چه اقوامی امپراطوری رم را مورد حمله قرار دادند؟
از قرن دوم تا دهم پنج گروه قومی عمده به امپراتوری و اروپا قرونوسطی حمله کردند که هرکدام از این اقوام منشأ اثرات مهمی بودند از این پنج گروه ژرمنها به امپراتوری روم غربی –هونها به امپراطوری رم غربی و شرقی هجوم بردند ژرمنها موفق به سقوط امپراتوری رم غربی شدند. اما هونها مخصوصاً پس از مرگ آتیلا یا در میان اقوام سرزمینهای اروپایی مسحیل شدند و یا به اوطان اولیه خود بازگشتند.
مسلمانان اقوام مختلفی بودند که تنها با اشتراک دین ، اروپای قرونوسطی را مورد هجوم قراردادند حمله مسلمانان بهعنوان تنها اقدام غیراروپایی به اروپا ، سرآغاز تغییرات و تحولات گستردهای در ساختار و مناسبات قرونوسطی شد اسلاوها همواره با ساکسون ها در قرن نهم ، اروپا را مورد یورش قراردادند ولی به دست شارلماین سرکوب شدند اسلاوها در شرق و منطقه بالکان و ساکسونها غالباً در اروپای مرکزی مستقر شدند اما وایکینگها آخرین قومی بودند که در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم از شمال قاره اروپا را موردحمله قراردادند و بالاخره در منطقه دو سیسیل مستحیل شدند.
الف)هونها
هونها اصلاً مغول بودند و به زبان آلتایی سخن میگفتند بعضی از منابع هونها را قوم بزرگی از تورانیان میدانند که از چند قرن قبل از میلاد حکومتی قدرتمند در مغولستان تشکیل دادند. آنچه مسلم است هونها از اواخر قرن چهارم تا قرن پنجم بهمرور از سمت آسیای مرکزی روانه اروپا شدند ابتدا امپراتوری رم غربی و سپس امپراتوری رم شرقی را مورد تعرض قراردادند. هونها این قوم وحشی بیانگر پس از سلطه بر اقوام سر راهشان ازجمله قوم سیتی و سامارتی که از اقوام شرقی اروپا بودند ، دربار بیزانس را مجبور به پرداخت باج کردند. باجی که دربار از پرداخت آن طفره میرفت هونها در سال ۴۳۵ از مرزهای امپراتوری رم غربی گذشتند.
اسم هونها را برخی مورخین قدیم از قوم تورانی و «هیونگنو» مشتق میدانند. در زمان و تاریخ عرب هونها را هیاطله ذکر کردهاند. اسم هیاطله نیز از کلمه«هفطالیت» یونانی اخذشده که به« هونهای سفید»شهرت دارند در قرن اول میلادی حکومت هونها در مغولستان منقرض شد. بخشی از مردم آن را به سمت غرب مهاجرت کردند و در کنار رود «اورال» و «ولگا» ساکن شدند.
حدود سیصد و پنجاه سال بعد هونها به ریاست «بالامیر» به سمت جنوب و غرب حرکت کردند. ابتدا «آلانها» را که میانرود ولگا و «دن» ساکن بودند مغلوب و مطیع خود ساختند و سپس به گت ها حمله کردند. گت ها میانرود دانوب و «دنی پر» مسکن داشتند گت ها در پی حمله هونها- به دو قسمت تقسیم شدند. گت های شرقی یا «استروگت ها» که با هونها جنگیدند و شکست خوردند و اراضی خود را ازدستدادهاند. اما گت های غربی با« ویزیکت ها» بدون جنگ از مقابل هونها فرار کردند.
دسته دیگر از هونها به «روکولاس»در سال ۴۳۲ به سمت مغرب زمین رفتند و در آنجا حکومت قدرتمندی تأسیس کردند.پادشاه این حکومت «آتیلا » برادرزاده روگولاس شد .آتیلادر حرکت به سمت امپراتوری رم غربی از رودرن در ماینس گذشت و از غرب سرزمین گل تا شهر اور لئان نفوذ کرد. در این پیشروی در برابر آئتیوس امپراتور، در منطقه شامپاین در فرانسه و درنبرد کاتالونیک متوقف شد( ۴۵۱).
آتیلا سرزمین گل را ترک کرد. و به شمال ایتالیا رفت. در سال ۴۵۳ آتیلا آخرین قدرتنمایی خود را به نمایش گذاشت و منطقه پانونی را که متعلق به مجارستان و یوگسلاوی تصرف کرد. در همین سال که خود را آماده جنگ دیگری میکرد به دلیل افراط در میگساری در سواحل ته ایس مرد.
آئتیوس پس از پیروزی بر آتیلا، شهرونسی را غارت کرد که به دست بربرها نیفتد. مردم شهر در جزایر دریای آدریاتیک پناهنده شدند. اینان همان کسانی بودند که شهر ونیز را بنا کردند امپراتوری در شکست قوم هون که در آستانه تصرف کل اروپا بود و با نیم میلیون سپاه اروپا را دچار وحشت کرده بود، از ژرمنها ازجمله ویزیگت ها تحت رهبری تئودوریک. بر و گوندها و فرانگ ها بهرهمند شد هونها نهتنها با امپراتوری، بلکه با ژرمنها که غالباً بهصورت نیروهای اجیر در خدمت امپراتوری بودند درگیر شدند.
از مهمترین علل شکست هونها و فروپاشی قدرت آنان پس از آتیلا بایستی به ناتوانی آتیلا و جانشینانش در سازماندهی و نیروهای نظامی خود اشاره کرد از سوی دیگر آنان پس از تصاحب املاک به اموال متفرقه بهسرعت خوی وعصبیت قبیلگی را از دست دادند و جذب و جلب تجملگرایی و عیاشی شدند.
پس از فوت آتیلا، حکومت هونها به همان سرعتی که تشکیلشده بود، از هم پاشید. در جنگ «پانونیا» هونها از طوایف ژرمن شکست خوردند عدهای از آنان در «دوبروجا» ساکن شدند. اما اکثراً به حدود رود اورال برگشتند. بعضی از مورخین بلغارها را که در قرن ششم میلادی از حدود ولگا به بلغارستان رفتند ، از نژاد هونهای سفید میدانند.
بخشی از هونها که بیشتر به هونهای سفید شهرت داشتند، میانرود جیحون و دریای خزر زندگی میکردند. هونهای سفید که در مرزهای ساسانیان اقامت داشتند حدود یک قرن(از اواسط قرن پنجم تا اواسط قرن ششم)با این دولت قدرتمند ایرانی جنگیدند.
هونها که در تاریخ اروپا به مهاجران و مهاجمان آسیایی شهرت دارند، هم برای بقایای امپراتوری و هم برای پادشاهی جدید ژرمنها تهدیدی جدی بودند. آتیلا در اواسط قرن پنجم تصمیم داشت تمام اروپا شرقی و غربی را تسخیر کند. امپراتوری هونها در اوایل قرن پنجم از دریای خزر تا رشتهکوههای آلپ را دربرمی گرفت. منطقهای که تقریباً برابر با وسعت امپراتوری رم بود، گرچه ازنظر جمعیت و ثروت به امپراتوری رم نمیرسید. هونها با تاختوتازهای سوارکارانه در میان اروپاییان وحشت انداخته بودند بهطوریکه مورخین اروپایی آنان قدرتی فوق طبیعی میشناختند؛ زیرا جنگجویان هون شهرت داده بودند که آتیلا صاحب رسالت آسمانی است سوارکاران هون بهقدری اهداف خود را با دقت نشانهگیری میکردند که اروپاییان را دچار بهت و وحشت کرده بودند.
آتیلا و برادرش مشترکا در سال ۴۳۴ پادشاهی هونها را به دست گرفتند، ولی آتیلا چند سال بعد برادرش را کشت و خود بهتنهایی پادشاهی را به دست گرفت آتیلا در سال ۴۵۱ پس از یکرشته عملیات جنگی موفقیتآمیز علیه امپراتوری رم شرقی،که برای هونها طلا و غنائم دیگر فراهم آورد، حمله را متوجه امپراتوری رم غربی کرد،زیرا تصرف این امپراتوری به دلیل ناآرامیها و نارضاییها داخلی آسانتر به نظر میرسید اما برخلاف انتظار آتیلا در حمله به گل در مقابل سپاهیان رمی شکست خورد البته در این پیروزی ویدیگو تها سپاه را همراهی میکردند.
رهبر هونها راضی به تسلیم نشد و بهسرعت سپاهیان خود را از نو گردآوری کرد و ایتالیا را مورد هجوم و غارت قراردادند. جالب اینکه هونها گرچه موفق شدند چند شهر بزرگ از امپراتوری را تصاحب کنند، ولی رم پایتخت امپراتوری را نایده گرفتند. بعضی از منابع معتقدند که پاپ لئوی کبیر(اول) با آتیلا محرمانه اقدام به مذاکره کرد و با دادن رشوه و اظهار وفاداری نسبت به او، رم را از خطر حمله ویرانی حفظ نمود. اما ظن قوی از آن حکایت میکند که به علت فراگیر شدن قحطی و طاعون، ایتالیا از ورود به رم خودداری کرد، زیرا غیر از عدم امکان دستیابی به غذا، خطر مرگ ناشی از طاعون هونها را مجبور به عقبنشینی کرد.
چند ماه پسازاین عقبنشینی آتیلا مرد امپراتوری میان فرزندانش تقسیم شد. برادران بر سر تصرف بخشهای باارزشتر با یکدیگر جنگیدند. بهاینترتیب مردم تحت سلطه هونها فرصت را غنیمت شمردند و دست به شورش زدند و امپراتوری از خطر فروپاشی رهید.
ب)گت ها(ویزیگت ها-استروگت ها )
در شمال و غرب امپراتوری و در جنگلها و دشتهای اروپای شرقی و مرکزی، قبائلی ازجمله ساکسونها و آلمانها میزیستند. در مجاورت امپراتوری، طوایف ژرمن مسکن داشتند و دورتر در شرق اروپا اسلاوها زندگی میکردند.
ژول سزارکه در قرن اول قبل از میلاد در سرزمین گل غلبه یافت با بربرها روبرو شد. نقطه او میگوید ژرمنها مردم بیانگر و نیمه وحشی هستند که کار اصلیشان شکار و گلهداری است و کمتر به کشت و کار میپردازند. برای تصرف چراگاهها و شکارگاهها بهتر، از محلی به محل دیگر کوچ میکنند. با نظام قبیلهای زندگی را میگذرانند و هر طایفهای از میان خود ریشسفیدی را برای حکومت بر خود انتخاب میکند. تأسیس شد مورخ برجسته یونانی که در مورد ژرمنها مطالعه کرده معتقد است که در پایان قرن اول قبل از میلاد بربرها رفتهرفته از سرگردانی و گلهداری دست کشیدند و اقامت گزیدند و به زمین وابسته شدند و کشاورزی در میان آنان رونق گرفت. از زمانی که مالکیتها و کشاورزی در میان آنان مقبولیت پیدا کرد، و کشت کار و برداشت محصول بالا گرفت و از طرف دیگر جمعیت ژرمنها افزایش یافت، آنان ناچار شدند که برای به دست آوردن زمین به سرزمینهای مجاور حمله کنند این ترتیب فن جنگ در میان ژرمنها رونق گرفت و زمینهای بیشتری را به دست آوردند و اشرافیت قبیلهای یا اشرافیت نظامی شکل گرفت اشراف،پادشاهی از میان خود انتخاب میرانده سهم بیشتری از غنائم به او واگذار میشد.
گت ها شاخهای بزرگی از ژرمنها بودند که از یک قرن قبل از میلاد در سواحل رود ویستول در لهستان به دامپروری مشغول بودند.. سپس به میانه رود دانوب و دنی پر در روسیه مهاجرت کردند. از سال ۲۳۰ به دلیل تنگی فضا و معشیت و فزونی جمعیت و بروز جنگ داخلی به سمت رودهای کارپات و دن حرکت کردند.
در سال ۳۷۵ به دنبال هجوم هونها، ها مجبور شدند با موافقت امپراتور به داخل امپراتوری پناهنده شوند و گت ها در اوایل قرن چهارم درپی یورش هونها به دوشاخه تقسیم شدند: گت ها غربی یا ویزیگت ها و گت های شرقی یا استروگت ها ویزیگت ها- واندال ها و هونها سراسر ایتالیا را( نه سراسر امپراتوری) تصرف کردند و شهرها را غارت نمودند ولی به دلیل مقاومت طرفداران امپراتوری و گسترش جغرافیایی آن ازیکطرف و دشمنهایی که میان مقامات برجسته امپراتوری بر سر تقسیم قدرت وجود داشت از سوی دیگر، اجازه نداد تا امپراتوری به بقای خود ادامه دهد. استروگت ها نخستین بربرهایی بودند که ایتالیا را گرفتند و بهعنوان پادشاهی موروثی بر تخت سلطنت این کشور نشستند.
یکی از دلایل موفقیت استروگت ها در تصرف ایتالیا بهکارگیری همان روش سیاسی -نظامی امپراتوری رم در تصرف سرزمینهای جدید بود زیرا دلیل طولانی شدن حیات سیاسی -نظامی امپراتوری رم غربی این بود که پس از تصرف هر سرزمین بدون اینکه به دین، آدابورسوم و فرهنگ متصرفات دخالت کنند، آن را به پادشاه یا مقامات محلی واگذار میکردند. فقط پادشاه خراج گذار رم میشد، اما بهصورت خودمختار عمل میکرد.
بنابراین استروگت ها پس از تصرف رم تلاش کردند تمام نشانهها و ویژگیهای امپراتوری را حفظ کنند شاید به همین دلیل استروگت ها به گت های روشن یا درخشان شهرت یافتند. جالب اینکه ابتدا استروگت ها، هونها را همراهی میکردند، اما دراوسط قرن پنجم از هونها جدا شدند بهسوی غرب و بهجانب امپراتوری رم حرکت کردند .جالبتر اینکه امپراتوران واپسین به دلیل سهلالوصول بودند رم ،پایتخت خود را به شهر راونا منتقل کردند، زیرا این شهر به بهوسیله باتلاقهای دائمی محاصرهشده بود. ادوآکر سرفرماندهی گت ها که اینک رم را تسخیر و آخرین امپراتوری رم رمولوسا آگستول را زندانی کرده بود،سعی نکرد یکباره بر تخته امپراتور بنشینند و به پادشاهی ژرمن اکتفا کرد زیرا استروگت ها که در زمان حمله آتیلا مغلوب او شده بودند،و رهبر مرگ وی به استقلال رسیدند. آنان موردحمایت امپراتوری رم شرقی بودند. و رهبر آنان تئودریک بود وی یازده سال در بیزانس اقامت داشت و طی ۵ سال جنگ ،ادوآکر را در شهر مستحکم را روانا (ایتالیا) در هم شکست( ۴۹۳ ) تئودریک امپراتور بیزانس اطلاعت میکرد اما به نام خود سکه زد و بهطور مستقل سیوسه سال در ایتالیا سلطنت کرد. تئودوریک در مدت سلطنت خود ، اداره ساختمانها ، امور اداری و قضایی را به رومیان واگذار کرد و سرانجام ژوستی نین امپراتوری قدرتمند و مشهور بیزانساس استروگت ها را در قرن ششم شکست داد و آنان را از منطقه آلپ بیرون کرد. امپراتوری رم شرقی خود را وارث بهحق امپراتوری رم میدانست و در پی وحدت و احیاء امپراتوری بود.
نژاد، مسکن و مذهب گت ها
زمانی که گت ها اپراتوری وسیع رم غربی را تصرف کردند( ۴۷۶ )، وسعت آن تقریباً برابر با عصر کنستانتین کبیر و برابر بود بازمانی که امپراتوری تئودوز هنگام مرگش در سال ۳۹۵ امپراتوری را میان دو پسرش تقسیم کرد حدود امپراتوری در زمان سقوط محدود بود، از شمال غرب به بریتانیا و کالدونیا و از شمال به رود رن رود دانوب و از سمت شرق به دریای سیاه و رود فرات. از سمت جنوب به عربستان و آفریقا و از سوی مغرب به اقیانوس اطلس.
بهجز منطقه شمال امپراتوری، سه جهت آن توسط اقوام نیمه وحشی که بیشتر به جنگجوی علاقه داشتند ، احاطهشده بود. بهطوریکه از دویست۰سال قبل از سقوط رم این طوایف در موقعیتهای مناسب به مرزهای امپراتوری دستبرد میزدند
و یا گاهی با کاهش درخواهش و درخواست و با کسب اجازه از امپراطور در داخل ساکن میشدند. زمانی نیز در سپاه رم در جنگهای خارجی شرکت میکردند و بیشتر اوقات در منازعات گروههای داخلی که بر سر تقسیم قدرت باهم به مبارزه میپرداختند مشارکت داشتند. به تمام این دلایل هم صاحب زمین میشدند و هم سهمی از قدرت را به دست میآوردند.
کار اصلی و همیشگی اینان، جنگ بود و تنها خدای ادوین را که خدای جنگ بود پرستش میکردند و برای او پرستشگاه میساختند و بهافتخار او جشن برپا میکردند. با شروع هر جنگی، سرداری از میان خود انتخاب میکردند و با قید سوگند و اظهار اطلاعات از او،تعهد میکردند که تا آخر جنگ فرمان او را اجرا کنند.
اقوامی که طی قرن دوم به بعد امپراتوری را مورد هجوم قراردادند، از چند نژاد قومی و جنگی بودند. در مناطق شمالی و مرکزی اروپا طوایف اسکاندیناوی( سوئد– نروژ –دانمارک )که معروفترین آنان وایکینگ ها و آلمانها یا گرمانیا (جرمانیا )بودن. از میان گرمانیا ، فرانک هاو گت ها از اقوام دیگر قویتر بودند. فرانک ها در کنار رود رن و گت ها در سواحل رود دانوب مسکن داشتند. در سمت شرق اروپا ،سا مارت هاو آلان هازندگی میکردند .حرکت و جابجایی این اقوام و جنگ میان آنان ، خود عامل تغییرات مهمی شد بهطوریکه یکی از عوامل مهم یورش گت خا مرزها و داخل امپراتوری ، فرار کردن از مقابل هجوم هونها بود. مسکن اصلی گت ها تقریباً در سواحل جنوبی دریای بالتیکها بود .اما شاخههای فرعی آنها در سواحل جنوب و شمال دریای سیاه نیز سکنی داشتند.گت ها عموماً از نژاد اسکاندیناوی بودند .در واسط قرن سوم وقتی استرگتاپادشاه گت هابود نخستین جنگ رسمی میان گت ها و قیصر رخ داد. در این جنگ قیصر و پسرش کشته شدند. پسازاین واقعه، مدتها ایالات شرقی امپراتوری میدان تاخت و تازگت ها بود. قیصر بعدی ،اورلیانوس، ایالت داکیه یکی از ایالات شرقی امپراتوری را به گت هاواگذار کرد و بهشرط آنکه دو هزار مرد جنگی به قشون رم بدهند. با این قرارداد تا یکصد سال روابط حسنه میان طرفین برقرار کرد
در اواسط قرن چهارم پادشاه استروگت ها به نام آرماناریک کشور قدرتمندی در کنار دریای سیاه تأسیس کرد. ین پادشاه بیشتر خانوادههای کوچک ژرمن را به سرزمین خود وارد کرد. آرماناریک بر آلمان امروزی و بخشهای وسیعی از اروپای شرقی مسلط شد. در سال ۳۷۵ ، هونها از سمت شرقی حمله کردند و حکومت آرماناریک را منقرض کردند. هنگام حمله هونها، گت ها از قیصر عاجزانه تقاضای پناهندگی کردند. امپراتور با تقاضای گت ها به دو شرط موافقت کرد:اول اینکه هنگام ورود اسلحه خود را تحویل دهند. دوم اینکه فرزندان پسر خود را نیز به کارگزاران امپراتوری تسلیم کنند گت ها فرزندان خود را تحویل دادند ولی از تحویل اسلحه خویش خودداری کردند. تعداد جمعیت کردها حدود ۲۰۰ هزار نفر بودند این افراد تازهوارد رفتهرفته وارد سپاه رم شدند و در پی بروز قابلیت از خود به مقاومت برجسته نظامی دستیافتهاند دشمنی میان گت ها امپراتورها زمانی شروع شد که امپراتور از ترس اینکه گت ها به دلیل جنگجوی ممکن است در آینده تهدیدی برای امپراتوری شوند فرماندهان آن را به یک مهمانی مجلل دعوت کرد و پس از مصرف مشروبات الکلی و مست و لایعقل شدن فرمانده هان، امپراتور دستور داد تمام فرماندهان را کشتند گت ها از افرادی آن شب دست به قتل و غارت رومیها زدند جنگ میان قشون طرفین درگرفت هونها آلانها از گت هاحمایت کردند و جنگ به پیروزی ختم شد( ۴۷۸.)
در سال ۴۸۸ زنون امپراتور رم شرقی تصمیم گرفت از استروگت های وفادار به خود که در مرزهای شرقی مقیم بودند در جنگ با ادوآکر استفاده کند. در صورت تحقق این نقشه ، هم زنون از شر استروگت ها که مزاحم او در مرزها بودند خلاصه میشد و هم جنگ او با ادوآکر، این پادشاه ژرمن اینک امپراتور رم غربی را صاحب شده بود ، تضعیف و احتمالاً نابود میکرد.
استروگت ها بهفرمان زنون و تحت رهبری فرمانده خود تئودوریک پایتخت امپراتوری غرب را تصرف کردند و ادوآکر را کشتند فرمانده استروگت ها ابتدا خود را دستنشانده زنون معرفی کرد ولی رفتهرفته تصمیم به استقلال که. تئودوریک دم دست به اطلاعات اداری -مالیاتی و بازسازی کلیساها بندرگاه زد. ضمن اینکه کوشش کرد مظاهر قدرت و شکوه امپراتوری، قوانین و آدابورسوم رمی را حفظ کند. اما اختلافی که موجب درگیری ژرمنها مسیحیان شد مربوط به یک دیدگاههای متفاوت مذهبی آنان بود داستان ازاینقرار بود که مسیحیان فلسطین به دلیل ناسازگاری اعتقادی یا یهودیان مسیحی شده، تصمیم گرفتند تحت هدایت و سه پل که خود شهروند رمی بود به داخل امپراتوری مهاجرت کنند. این مهاجران طولانیمدت از نخستین سالهای قرن اول میلادی آغاز شد. امپراتوران ، مسیحیان را زیر فشار آزاد و شکنجه قراردادند. مسیحیان با دشمن امپراتوری یعنی ژرمنها روابطی پنهانی برقرار کردند بسیاری از ژرمنها مسیحی شدند و حتی ازدواج میان جوانان دو طرف نوعی روابط خونین بین آنان ایجاد کرد بنابراین بخش عظیمی از ژرمنها قبل از رم فتح کنند مسیحی بودند. منتهی مسیحی کاتولیک، اما بخش دیگری از ژرمنها که با اپراتوری رم شرقی ارتباط نزدیک داشتند مثل استروگت ها، پیرو فرقه آریائیسم بودند.
مشکل عمده تئودوریک مذهب بود، زیرا مذهب موجب جدایی ملت رم و قوم گت ها شد.تئودریک در مذهب آریان پرورش پیداکرده بود درحالیکه رومیها در آئین کاتولیک بسیار متعصب بودند تئودریک در عین اینکه به مذهب خود پایبند بود، اما اهالی رم را در عقیده خود آزاد گذاشت و حتی آئین آنان حمایت کرد و روحانیان کاتولیک را در مورد ملاطفت قرارداد بهاینترتیب تئودوریک اصل آزادی مذهب را برای نخستین بار در اروپای غربی میان مسیحیان تجربه کرد اما چون فکر آزادی مذهبی با طبع تعصبآلود کاتولیکها مناسب نداشت، بنابراین با مخالفت کلیسا روبرو رشد کلیسا اجازه نمیداد در حوزه استحفاظی آئین دیگری وجود داشته باشد، بر اساس همین عقیده بود که کلیسا حتی یهودیان را مجبور به تغییر مذهب میکرد و آنان را در مورد شکنجه و آزار قرار میداد کلیسا فرمان قتلعام یهودیان را در شهر راونا صادر کرد یهودیان عموماً به کار تجارت مشغول بودند. کنیسههای یهودیان را به آتش کشیدند. تئودولیت به حمایت از یهودیان پرداخت و کاتولیکها را مجبور به تأمین غرامت نسبت به هودیان کرد پاپ فرمان جنگ علیه تئودریک را صادر کرد. در طرفی دیگر ژوستی نین بر ضد پیروان مذهب آریان فرمان صادر کرد که تئودریک از این هماهنگی خصمانه علیه خود دچار وحشت شد زیرا نگران جنگ داخلی در ایتالیا، سرزمین حکومتی خود بود او هیئتی مرکب از پاپ یوهانس و ۴ نفر از اعضاء سنا را بهعنوان سفارت به بیزانس اعزام کرد تا ژوستی نین را راضی به لغو فرمان خود کنند. و هیئت اعزامی از طرفی ژوستی نین گرمی پذیرفته شد و در مراسم تاجگذاری او شرکت کرد هیئت،ژوستی نین را علیه سیاست مذهبی تئودوریک تحریک نمود.تئودریک از ترس،فرمان آزادی مذهب را در ایتالیا لغو کرد.
بهفرمان پاپ دو تن از نزدیکان تئودوریک ترور شدند. پادشاه از غصه بستری شد. و بهزودی فوت کرد( ۵۲۶ )دختر تئودوریک بهجای پدپادشاه استرگت ها شد. پادشاه جدید با پسرعموی خود ازدواج کرد و اختیار پادشاهی را به همسرش واگذار نمود. پادشاه دخترعموی خود را کشت و خود بهتنهایی اداره امور را به دست گرفت. ژوستی نین که همیشه در پی تصرف ایتالیا و تجدید حیات امپراتوری روم بود به بهانه بی بینظمی به ایتالیا به این سرزمین لشکر کشید و بساط پادشاهی استرگت ها را برچید( ۵۵۲ )
تئودریک بعد از شارلماین مشهورترین و خوشنامترین پادشاه ژرمن بود او سی سه سال سلطنت کرد کشور سیسیل تادانوب و از بلغارستان تا اقیانوس اطلس گسترده بود به تئودریک نهتنها نتوانست سیاست دینی خود را اعمال کند.، بلکه ازنظر سیاسی نیز نتوانست آتش کینهتوزیها گت ها را فرونشاند.
حمله مسلمانان
در سال ۹۲ ه-ق برابر با سال ۷۱۱ م، مسلمانان آخرین نقطه شمال آفریقا(مغرب یا مراکش )در کنار تنگه جبلالطارق را تصرف کردند. در این سالها رو دریک آخرین پادشاه گت ها در اسپانیا حکومت میکرد که مردم از ظلم و ستم او بهجانآمده و در پی نجات بخشی بودند.
مقدمات حمله مسلمانان اینچنین فراهم شد که ژولیان یکی از فرماندهان نظامی گت ها در جنوب اسپانیا با تعدادی از سربازان خود، پنهانی به شمال آفریقا رفت و با موسی بن نصیر فرمانده مسلمانان که بهفرمان بنی امیه شمال آفریقا را به تصرف اسلام درآورده بود( ۹۱ –ه –ق )،ملاقات و مذاکره کرد ژولیان، موسی بن نصیر را در جریان ظلم و ستم رودریک و نارضایی مردم و آشفتگی اوضاع اسپانیا گذاشت و از او دعوت کرد به اسپانیا حمله کند. از سوی دیگر اقلیت یهودی مقیم اسپانیا نیز اطلاعاتی را از درون دستگاه حکومت در اختیار مسلمانان گذاشت.
هر دو عامل زمینه حمله مسلمانان را به اروپا مهیا کرد. حتی ژولیان نیز تعدادی کشتی برای حملونقل مسلمانان اروپا در اختیار طارق بن زیاد حاکم طنجه گذاشت.
مسلمانان آنچنان برنامهریزی کردند که پس از تصرف اروپای غربی، از طریق اروپای جنوبی شرقی( بالکان )بیزانس را نیز به تصرف خود درآوردند. زیرابه دلیل فقدان ناوگان دریایی قدرتمند، مسلمانان نه قادر بودند از طریق آسیای صغیر به بیزانس حمله کنند و نه از مسیر دریای مدیترانه. اما اینک با امکانات دریایی که ژولیان در اختیار آنان گذاشته بود، میتوانستند از راه دریا به خشکی به مهمترین هدف سیاسی -اقتصادی خود که از صدر اسلام موردتوجه پیامبر اکرم( ص )بود دسترسی پیدا کنند.
مسلمانان میان میانه فرانسه(پو آتیه )پیشروی کردند، اما به علت اختلاف میان طارق بن زیاد و موسی بن نصیر و خلیفه بنی امیه در دمشق بر سر کسب افتخار پیروزی بر مسیحیان و تقسیم غنائم و همچنین مقاومت مسیحیان تحت رهبری شارل مارتل فرمانده ژرمنها، از پیشروی بیشتر بازماندند. مسلمانان از همان راهی که رفته بودند. عقبنشینی کردند و با عبور از کوههای پیرنه در منطقه جنوبی اسپانیا در اندرویدلیزیا(آندلس) ساکن شدند و شهر معروف غرطبه را بهعنوان پایتخت انتخاب کردند موسی بن نصیر حکومت اندلس را میان فرزندان خود تقسیم کردند. مسلمانان گرچه حاکم بودند، اما در کنار یهودیان و مسیحیان با صعه صدر و سیاست اغماص دینی به زندگی آرامی ادامه میدادند .
پس از سقوط خلافت اموی در دمشق به دست خلفای عباسی بقایای امویان تحت فرمان عبدالرحمان بن معاویه به اسپانیا مهاجرت کردند و خلافت امویان را بر اندلس مستولی نمودند.
مسلمانان طی حدود هشت قرن حکومت بر اندلس پس از اتحاد و ازدواج شاهزادگان کاستیل واراگون (ایزابل- فردیناند )و در پی یکرشته جنگهای خونین در کنار یهودیان علیه مسیحیان اسپانیا ،شکست خوردند( ۱۴۷۹ )مسلمانان در برابر فردیناند( پادشاه جدید اسپانیا )مجبور به پذیرفتن یکی از دو پیشنهاد او شدند یا با بهجا گذاشتن اموامل املاک خود خاک اسپانیا را به مقصداوطان اولیه ترک کنند ویا از مذهب خود دستبردارند و مسیحی شوند برای تعقیب پنهانی مسلمانانی که مسیحی شده بودند و احتمال میدادند که ظاهراً ترک مذهب کردهاند ولی باطناً به مناسک دینی خود عمل میکنند دادگاه تفتیش عقاید را بنا کردند.
د) یورش وایکینگ ها
از اواخر قرن نهم در طول نیمه قرن دهم اقوام جدید ژرمن از اسکاندیناوی متوجه سایر قسمتهای اروپا شدند این اقوام نوظهور وایکینگ ها یا نورمن و یا استاد دانمارکیها بودند. بخشی از این غم در ۸۶۴ در روسیه شهر کیف را بنا کردند و در ۸۷۴ به جزیره ایسلند وارد شدند و حتی در سال هزار از خاک روسیه و از طریق تنگه برینگ وارد کانادا در شمال قاره آمریکا شدند
وایکینگ ها سپس به سواحل انگلیس حمله کردند و عدهای از آنان در منطقه نورماندی فرانسه اقامت گزیدند در همین زمان برای دومین بار اعراب مسلمانان به سواحل ایتالیا و فرانسه حمله کردند و در سیسیل مقیم شدند از سا ۱۰۰۰ به بعد رفتهرفته میسیونهای کاتولیک در میان وایکینگ ها دست به تبلیغ زدن و آنان را مسیحی کردند. همچنان که کلیسای بیزانس در مسیحی کردن اروپای شرقی سهم مهمی داشتند، کلیسای شرقی در قرن یازدهم در بلعارها -مجارها و بخشی از اسلاوها را مسیحی کرد.
وایکینگ ها دریانوردان و جنگجویان ماهری بودند که سراسر اروپا را دچار وحشت کردن. ایران به مردان شمال نیز شهرت داشتند.نورمنها آخرین ژرمنهایی امپراتوری رم مورد هجوم قراردادند نورمنها تا قبل از مسیحی شدند از خدایان قدیمی ژرمن نظیر خدای «اٌدین »پیروی میکردند منبع اصلی غذای وایکینگ ها کشاورزی- شکار و ماهیگیری بود. تعدد زوجات در میان اینان رایج بود یکی از دلایل ماجراجویی و دست زدن به دزدی دریای برای وایکینگ ها انبوهی فرزند و درنتیجه کمبود مواد غذایی و فضای زیستی بود. اینان ابتدا با کشتیهای کوچک به سواحل نزدیکی دستبرد میزدند و با غارت مختصر و اسیر کردن چند برده به سرزمین اصلی خود بازمیگشتند اما رفتهرفته اطلاع یافتند که سرزمینهای جنوبیتر دارای امکانات غذایی بیشتر از. بنابراین دست به ساختن کشتیهای بزرگتر و مجهزترین زدند تا قادر شوند تا انگلیس و فرانسه پیشروی کنند. این کشتی قادر بود از مسیر رودخانههای بزرگی مثل« سن »و «تایمز »در فرانسه و انگلیس عبور کند.
یکی از مهمترین تهاجمات وایکینگ ها بر زندگی اروپای غربی تأثیر عمدهای برجای گذاشت. نظام فئودالی را به زبان اقتدار مرکزی تقویت کرد. در واکنش به این یورشها مداوم، سرداران، دژها و قلعههایی بنا کردند که مردم هنگام یورش نورمنها بتوانند در آن پناه بگیرند. بهاینترتیب اربابان این قلعهها برای مردم محلی اهمیت بیشتری یافتند زیرا هر پادشاه یا امپراتور بیش از آن دور بود که بتوان از او چشم یاری داشت.
بنا به تقویم آنگلوساکسونها، نخستین یونش ثبتشده وایکینگها به انگلیس در سال ۷۸۷ رخ داد، زمانی که سه کشتی به سواحل غربی ساکسون وارد شد و مردم آنجا را قتلعام کرد. این مهاجمان اهل دانمارک بودند یک قرن بعد دانمارکیها به داخل بریتانیا نقلمکان کردند.
دانمارکیها تمام بریتانیایی جنوبی را تصرف کردند تنها پادشاهی وسکس تسلیم آنان شد. در سال ۸۷۱ اتلرد پادشاه وسکی درنبرد با دانمارکیها کشته شد و برادرش آلفرد جانشین او گردید. آلفرد در چند رشته جنگ با دانمارکیها مغلوب شد و تن به قرارداد «ودمور». این قرارداد خطوط مرزی طرفین را مشخص کردن. آلفرد در جنوب پادشاهی وسکس را حفظ کرد و دانمارکیها و شمال ازجمله اسکاتلند مستقل شدند
آلفرد در تاریخ بریتانیا (گاهی او را بهعنوان نخستین پادشاه این کشور میشناسند )به صفت کبیر ملقب است. زیرا او به کار سیاست و سپاه سامان داد. نیروی دریایی تأسیس نمود تا قدرت مقابله در برابر وایکینگ را داشته باشد. قوانین عرفی را تدوین و دستگاه قضایی دایر کردن. فقرا را در پناه حمایت مالی حکومت قرارداد. شهرها را نوسازی کرد. نخستین مدرسه را در کنار کاخ سلطنتی خود در شهر« ردینگ »بنا نهاد و از دانشمندان اروپایی برای آموزش خود و مردم و دعوت به عمل آورد کتابهای علمی –فلسفی را به زبان محلی ترجمه نمود و به و بالاخره کلیساها و صومعهها را به کانون آموزشی تبدیل کرد.
دانمارکیها پس از استقرار در انگلیس مسیحی شدند( ۸۴۱ )و شروع به زدن ضربات شدیدی به فرانک ها کردند. در سال ۸۸۵ ناوگان عظیم وایکینگ ها مرکب است ۷۰۰ کشتی از راه رودسن به پاریس حمله کردند. دو سال شهر در محاصره آنان قرار داشت تا اینکه پادشاه فرانک ها (شارل فربه) با دادن باج آنان را راضی بهصرف نظر از محاصره کرد. نروژیها که شاخهای از نورمان ها بودند، اقامتهایی در شمال غربی فرانسه تأسیس کردند که به ایالات نورماندی مشهور شد. نورمان ها بهفرمان شاه پادشاه فرانسه مسیحی شدند و عنوان دوک نورماندی را به دست آوردند. نورماندی ها در سال ۱۰۶۶ تحت رهبری ویلیام فاتح، انگلستان را تسخیر و سپس در سیسیل، ایتالیای جنوبی و حتی خاور نزدیک دولتهای قدرتمند تأسیس کردند.
در قرن ششم و هفتم وایکینگهای سوئدی سواحل شمال شرقی بالتیک را اشغال و سپس بهجانب جنوب حرکت کردند و در قرن هشتم پس از جنگ طولانی با اسلاوها و شکست آنان« کتف »را به تصرف خود درآوردند. در سال ۹۰۷ «اولگ » رهبر وایکینگ ها و با هشتاد هزاردریانوردشهرکنستانیتنوپل را مورد هجوم قرارداد. امپراتوربیزانس با وساطت روسها قرارداد صلحی با وایکینگ امضاء کرد و با دادن باج،خطر آنان را برطرف نمود.
وایکینگ ها در کشتیسازی اقیانوسپیما بیرقیب بودند .اینان در سال ۸۲۵ ایسلندراکشف کردند و پنجاه سال در آن را اقامت گزیدند در سال ۹۸۵ نیز جزیره بزرگ گروئیلند و در سال ۹۹۲ساحل آمریکا شمالی در اقیانوس اطلس را کشف کردند و آنراونیلند نامیدند.
ایسلندیها در سال ۹۳۰ صاحبمجلسی قانونگذاری به نام آلتینگ بودند، که یکی از ابتداییترین اشکال حکومت نمایندگی در غرب بود (ایسلندیها در سال ۱۰۰۰پس از اسقرار کامل،مسیحی شدند )از این سال دیگر اروپا آرامش یافت و مورد تهدید اقوام مهاجم قرار نگرفت. وایکینگ ها در میان اقوام اروپایی حل شدند و از سوی دیگر پادشاهیهای دانمارک –سوئد- نروژ- ساکسونی (انگلیس ) و فرنک ها شکل گرفتند و مستقر شدند
بهاینترتیب اروپا پس از تحمل ۵ قرم تهاجم اقوام بیابانگرد و بیگانه اینک (سال۱۰۰۰) صلح و امنیت را تجربه میکرد و دوران اولیه قرونوسطی را نیز به پایان میبرد. با شروع قرن یازدهم بورژوازی تجاری شکل گرفت و نخستین شهرها مثل جنوا و ونیز متولد شدند.
کامل ترین و مفید ترین مطلبی ک میشد نوشت را نوشتی دمت گرم
همان بهتر که روم نابود شد و فروپاشید
باقی مانده اش یعنی ایتالیا هم که زمان جنگ جهانی دوم با حقارت شکست خورد و طومارش هم در هم پیچیده شد