت.
بر قبر ستوس دوم واقع در درۀ سلاطین نیز الواح شکسته و بسیار آشفته و آسیب دیده از جنس سنگ های آهکی به دست آمده و قطعات پراکندۀ آنها به هم چسبانده شده اند و همین مطالب بالا را در برگرفته اند. در این الواح سنگ آهکی آمده است که فرعون بلافاصله پس از نشستن به تخت پادشاهی کار ساختن این معبد بزرگ و مجلل را آغاز کرده است. بدیهی است که شش سال زمان برای ساختن چنین عظمتی به نظر بازرسان ساختمانی و معماران مصری، زمان درازی به شمار نیامده و ستوس دوم مهمترین کارهای ساختمانی این معبد را به پایان رسانیده و شخصاً اقدامات انجام شده را مورد تأیید قرار داده است.
گفتنی است که اسناد مکتوب و روایات منتسب و متعلق به دورۀ زمام داری این فرعون، حوادث مهمی از زمان وی و گزارشهای عمده ای از رویدادهای سیاسی، نظامی، عمرانی را در برنمی گیرند، ولی این گونه به نظر می رسد که مقارن چهارمین سال حکومت وی، دشمنان داخلی قصد برانداختن او را داشته اند که فرعون توطئه آنها را به شدت سرکوب کرده است، ولی کوتاه زمانی پس از واقعه این آرامش موقتی به پایان رسید و آمنمسس طی کودتایی که با همدستی شماری از یاغیان مخالف ستوس دوم طراحی کرده و به اجرا درآورد، در سال ششم زمام داری فرعون نامبرده، به سلطنت او پایان داده است. به همین دلیل کرونیست ها آمنمسس را از تبار و دودمان فراعنه ندانسته و او را زمام داری می دانند که با توسل به زور قدرت را در دست گرفته است. این واقعه نشان می دهد که سلسلۀ نوزدهم از این زمان در مسیری حرکت می کرد که ثبات سیاسی و موقعیت حکومت مصر با توطئه ها و مخاطرات پی در پی که پیوسته در حال تکرار بوده اند روبرو بوده است. برخی از روایات حکایت از وابستگی آمنمسس به دستگاه حکومتی داشته که علیه ولینعمت خود قیام کرده است، ولی کرونیست ها همگی براین عقیده نیستند. اسناد مصریان اطلاعات اندک و نامفهومی را به مورخان و پژوهشگران داده اند.
همزمان با مرگ ستوس دوم که در ششمین سال زمام داری او اتفاق افتاد، کار ساختمانی این معبد نیز که در مراحل پایانی آن بود، متوقف گردید و همین روایات حکایت از وقوع دو سرقت از اشیاء ، ظروف و دستگاه های ویژه و متعلق به همین معبد کرده اند. اشیاء و ابزار و ادوات به سرقت رفته، همه از جنس مس بوده است. اشیاء مسروقه پس از جنگ داخلی در زیر خاک مدفون شده اند. به استناد همین روایات یکی از سارقان خود ناظر برکارهای ساختمانی معبد بوده و به اتهام همین کار از شغل خویش برکنار و مجازات شد و ناظر دیگری به جای او منصوب گردید. ناظر برکنار شده «نفرهوتپ»[۱۹] نام داشته و «پنب»[۲۰] به جانشینی وی انتخاب شده است. تحلیل گران علت انتصاب پنب به جای نفرهوتپ را مرگ وی دانسته اند. نفرهوتپ به روایت مصریان اعدام شده یا به وسیلۀ یکی از دشمنانش به قتل رسیده است. گویا وی به خارج از مصر فرار کرده و به هنگام فرار کشته شده است.
پژوهشگران به این نتیجه رسیده اند که به این ترتیب در واپسین سال های زمام داری کوتاه ستوس دوم امنیت در مصر دچار ضعف و تزلزل شده و فرعون خود یکی از قربانیان همین ناامنی بوده است. به روایتی کار بنای مقبرۀ ستوس دوم نیز به این ترتیب ناتمام باقی مانده است. در یکی از پاپیروس های مصریان آمده است که نفرهوتپ در ناحیۀ تب به قتل رسیده و مرگ وی بسیار دلخراش بوده است. در همین پاپیروس آمده است که پنب به عنوان جانشین بازرس و ناظر مقتول در مظان اتهام و ارتکاب به قتل واقع شده و برادر نفرهوتپ علیه وی اقامه دعوی نموده است.
پنب به اتهام این قتل و لغزش های دیگر و انحرافات گوناگون به دادگاه معرفی گردید. وی پیش از اقدام به قتل نفرهوتپ، او را به مرگ تهدید کرده بود و نفرهوتپ مراتب را به وزیر اعظم فرعون گزارش نموده است. نام این وزیر در پاپیروس فوق «آمنموس»[۲۱] آمده است. پنب این اتهام را نپذیرفت و کیفر خواست صادره از سوی وزیر را غیرعادلانه و مبتنی بر دروغ دانست و بر همین اساس علیه وزیر اعظم به فرعون شکایت کرد. نام این فرعون در این پاپیروس «موس»[۲۲] آمده است. تحلیل گران این پاپیروس «موس» را علامت اختصاری نام فرعون «آمنمسس» دانسته اند. کرونیست ها این روایت را درست پنداشته اند. زیرا وزیر بالاترین مقام مملکتی پس از فرعون وقت بوده، لذا پنب باید علیه وزیر به فرعون شکایت می کرده است.
جای شگفتی نیست که اگر مورخان این فرعون را همان کسی بدانند که به نام آمنمسس و به عنوان یاغی با توسل به زور به مقام فرعونی رسیده است. از سویی وزیر بزرگ یعنی آمنموس که علیه او توسط پنب به فرعون شکایت شده بود، از یاران و همراهان ستوس دوم بوده و آمنمسس فرعون تازه به قدرت رسیده، به دنبال بهانه ای بوده است که وی را از سر راه بردارد، لذا مشتاقانه این شکایت را پذیرفته و وزیر را برکنار نموده است، آوازۀ آمنمسس فرعون جدید به زودی سرتاسر مصر را در برگرفته و یافته های باستان شناسی نشان می دهد که نام وی بر روی بیشتر یادمان های تب حک شده و به چشم می خورد، لذا باید این واقعیت را پذیرفت که وی به سرعت قلمرو حاکمیت خود را به سرتاسر مصر گسترش داده است. دوران حاکمیت وی نیز کوتاه گزارش شده است. وی همین زمان کوتاه را فرصتی مغتنم دانست تا مقبره ای مجلل در درۀ سلاطین برای خویش بسازد. مقبرۀ وی هرچند بزرگ وزیبا است، ولی کار ساختن آن به پایان نرسیده است. آنچه از این مقبره به جای مانده است، نشان می دهد که نوع معماری آن از پیچیدگی کمتری نسبت به مقابر دیگر فراعنۀ مصر برخوردار بوده است و فرعون قصد سرمایه گذاری سنگینی در ساختن و آراستن آن نداشته است.
نشانه ای در دست نیست که آیا فرعون مذکور یعنی آمنمسس در این قبر دفن شده است یا خیر. این قبر واقع در درۀ سلاطین در ناحیۀ برجسته ای از دره که به صورت بلندی است حفر شده و باستان شناسان براین باورند که پس از پایان یافتن کار بنا و زیباسازی آن، برای «ستناخته»[۲۳] یکی دیگر از فراعنۀ مصر مورد استفاده قرار گرفته است. بر روی دیواره های این قبر تراشیدگی های سطحی تشخیص داده شده است که به نظر کارشناسان می تواند ناشی از تغییراتی است که به سلیقۀ فرعون مدفون در آن صورت گرفته است.
شگفت آور این است که بر نقطه ای از دیوار این مقبره نام زنی تحت عنوان «تاخات»[۲۴] به چشم می خورد و این زن می تواند مادر آمنمسس بوده باشد و به این ترتیب پیچیدگی سرنوشت این مقبره بیشتر شده و باستان شناسان و مورخان را دچار سردرگمی عجیبی کرده است. منابع تاریخی و فهارس خانوادگی فراعنۀ مصر نشان می دهد که نام یکی از دختران رامسس دوم نیز «تاخات» بوده است. کرونیست ها با توجه به این موضوع برآن شده اند که آمنمسس را نوۀ دختری رامسس دوم بدانند، ولی در ثابت کردن آن ناتوان مانده اند. اگر در آینده سند مکملی در این زمینه به دست آید، می توان سلطنت آمنمسس به عنوان نوۀ رامسس دوم را مشروع و قانونی دانست. همین روایات و یافته ها نشان می دهد که «ستی – مرنپتح»[۲۵] پسر ستوس دوم هرگز به مقام فرعونی نرسیده است.
پیشتر اشاره کردیم که ستی – مرنپتح به هنگام زمام داری پدرش ستوس دوم مقام فرماندهی سپاه مصر را داشته و یکی از یاران و رایزنان آگاه و با تدبیر پدرش نیز بوده است. در نقوشی که بر دیوارۀ مقابر کارناک به چشم می خورد، ستی – مرنپتح به عنوان ولیعهد پیوسته پدر خود را همراهی می کرده است، ولی به خاطر حوادثی که به آن اشاره شد، او به مقام فرعونی نرسید. گمان کرونیست ها و مصرشناسان این است که احتمالاً این فرعون زاده در مقام ولایتعهدی پیش از مرگ پدرش از دنیا رفته است، یا رقیب او عرصه را بروی تنگ کرده و مانع به قدرت رسیدنش شده است. نظریۀ نخست درست به نظر می رسد، زیرا «رامسس – سیپتح»[۲۶] (رامسس سیپته) رقیب ستی – مرنپتح به آرامی و در صلح و صفا به تخت سلطنت نشسته و گزارشی از برخورد و بروز تشنج و ناآرامی به هنگام زمام دار شدن وی در اسناد مصریان نیامده است.
دیدگاه مکمل نظریۀ اخیر این است که «رامسس سیپتح» در این صورت می تواند یکی دیگر از پسران ستوس دوم بوده باشد که بر سر تاج و تخت با برادر خود یعنی ولیعهد قانونی به رقابت برخاسته و براو پیروز گردیده است. همین رویداد دلیلی قانع کننده و نشانی معتبر از بروز نابسامانی و تشنج در خانوادۀ ستوس دوم است و به این ترتیب حداقل دو فرعون جمعاً کمتر از دوازده سال سلطنت کرده اند. بروز ناآرامی در مناطق معتبر و حساس مصر و کودتا و حوادثی پیرامون معبد کارناک و به سرقت رفتن ظروف و به قتل رساندن بازرس ناظر برکارهای ساختمانی معبد، تأییدی بر ضعف قدرت فرعون و تزلزل موقعیت سیاسی زمام داران مصر می تواند باشد.
اگر به یادآوریم دورۀ حکومت رامسس دوم از ۱۲۹۰ تا ۱۲۲۴ پیش از میلاد مسیح به مدت شصت و شش سال یکی از مقاطع آرام و امن در تاریخ مصر باستان به شمار آمده است. تاریخ مصر باستان دوره ای از حکومت فراعنه را با این استحکام و تحول همه جانبه به یاد نداشته و گزارش نشده است. برخی از مورخان پایان دورۀ شش سالۀ زمام داری ستوس دوم و مرگ غیرمنتظرۀ او را نیز پیوسته با ابهام مورد مطالعه قرار داده و برخی آنرا قتل به شمار آورده اند.
تنها سندی که تأیید کرده است که رامسس – سیپتح پسر ستی دوم است، متنی کوتاه منتسب به «بای»[۲۷] وزیر اعظم دربار مصر است. وی در جمله ای کوتاه اظهار داشته است که: «پادشاه بر تخت پدرش جلوس کرد».- گفتنی است که بای ابتدا در دربار ستی دوم مقام دبیری داشته و هم اکنون به وزارت عظمی ارتقا یافته است. بای در عین حال امین ترین و رازدارترین رایزن ستی دوم نیز بوده است – جمله منتسب به بای وزیر اعظم تنها می تواند تأیید براین واقعیت باشد که رامسس سپیتح – نیز یکی از پسران فرعون متوفی یعنی ستی دوم بوده است.
آنچه تصاویر ونقوش بر دیوار مقابر و معابد کارنک (کارناک) نشان می دهد تا جدار و جانشینی واقعی و قانونی ستی دوم پسر بزرگ او ستی- مرنپتح بوده است که هرگز به سلطنت نرسید. بای نه تنها در زمان ستی دوم از رجال مقتدر و متنفذ درباری بوده است، بلکه در زمان رامسس – سیپتح مدارج ترقی را با شتاب بیشتری پیموده و فرعون او را به عنوان وزیر اعظم خود در کنار خویش حفظ کرده است. کاربرد عنوان «وزیر بزرگ»[۲۸] یا «وزیر اعظم»[۲۹] در میان وزرای مصری به ندرت تاکنون به چشم خورده است و این نخستین مورد آن است.
بای در واقع «وزیر اعظم کل کشور»[۳۰] در زمان رامسس – سیپتح بوده است . بر روی الواح و صفحات سنگی متعلق به معبد مردگان تب مه ستی دوم نیز در آنجا مدفون بوده است، کراراً بنا به دلائلی که ضرورت داشته است، از بای به عنوان وزیر بزرگ نام برده شده است. مصرشناسان به دست آوردن چنین محبوبیتی در دربار مصریان را تنها منحصر به بای دانسته اند.
دو کوزۀ بزرگ از زیر آوارهای یکی از معابد کارناک در تب به دست آمده است که در آن نمونه هایی از محصولات به دست آمده از زمین های متعلق به آن وجود داشته و این می رساند که بای افزون بر زمین های کشاورزی دارای تاکستان هایی نیز بوده است. در حالی که تاکستانها در قوانین مصریان در شمار املاک معابد و دربار فراعنه بوده اند. مقام و منزلت واقعی بای وزیر اعظم رامسس – سیپتح را از آنجا می توان به صورتی دیگر تشخیص داد که وی همانند فراعنه اجازه یافته است که مقبره ای در «درۀ سلاطین»[۳۱] برای خویش بسازد . این امر در شمار غیر مترقبه ترین حوادث تاریخ مصر و دربار فراعنه است و همانندی برای آنرا در سرتاسر تاریخ مصر باستان نمی توان یافت. این امر می رساند که بای تا چه اندازه از نفوذ و اقتدار در دیار فرعون بروردار بوده و شاید بزرگترینتحولات و تغیرات سیاسی را شخص بای سازماندهی کرده و به اجرا درمی آورده است.
یکی از جالب ترین سنگ نوشته های به دست آمده از این مقبره که به «زندگی نامۀ رامسس سیپتح»[۳۲] معروف است، نشان می دهد که وی در سومین سال حکومتش نام خود را از «رامسس – سیپتح» به «مرنپتح – سیپتح»[۳۳] تغییر داده است. تاکنون سند مکملی در این خصوص به دست نیامده و کسی نمی داند که وی چگونه و برچه اساس و به چه مناسبتی به تغییر نام خود اقدام کرده است. – کسی نیز نتوانسته است با جرأت و به طورمستند این کار را به بای وزیر اعظم نسبت دهد. – آنچه مسلم است نقشی در اسوان[۳۴] مصر به دست آمده که بر آن بای در پشت سر فرعون ایستاده است. برخی از باستان شناسان دریافته اند که بای وزیر اعظم در این نقش عنوان «قائم مقام پادشاه در سرزمین نوبی» را داشته است.
نقشی نیز در همان منطقه به دست آمده استکه در آن ستی درحال استقبال از بای به هنگام ورودش به دفتر کار فرعون برپا ایستاده است.
بای در واپسین سال های وزارتش به تغییر نام خود نیز پرداخته و نام خویش را از بای به «رامسس – چمنتر»[۳۵] تغییر داده است. این احتمال وجود دارد که این تغییر نام به پاس قدردانی از بای توسط فرعون صورت گرفته باشد. مفهوم لغوی این نام می رساند که بای رامسس را در شمار خدایان به رسمیت شناخته است. این وقایع می رساند که هیچ صاحبمنصبی در تاریخ مصر باستان تا این اندازه مقتدر و متنفذ نبوده است. وی از آنچنان اختیارات و امتیازاتی برخوردار بوده که مصرشناسان بسیاری از تغییرات و تحولات سیاسی و تغییر اسامی و القاب فراعنه را از ناحیۀ همین وزیر دانسته اند.
برخی نیز در این زمینه به موضوع شگفت آور دیگری پی برده و ادعا کرده اند که هوشمندترین و با تدبیرترین چهره های سیاسی و درباری و منجمله وزیران فراعنه اصالت مصری نداشته و بیشتر آنان پیشینۀ آسیایی داشته و برخاسته از مناطقی در آسیای صغیر بوده اند، لذا این گمان هست که بای نیز می توانسته است از آسیای صغیر به هر عنوان که باشد، به مصر آمده یا آورده شده و به دربار فراعنه راه یافته و اعتماد ستی دوم را به خود جلب کرده باشد. بدیهی است که برخی از این حدس و گمان های مورخان و مصرشناسان با کشف آثار و الواح و سنگ نوشته ها پس از مدتی مورد تأیید قرار گرفته اند. در هر حال بای یکی از شگفتی های دربارفراعنۀ سلسلۀ نوزدهم مصر قلمداد شده است.
مرنپتح – سیپتح در واقع در سنین نوجوانی بوده هنگامی که به سلطنت رسیده است. جسد مومیایی شدۀ او نیز این امر را تأیید می کند، زیرا وی که پس از ده سال سلطنت از دنیا رفت، هنوز کاملاً جوان بوده است. این امر نشان می دهد که وی جداً به یک مشاور دلسوز، هوشیار و مدبر که به رموز امور سیاسی و کشورداری آگاه باشد نیاز داشته و این شخص کسی جز بای نبوده است. این یار فرعون در واقع رقیبی نیرومند در برابر خود داشته است و این شخص کسی جز ملکۀ «توسره» نبود. توسره همسر بزرگ، اصلی و محبوب ستی دوم بوده است. این ملکه نیز مقبره ای در درۀ سلاطین داشته و براساس نوشته ای که از آن به دست آمده، وی نیز عنوان «وارث تاج و تخت» داشته است.
محققان و مصرشناسان این مقطع از تاریخ مصر باستان و به ویژه در رابطه با رویدادهای سلسلۀ نوزدهم، هر چند باور نکردنی، ولی واقعیاتی به شمار آورده اند که براساس آن به پایان یافتن کار سلسلۀ نوزدهم منجر شده است. مطالعات گسترده ای که در این زمینه صورت گرفته است، این نتیجه را می رساند که ملکۀ «توسره» یا دختر رامسس دوم (همانگونه که پیشتر اشاره شد) و یا دختر مرنپتح و در نتیجه خواهر ستی دوم بوده است. این زن به عنوان بیوۀ فرعون همه جا نام خود را به صورت «همسر بزرگ پادشاه»[۳۶] به یادگار گذاشته است. وی افزون براین در همۀ عرصه ها چه در دوران زندگی اش و چه پس از مرگ عرصۀ فراعنه را ترک نکرده است. وی در نقشی مهم و تاریخی در حال همراهی کردن مرنپتح – سیپتح نیز به چشم می خورد و این امر رقم خوردن تحولات سیاسی آینده در اهرم سلطۀ مصر را تأیید و توجیه می کند.
ملکه توسره پس از مرگ مرنپتح – سیپتح در همۀ اسناد، الواح ، نقوش، و… نام فرعون را تغییر داد و نام ستوس دوم را به جای آن گذاشت. به این ترتیب او به هیچ وجه مادر مرنپتح – سیپتح نبوده است[۳۷]. اگر چنین می بود، ملکۀ توسره خود را همسر بزرگ پادشاه نمی نامید، بلکه لقب «مادر پادشاه»[۳۸] را به کار می برد و اقدام به تغییر دادن نام پادشاه بر روی اسناد و الواح نمی کرد. آنچه مسلم است و اسناد و مدارک تاریخی مصریان نشان می دهد، مرنپتح – سیپتح جانشینی برای خود نداشت و تاریخ مصر کسی را به عنوان پسر و یا جانشین این فرعون به کرونیست ها و پژوهشگران معرفی نکرده است و از همین جا بروز دگرگونی ها و تحولات سیاسی – حکومتی سلسلۀ نوزدهم در دربار مصر آغاز می شود[۳۹].
نبودن پسر و یا جانشینی برای مرنپتح – سیپتح ، شرایط و زمینه را برای ملکۀ توسره جهت به اجرا درآوردن برنامه و متحقق کردن اهدافش میسر و مهیا نمود. ملکه عنوان «پادشاه»[۴۰] را بر خود نهاد و خویش را «سلطان مصر علیا و سفلا»[۴۱] خواند. وی افزون براین عنوان «سرور و رهبر دو سرزمین»[۴۲] و فرزند رع را برخود نهاد. او القاب و عناوین تاکنون بی سابقه ای را در عرصه های دینی و سیاسی برخود نهاد که جزئیات آن در مطالعات و تحقیقات تاریخی پژوهشگران در زمینۀ تاریخ مصر باستان افزون بر یک قرن است که مورد تجزیه و تحلیل و بررسی قرار دارد. این احتمال نیز وجود دارد که توسره نام مستعار و نهایی این ملکه باشد. یکی از الواح متعلق به او نشان می دهد که لقب توسره به عنوان آخرین نام این ملکه برگرفته از واژه «ستیره – مرامون»[۴۳] می تواند باشد که ملکه آنرا برای خود به هنگام زمام دار شدنش به عنوان فرعون بانو برخود نهاده بوده است. آخرین نام و عنوان نهایی او بر سنگ قبر وی در تب «توسره سلطان و رهبر دو بخش مصر»[۴۴] است.
باستان شناسان دریافته اند که وی با شیوۀ جدیدی خانۀ آخرت خود را ساخته است، به این ترتیب که او نخست قبر نه چندان بزرگ ولی مجلل و باشکوهی برای خود تدارک دیده و سپس معبدی در جوار آن ساخته است. همۀ ابتکارات و زیباسازی ها برگرفته و ناشی از سلیقۀ شخصی این فرعون بانو تشخیص داده شده است. سنگ قبر توسره به صورت مُهری است که پیشینۀ فرعون، اصلاحات ، اقدامات او را در دورۀ زمام داری اش در برمی گیرد. وی به اختصار آورده است که چه کارها و تحولاتی دربارۀ پیشرفت مصر و مصریان صورت داده است. مورخان توسره را در میان فرعون بانوان مصر یکی از برجسته ترین و مقتدرترین زنانی می دانند که در صحنۀ تاریخ و سیاست مصر ظهور کرده و به سلطنت رسیده اند. کرونیست ها ایفای نقش های سیاسی و عمرانی و به ویژه اقتصادی و دیپلوماسی این فرعون بانو را در تاریخ مصر بی مانند به شمار آورده اند.
وی در صدد سازمان دادن حکومتی واحد برای سرتاسر کشور مصر از شمال تا جنوب آن سرزمین بوده و در این زمینه نیز زنی موفق شناخته شده است. نقر و حک نام وی به صورت مکرر برنوشته ها و نقوش ناحیۀ دلتا، بیانگر اقتدار بی چون و چرای این فرعون بانو می باشد. این امر نشان می دهد که وی قلمرو حاکمیت خود را به سرتاسر مصر گسترش داده است.
خاطرات زندگی، به قدرت رسیدن و کشورگشایی های این فرعون بانو در اذهان مصریان تا زمان مان تن (مان تو)[۴۵] باقی مانده و این مورخ مصری که کاهن معبد نیز بوده، گویی اطلاعات تازه ای را که به صحبت آن اعتماد داشته، دربارۀ دوران زمام داری توسره در تألیف خود آورده است. مان تن (مان تو) نام این فرعون بانو را به صورت «تووریس»[۴۶] آورده و این چیزی جز یک تغییر کم اهمیت لغوی نیست. مان تن (مان تو) در عین حال پس از این فرعون بانو، فرعونی را برای سلسلۀ نوزدهم مصر معرفی نکرده و ظاهراً توسره آخرین زمام دار این سلسله در مصر باستان بوده است. آنچه برای مورخان و مصر شناسان دارای اهمیت است، این است که از سرنوشت بای وزیر اعظم که پیشتر به تفصیل دربارۀ او سخن گفته شد، اطلاعی در دست نیست. با توجه به اقتدار بی حد و حصر این فرعون بانو، می توان دریافت که وی به وزارت بای خاتمه داده و یا او را به کلی از دربار مصر خلع ید و بیرون کرده است[۴۷].
به یاد آوریم که بای علی رغم قدرت فوق العاده ای که در دربار داشت، رقیب نیرومندی نیز چون توسره در برابر خود می دید که تهدیدی جدی برای او به شمار می آمده است. کسی نمی داند که اینهمه تحولات و تغییرات در عرصه های گوناگون تاریخ مصر در مقطع زمانی سالهای ۱۳۰۹ تا ۱۱۹۴ پیش از میلاد مسیح که به سلسلۀ نوزدهم تاریخ مصر نسبت داده شده است، طی چه برنامه ریزی ها و سازمان دهی و حتی توطئه هایی به وقوع می پیوسته است که بای وزیر اعظم یکی از گدانندگان سرانجام شکست خوردن از توسره در این عرصه بوده است. بدیهی است که یکی از ابتکارات این فرعون بانو مخدوش کردن و زدودن اسامی فراعنه و صاحبمنبان از روی الواح و آثار بوده است و قطعاً به فراموشی سپرده شدن وزیر مقتدری چون بای نیز مشمول همین خدشه ها شده است.
به طور کلی تاریخ سلسلۀ نوزدهم مصر را پس از مرگ مرنپتح با توجه به اسناد و مدارکی که در دست است، نمی توان با اطمینان خاطر مورد بررسی و نتیجه گیری قرار داد. جای بسی شگفتی ات که توسره فرعون بانوی مقتدر به عنوان آخرین زمام دار سلسلۀ نوزدهم بیشترین اسناد و آثار را به خود تعلق داده و از زمام داران دیگر اطلاعات اندک و خالی از هرگونه انسجام به جای مانده است. آنچه مسلم است ، پس از ستوس دوم اهرم سلطۀ مصر با بحرانهای متعدد و متنوع درگیر بوده و به همین دلیل زمان حکومت فراعنه کوتاه، سرنوشت آنها مبهم و شرح کارهای آنها در طول زمام داری شان مجهول مانده است. آنچه باز هم در این مقطع از تاریخ مصر باستان مسلم و عاری از هرگونه ابهام و تردید است، مبارزات و سرانجام جنگهای سیاسی است که بر سر کسب قدرت در دربار مصر به گونه ای بی وقفه در جریان بوده است. هرچند این گونه مبارزات دارای عمری کوتاه بوده اند، ولی هرج و مرج را در جامعۀ مصر دامن زده و آنرا به صورت حوادثی نگران کننده و توقف ناپذیر درآورده اند. اطلاعات در این زمینه بیشتر از سوی فراعنۀ سلسله بسیتم به دست پژوهشگران رسیده است.
هرج مرج بروز کرده در جامعۀ مصر که ناشی از نابسامانی های درباری و مبارزه بر سر قدرت درخاندان فراعنه بوده است، زمینه را یک بار دیگر برای به قدرت رسیدن غیر مصریان فراهم کرد وآنگونه که مورخان از مستندات تاریخ مصر باستان دریافته اند، قدرت طلبان سوری فرصتی به دست آوردند تا زمام امور را در مصر به دست گرفته و به هرج و مرج پایان داده و نظم و قانون را بر کشور حاکم کنند و سلطۀ فرعون را استحکام بخشند. در دورۀ حاکمیت هرج و مرج بر جامعه، ناامنی و قانون شکنی بر قلمرو وسیع فرمانروایی «توسره» حاکم و گسترش یافته، اقتصاد مصریان به بحرانی ترین مرحلۀ خود رسیده و سوء استفاده مقامات دولتی از قدرت موجبات بی نظمی را در همۀ شئونات جامعه فراهم آورده و سرانجام زمینه را برای نفوذ بیگانگان و قبضه کردن قدرت حکومتی میسر نموده است.
مان تن (مان تو) این مقطع از تاریخ مصر را بسیار غم انگیز و سرنوشت مصر و مصریان را اسف بار و ناامید کننده توصیف کرده است. او نیز حکومت مصر را پس از ستوس دوم مستعد فروپاشی و اضمحلال دانسته و مورخانی چون هرودت، پلوتارک و دیودور سیسیلی به تفصیل از روایات این مورخ و کاهن مصری نتیجه گیری کرده اند.
[۱] . XIX. Dynastie (1309-1194 v.Ch)
[۲] . Herodotus
[۳] . Plutarchos
[۴] . Diodoros von Sizillien
[۵] . Tal der Könige
[۶] . Amenmesses
[۷] . Sethos II
[۸] . Merenptah – Siptah
[۹] . Twosre
[۱۰] . Bai
[۱۱] . Amenmesses
[۱۲] . Merenptah – Siptah
[۱۳] . Twosre
[۱۴] .( مخخف ستوس مرنپتح «یعنی ستوس پسر مرنپتح» ) Seti – Merenptah
[۱۵] .( مثلاً رامسس دوم سیزده پسر داشته است) A. a. O. S. 274
[۱۶] . Esenofre
[۱۷] . Abu simbel
[۱۸] . Ğebel Silsile
[۱۹] . Neferhotep
[۲۰] . Pneb
[۲۱] . Amenmose
[۲۲] . Mose
[۲۳] . Sethnachte
[۲۴] . Tachat
[۲۵] . Seti – Merenptah
[۲۶] . Ramses – Spitah
[۲۷] . Bai
[۲۸] . Grosskanzler
[۲۹] .(رئیس الوزراء) Hauptkanzler
[۳۰] . Grosskanzler des ganzen Landes
[۳۱] . “Tal der Könige”
[۳۲]. Ramses – Spitah
[۳۳] . Merenptah – Spitah
[۳۴] . Assuan
[۳۵] . Ramses – Chaementer
[۳۶] . “Grosse königsgemahlin”
[۳۷] . Yoyotte, jean, A. a. O. S. 280-1
[۳۸] . “Königsmutter”
[۳۹] . A. a. O. S. 281
[۴۰] . “Königin”
[۴۱] . “Königin von Ober – und Unterägypten”
[۴۲] . “Herr der zwei Länder
[۴۳] . Stire – meramun
[۴۴] . “Tworse Königin und Herrin der beiden Teile Ägyptens”
[۴۵] . Manetho(n)
[۴۶] . “Thuoris”
[۴۷] .Yoyotte, Jean, A. a. O. S. 281
منبع : کتاب تاریخ مصر باستان
نویسنده : دکتر اردشیر خدادادیان
نشر الکترونیکی سایت تاریخ ما