پسامتیخ یکم (۶۶۳ تا ۶۰۹ پیش از میلاد مسیح)

25547-004-DDD92418.jpg (182×300)

پیشرفت و ترقی مصر که در طول سلسله های ۱۹ و ۲۰ یعنی در دورۀ زمام داری سلسلۀ رامسسی ها و به ویژه در دورۀ حکومت رامسس دوم نصیب مصریان شده بود، در سلسله های بعدی حفظ نشد. نوسان ها، دگرگونی ها و تشنجات قومی، اجتماعی – اقتصادی و دینی به وقوع پیوسته در مصر پس از سلسلۀ بیستم ، بقا، اعتبار و استحکام پیشین سیاسی و حکومتی مصر را ناممکن کرد. به این ترتیب اوضاع کلی و همه جانبۀ مصر را بین سده های دوازدهم تا هفتم پیش از میلاد مسیح به تصویر کشید. مبارزه بر سر قدرت که بیشتر به جنگهای داخلی فرسایشی می انجامید، بنیادهای سیاسی و اقتصادی جامعه را فروپاشاند و نجبای مصری به صورت بزرگ مالکان بر سرنوشت مردم حاکم شده بودند. سرزمین نوبی به پایتختی نبطه اعلام استقلال کرد و مصریان از آن سرزمین چشم پوشیدند.

شرایط سیاسی و اقتصادی در مصر به اندازه ای نگران کننده و رقت بار شده بود که حاکمان محلی از جمله زمام داران تازه استقلال یافتۀ نوبی ادعای شایستگی حکومت بر سرتاسر مصر را داشته اند. حاکمان نوبی به موجب اسناد موجود یک بار در سال ۷۳۰ پیش از میلاد مسیح این ادعا را داشته اند. در سال ۶۶۰ پیش از میلاد مسیح حملۀ فراگیر آشوریان به رهبری آشوربانی پال به وقوع پیوست. حاکمان مصر و یا به سخن دیگر سلسلۀ زمام دار وقت مصر اصالت حبشی (اتیوپیایی) داشت و فرهنگ اصیل مصری کاملاً رنگ باخته و بیگانه شده بود و این وضعیت تا سدۀ ششم پیش از میلاد مسیح بر جامعۀ مصر حاکم بود.

تنها عنصری که در این مقطع زمانی به قول مصرشناسان می توانست مصر را به اصالت و پای بندی مصریان به سنن کهن و پیشین شان بازگرداند، کاهنان اعظم و متولیان امور معابد آمون بودند. به سخن دیگر مجمع روحانیان مصر می توانست حول محور آمون دولتی دینی را سازمان دهد. زیرا در هر گوشه از سرزمین نیل فرهنگ نیروهای حاکم چون حبشی ، لیبیایی، سودانی و … بر جامعه حاکم نشده بود. آمون هنوز در تب به عنوان خدای بزرگ یا خدای امپراطوری مورد توجه و احترام بود.

مصریان در این مقطع زمانی پرآشوب از هر سو ضربات و صدماتی را بر پیکر جامعۀ خود تحمیل می کردند. دولت دینی که حول محور آمون شکل گرفت، پایدار نماند و مصریان نیز از تهاجم آشوریان مصون و در امان نماندند[۱]. توسط نظامیان آشوری، شهر تب پایتخت مصر و بزرگترین پایگاه بزرگداشت آمون غارت و تخریب شد و آشوریان به اصطلاح نسبت به منابع تاریخی خشتی را بر خشتی استوار نگذاشتند. دامنۀ این غارت و انهدام به اندازه ای گسترده بوده که مورخان یونانی در مباحث تاریخ مصر در آثارشان، آنرا فاجعه ای بزرگ در تاریخ جهان باستان به شمار آورده اند.

 به این ترتیب و با توجه به ابعاد گستردۀ ویرانی ها و انهدام معابد، اماکن و تأسیسات دینی تب توسط مهاجمان آشوری، آمون خدایگونۀ بزرگ مصریان نیز به پایین ترین حد و درجۀ ممکن تنزل کرد و به عنوان خدایگونه ای کوچک و محلی اعتبار یافت. به جای آمون خدایگونه های دیگری چون ایزیس و ازیریس که در اساطیر مصریان دربارۀ قلمرو اقتدار و نیاز مصران در دنیا و آخرت سخن گفته شده است، قرار گرفتند.

از سویی نیروهای مزدور لیبیایی در این هنگام فرصتی به دست آوردند که در مصر سفلا در کلنی هایشان قدرت نمایی کنند. رهبری لیبیایی ها به عهده ششونک یکم[۲] بود که سلسلۀ بیست و سوم را بنیان نهاد و این سلسله از ۹۵۰ تا ۷۳۰ پیش از میلاد مسیح در مصر زمام دار بود. وی بر آن شد تا ادعای خود را در مورد تصاحب فلسطین از نو عنوان و در آن باره اقدام نماید. حبشی ها در دورۀ زمام داری پسامتیخ یکم که بنیانگذار سلسلۀ بیست وششم مصر بود و پایتخت آن در سائیس واقع در شرق دلتا قرار داشت، توانستند، بر بخشی از جنوب مصر حکومت کنند.  نخوی (نخائو) یکم پدر پسامتیخ به روایتی قبلاً به آشوریان پناهنده شده بوده است.

آنگاه که آشوریان مصر را ترک کردند، پسامتیخ به کمک گیگس[۳] پادشاه لیدی توانست به وسیلۀ سربازان مزدور یونانی که گیگس در اختیار وی گذاشت، مصر را به تصرف خود درآورده و حکومت فراعنه را برای یکصد و سی سال دیگر از نو احیا کند. هرودت تأیید کرده است که پسامتیخ یکم توانسته است فرهنگ و هنر مصریان را به جای پیشین و رونق و پیشرفت سابقش بازگرداند[۴]. پسامتیخ یکم طی ۵۴ سال زمام داری خود توانست گروه های متخاصم در مصر را در کنار هم گرد آورد و آنها را از تفرقه و دو دستگی منع نماید. این فرعون نتوانست مزدوران لیبیایی و یونانی را وادار به حفظ آرامش کند. لذا تشنج کماکان در این مورد ادامه یافت.

نخوی دوم پسر و جانشین پسامتیخ یکم توانست معبر (کانال سوئز)[۵] میان رود نیل و دریای سرخ را حفر و آنرا بگشاید و سرانجام داریوش یکم به تعریض و تکمیل و استفادۀ همه جانبه از این کانال اقدام نمود. داریوش افزون براین به دریانوردان از جمله سکیلاکس[۶] دستور داد تا به مدت سه سال از راه آبی آسیا وآفریقا را دور بزند و به خلیج فارس بازگردد. مصریان در سال ۶۰۵ پیش از میلاد مسیح در نبرد کارکمیش [۷] در کرانۀ فرات از بابلیان شکست خوردند.

در یک ارزیابی کلی می توان گفت که علی رغم انباشته بودن مسائل و مشکلات طی دهه های گذشته در مصر، پسامتیخ و نخو در اعتلای فرهنگ، هنر و پیشبرد و تحول اقتصاد مصر کوشش فراوان کردند و در حد ممکن دین، هنر، قانون و رفاه و امنیت اجتماعی را به صراط پیشین هدایت نمودند. مصریان در آثار و روایاتشان به خوبی از آنان یاد کرده اند. افلاطون[۸] در نظریۀ خود دربارۀ دولت و حکومت اظهار داشته است که یونانیان در همین مقطع زمانی، مصریان را سرمشق خود قرار داده بوده اند. آنچه پس از دورۀ زمام داری نخوی دوم در مصر روی داد، باز تبعاتی از بروز تشنجات و ناآرامی های داخلی مصر بود که مصر را به دست پارسیان و سپس مقدونیان افکند.

[۱] . Herodot,  Historien:  Das  ägyptische  Logos, Bd. 2 + A. a. O. S. 341

[۲] . Scheschonk I

[۳] . Gyges

[۴] . Herodot, Historien, Bd.  ۲, ۱۵۱-۷

[۵] . Suez- Kanal

[۶] . Skylax

[۷] . Karkemisch

[۸] . platon

منبع : کتاب تاریخ مصر باستان

نویسنده : دکتر اردشیر خدادادیان

نشر الکترونیکی سایت

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ