عصر ستناخته در تاریخ مصر ( از ۱۱۸۴ تا ۱۱۸۲ پیش از میلاد مسیح )
از مرحلۀ انتقالی قدرت از سلسلۀ نوزدهم به سلسلۀ بیستم و چگونگی وقوع آن اسناد و مدارک قاطع و معتبری به جای نمانده است و مورخان متکی به برخی روایات یونانی، سریانی و متون مصریان و پاره ای نقوش و الواح می باشند. تبعات هرج و مرج و نابسامانی های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مهمترین زمینه های مطالعاتی برای پژوهشگران در این مقطع زمانی بوده است. این گونه به نظر می رسد که مرنپتح – سیپتح یکی از واپسین فراعنۀ سلسلۀ نوزدهم و سلف توسره از قدرت و قاطعیت قابل ملاحظه ای برخوردار نبوده و کشور را در پرتگاه سقوط کشانده و پس از وی فرعون بانوی قدرت طلب و ستیزه جویی به نام توسره با اقدامات خود، کار این سلسله را به پایان رسانده است.
مجموعه ای از این رویدادها و حوادث اسف بار مشابه آن دست به دست هم داده و «ستناخته» را در مصر برسرکار آورده است. وی از همان ابتدا دریافته بود که اگر نظم و امنیت را در جامعه برقرار نکند، به سرنوشت واپسین فراعنۀ سلسلۀ نوزدهم دچار خواهد گشت.
در واپسین سال های حاکمیت زمام داران سلسلۀ نوزدهم به قول مان تن (مان تو) شرایط کاملاً آمادۀ بروز بحران و فروپاشی قطعی حکومت فراعنه بوده و هرکسی با سازماندهی و توطئه چینی می توانسته است زمام اموررا در مصر در دست خویش بگیرد. مورخان با استناد به اظهارات مان تن و مورخان دوران باستان شرایط به وجود آمده در آن مقطع زمانی را همانند شرایط موجود در اواخر کار سلسلۀ هجدهم به شمار آورده اند.
به خاطر بیاوریم که روی کار آمدن هرمهب[۱] در مقطع زمانی انتقال قدرت از سلسلۀ هجدهم به سلسلۀ نوزدهم همانند یک کودتای خزندۀ نظامی بود و از سویی جای شگفتی نیست که این بار نیز نظامیان به چنین اقدامی متوسل شوند. هرمهب یک افسر ارتش بود که از مرتبۀ درجه داری سادۀ ارتش به درجۀ افسری و سرانجام به مقام فرماندهی و نهایتاً به فرعونی رسید. ستناخته نیز یکی از افسران جزء در رسته های گوناگون نظامی در سپاه مصر بوده و از این فرصت و موقعیت مناسب و مشابه بهره برداری کرده است. وی ابتدا در رستۀ پیاده نظام به خدمت ارتش مصر درآمده و به تدریج تا مرتبۀ افسری در رستۀ سواره نظام و ارابه رانی ارتقا یافته است.
علی رغم اینکه ستناخته از خاندان فراعنه نبوده و تنها در رسته های مختلف نظامی مصر خدمت کرده بود، شرایطی در جامعۀ مصر وجود داشت که زمینه را برای به قدرت رسیدن وی فراهم می کرد. برخی از کرونیست ها گمان کرده اند که مصر به وسیلۀ دشمنان برون مرزی مورد تهدید قرار گرفته و به تخت نشاندن شخصی نیرومند و با شهامت، ضرورتی اجتناب ناپذیر داشت، لذا ستناخته که یک سپاهی بی باک و با تجربه بود شایستگی احراز مقام فرعونی را داشت. در میان سنت گرایان مصری که بیشتر آنها به عنوان صاحبمنصبان در عرصه های سیاسی و حکومتی خدمت می کرده اند، کسانی هم بوده اند که پیشینۀ فراعنه برایشان از اهمیت برخوردار بوده و هر کسی را به فرعونی و طبعاً فرمانروایی برمصر و مصریان نمی پذیرفته اند. لذا ستناخته نیز از جمله با چنین مسئله ای روبرو گردید. کرونولوژی تاریخ مصر باستان نشان می دهد که وی نتوانست بیش از دو سال براریکۀ قدرت بماند، اسناد مکتوب در بردارندۀ عدد ۲ که نشانۀ دومین سال سلطنت وی می باشد. هستند و این آخرین سال زمام داری این فرعون بوده است.
به طوری کلی د رمصر هنگامی که فراعنه به قدرت می رسیده اند، پیش از هر چیز به ساختن خانۀ آخرت خود اقدام می کردند، ستناخته نیز همانگونه که سنت فراعنۀ پیشین بوده است عمل کرد و دستور داد تا قبر وی را در «درۀ سلاطین» مصر طراحی کرده و بسازند. هنگامی که کارگران برای ساختن قبر این فرعون مشغول حفاری بوده اند، به محفظه ای برخورده اند که قبر «آمنمسس»[۲] یکی از فراعنۀ پیشین بوده است، لذا به ناچار آن نقطه را ترک کرده اند و از ادامۀ کار حفاری برای ساختن قبر ستناخته منصرف شده اند. ظاهراً دورۀ زمام داری این فرعون به اندازه ای کوتاه بوده که فرصتی برای ساختن مقبره ای برای وی دست نداده است و به همین دلیل جنازۀ ستناخته را در گور توسره دفن کرده اند. آنگونه که مصریان آورده اند، این عمل کاری غیردینی و غیراخلاقی بوده و با عرف و سنن مصریان هماهنگی نداشته است و به همین دلیل قبر ستناخته را غصب شده به شمار آورده اند.
پسر و جانشین ستناخته که رامسس سوم نام داشته است، با بهره گیری از همانندی نامش با ارمسس (دوم) فرعون برجستۀ سلسلۀ نوزدهم، توانست با قدرت و قاطعیت وارد میدان سیاست و مبارزه شود. وی افتخار می کرده است که نامش رامسس است و همانگونه که هم اکنون اشاره شد همنامی وی با رامسس دوم را برای خود امتیازی بزرگ به حساب آورده است[۳].
[۱] . Haremhab
[۲] . Amenemesses
[۳] .Yoyotte, Jean, A. a. O. S. 281-2
منبع : کتاب تاریخ مصر باستان
نویسنده : دکتر اردشیر خدادادیان
نشر الکترونیکی سایت تاریخ ما