ارسطو و فلسفه غرب
تصور کنید که افلاطون هستید و به سالهای آخر عمرتان نزدیک میشوید ، بر کرسی ریاست آکادمی ، که حالا دیگر مشهور هم هست ، تکیه زده اید و آوازه تان در میان مردم آتن و خصوصاً در بین شاگردان تان پیچیده است. شاید یک روز که دارید در راهروها قدم می زنید ، صدای پچ پچی را بشنوید و متوجه شوید که دارند راجع به استاد یا مغز متفکر آکادمی حرف می زنند.
منظور شان شما نیستند بلکه دارند درباره جوانکی هنده ساله سخن می گویند که تازه به این جا آمده و نامش« ارسطو» است. آیا آزرده خاطر می شوید؟
واقعیت این است که درباره روابط میان افلاطون و ارسطو (۳۸۴ – ۳۲۲ ق م) تنها می توان به حدس و گمان بسنده کرد. می دانیم که پدر ارسطو، که خود پزشک دربار پادشاه مقدونیه بود.
وی را در سن هفده سالگی به آتن فرستاد. ارسطو نیز وارد آکادمی شد و ۲۰ سال در آنجا ماند. ابتدا به عنوان شاگرد و بعدها به عنوان استاد در همان سالی که افلاطون درگذشت.
ارسطو نیز از آکادمی جدا شد – کسی نمی داند که دلیل این جدا شدن، سرکشی همیشگی ارسطو نسبت به افلاطون و خروج او پس از مرگ استادش بوده یا چون مدیریت آکادمی را به او نسپرده بودند. با دلخوری آنجا را ترک کرده است. می دانیم که نفوذ پدرش در دربار موجب شد که او به مقدونیه برود و در آنجا معلم خصوصی اسکندر ۱۳ ساله شود. همو که بعدها اسکندر کبیر لقب گرفت.
ارسطو پس از سال ها مسافرت و تحقیق، به آتن باز گشت و لوکیون یا مدرسه مشاء را بنیان گذاشت – این نامگذاری یا به این دلیل بوده که استاد در حین راه رفتن. درس می گفته و یا به دلیل گذرگاه های سرپوشیده زیبایی که در آن حوالی وجود داشته است. ارسطو تا سال ۳۲۳ پیش از میلاد در این مدرسه ماند.
اما چنانکه می گویند، روابط او با مقدونیه و احساسات ضدمقدونی در آتن موجب شد که او را رسما به بی دینی متهم کنند – چرا که آتن شهری بود همواره ناپایدار و سرشار از تناقض. ظاهرا ارسطو عنوان کرد که اجازه نمی دهد آتن دو بار بر ضد فلسفه مرتکب جنایت شود. به خالکیس گریخت و یک سال بعد در همان جا درگذشت.
ارسطو آثار پرشماری پدید آورد. مفسران متون کهن بین دو نوع نوشتار خصوصی و عمومی در آثار او تمایز می نهند. آثار خصوصی نوشته هایی بود کاملا فنی که در داخل لوکیون مورد استفاده قرار می گرفت و آثار عمومی، نوشته هایی بود خوش ساخت و مناسب استفاده عموم. می دانیم که ارسطو مکالماتی نیز نوشته است طبق گفته سیسرون، آثار عمومی او بسیار زیبا و« چشمه زرین شیوایی »بوده است.
از این آثار چیزی به جا نمانده و تنها آثار فنی و خصوصی وی به دست ما رسیده که این نوشته ها نیز زیبا، به معنای متداول کلمه، نیست بلکه نوشته هایی است فشرده، سرشار از اصطلاحات و مطالب فنی و تخصصی، متکلف و عموما فاقد ظرافت ادبی در حقیقت آنچه که به دست ما رسیده احتمالا یادداشت های ارسطو برای درس گفتارهایش بوده است این نوشته ها همواره دستخوش حک و اصلاح بوده و جانشینان او دست به ویرایش آنها زده اند. از این رو گاهی تعارضات و ناهماهنگی های موجود در آنها، مایه آشفتگی خاطر می شود.
هرچند. کم پیدا می شوند کسانی که بخواهند یک ذره از همین آثار به جا مانده ارسطو را بدهند و در عوض بخشی از آثار عمومی او را به دست آورند. با همه این اوصاف. آثار به جا مانده و ثقیل مذکور، مالامال ازثمرات نیروی ذهنی شگفت انگیز است.