۹ جوک که فقط یونانیان باستان میتوانند بگویند!
۱.یک روز شخص کودن یک خانه میخرد و سر خود را از پنجره بیرون می آورد و از هر رهگذری می پرسد که آیا این خانه به من می آید؟ :))
۲.یک روز مردی نزد شخص کودن می رود و می گوید ” برده ای که به من فروختی، مرد ” . کودن جواب می دهد ” خدا بیامرزش، زمانی که نزد من بود هرگز از این عادت ها نشد و نمی مرد!”
۳.یک مو قرمز از پله ها سر میخورد و می افتد. صاحبخانه می پرسد” چه کسی به زمین افتاد؟” و مو قرمز پاسخ می دهد : ” من بودم، اجاره اش را می دهم. به تو چه؟”
۴.یک روز شوهری که دهانش بوی بد می داد از همسرش پرسید “عزیزم چرا از من متنفر هستی؟” و همسرش پاسخ داد ” چون مرا میبوسی”
۵.یک روز مردی که از همسرش متنفر بود در مراسم ختم او که به تازگی مرد، شرکت می کند. وقتی شخصی از او می پرسد” او کسیت که آنجا در آرامش آرمیده است؟” پاسخ می دهد ” من هستم” چرا که از دست او راحت شدم.
۶.یک روز یک آرایشگر پر حرف از مشتری می پرسد” موهای شما را چطور کوتاه کنم؟” . شخص عاقل پاسخ می دهد ” در سکوت”!
۷.روزی مرد اهل کیمه(!) میخواست خانه اش را بفروشد. یک آجر از خانه را با خود حمل می کرد تا با آن به مشتری ها خانه اش را نشان دهد!
۸. یک روز یک مرد کیمه ای(!) میخواست پنجره بخرد، درخواست پنجره ای را به فروشنده میداد که نمای جنوبی داشته باشد!
۹.روزی یک مرد اهل آبدرا (!) خواب می بیند که دارد یک خوک را می فروشد و قیمت ۱۰۰ می خواهد. یک خریدار به او ۵۰ دناری پیشنهاد می دهد ولی او قبول نمی کند. ناگهان از خواب بیدار می شود و دوباره چشمانش را روی هم فشار می دهد و می گوید “باشد باشد قبول است ، همان ۵۰ دناری را به من بده”
با سلام .
ضمن عرض خسته نباشید به شما خانم وفادار . بنده متن بالا را مشاهده کردم ولی نخندیدم و بنظر مطلب مهم تاریخیای هم نمیباشد.
پس لطفا دیگر از این مطالب غیر تاریخی در این سایت که هرروز هزاران بازدید کننده دارد ، به نظر شان سایت را پایین میآورد .
متشکر .
دوست عزیز سلام
با احترام به نظر شما.
این جوک های دوران باستان نژاد پرستانه بوده و نکته اخلاقی این متن کاملا مشهود است
با تشکر از همراهی شما
با نظر شما موافقم اما بهتر نبود در ابتدای مقاله توضیحی در این رابطه مینوشتید؟
سلام خدمت شما دوست عزیز
در انتهای متن به این مسئله اشاره شده.
با تشکر از توجه شما