هزار و دویست سال پیش از آن که مسیح متولد شود، پیامبری ایرانی متولد شد که امروزه با نام های «زرتُشت» یا «زردُشت» یا «اشوزرتُشت» شناخته می شود و با ارائه یک دین یکتاپرستانه، انقلابی در معارف ایران باستان به وجود آورد. او که مزدیسنا را بنیان گذاشت، اگرچه در آغاز پیروان اندکی داشت، اما با تبدیل آن به دین حکومتی در دوره حاکمیت اشکانیان فراگیر شد و نهایتا در زمان شکل گیری امپراطوری ساسانیان در قرن سوم میلادی به دین رسمی ایران زمین تبدیل شد.
دیانت زرتشتی در طول پنج سده در ایران از آنچنان نفوذی برخوردار شد که ظهور مانی و مزدک و ابلاغ آئین توسط آنان به عنوان فتنه شناخته شد و تا حمله اعراب به ایران زمین و گرودین ایرانیان به اسلام، دین مسلط فلات مرکزی قلمداد می شد.
البته تفکرات مزدایی و مانوی در مواجهه با دیانت زرتشتی اثرات خویش را بر جای گذاشتند. حتی برخی ها بر آن هستند که تفکر مزدایی زمینه شکل گیری و قدرت یابی بیشتر اندیشه زرتشتی را در ایران فراهم کرد. متافیزیک مزدایی برای همه امور از سیاست تا زندگی روزمره احکامی پدید آورد. چون دین زرتشتی رسمی شده بود و شیوه حکمرانی نیز تمرکزگرایی بود، هرگونه قرائت محلی و یا معارض با دستگاه های ایدئولوژیک دولت سرکوب می گردید. در این روایت قواعد اخلاقی و ایمانی با زور و اجبار حکومتی پیاده می شدند تا جامعه آرمانی وعده داده شده زودتر محقق گردد.
در این تفسیر الهیات مزدایی باعث تقویت رویکرد به ایدئولوژیک در دیانت زرتشتی خوانده می شود. ظاهرا آموزش های زرتشت در طول سده هایی که دین رسمی ساسانیان بود، با باورهای بومی ایرانیان آمیخته شد دو مزدیسنای کنونی را پدید آورد. ممکن است بخشی از این باورهای بومی آغشته به صبغه های مزدکی و مانوی نیز شده باشد. پیروان زرتشت مردمانی بودند که پس از مدت ها پیرو دینی بدیع، نوآور و اصیل شده بودند. «زرتشیان برای هستی سه حالت قائل بودند. نخست حالت هماهنگی و رستگاری بود، از پی این حالت، «حالت آمیخته» می آمد که در دنیای کنونی، خیر و شر هر دو را در بر داشت؛ سرانجام یک ناجی به این حالت پایان می داد و به حالت سوم که رستگاری ماندگار بود هدایت می کرد. این انگاره های بهشت، دوزخ، پاداش و کیفر در جهان بعدی کاملا همانند انگاره های ابراهیمی خاور میانه اند.» (همایون کاتوزیان در: پیتر فورتادو، ۱۳۹۴. صفحه ۴۵)
اصولا تعالیم زرتشت به مثابه یک آئین یکتاگرایانه و موحدانه، شباهت های زیادی به ادیان ابراهیمی دارد که می تواند به عنوان یکی از منابع الهام اولیه آنان نیز مطرح شود. در دیانت زرتشت جایگاه اهورامزدا نمادین و پر معنا است. «اهورامزدا و امشاسپندان هفتگانه مقدسی را تشکیل می دهند که در نخستین وحی بر زرتشت ظاهر شد. همه امشاسپندان که با فرشته های بزرگ ادیان ابراهیمی قابل مقایسه هستند، از اهورامزدا بر آمده بودند و همراه او هفت پیگیری را تشکیل می دادند که جهان از آن ساخته شده است. این امشاسپندان یا «قدیسان جاودان» به نوبه خود، خدایان نیو کار دیگری را باز می آورند که معادل خدایان خیر در برابر خدایان شر در ادیان مبتنی بر بت پرستی پیش از زرتشت بودند.» (همایون کاتوزیان. ۱۳۹۱، صفحه ۵۸)
از سوی دیگر مری بویس متخصص مطالعات زرتشتی که برای مدت ها استادی کرسی مطالعات ایرانی دانشگاه لندن را بر عهده داشت معتقد بود که زرتشت نخستین کسی بود که اعتقاد به بازخواست فردی، بهشت و دوزخ، رستاخیز جسمی، روز بازخواست و زندگانی ابدی روح و جسم را ابلاغ کرده است. این آموزه ها نشان دهنده صبغه توحیدی زرتشت نیز می تواند باشد. نکته ای که شاید با توجه به دو روح برتر حاضر در معارف این آئین اشتباه به نظر برسد. با این حال نمی توان کتمان کرد که «ثنویت بارزی که در کانون دین زرتشت قرار داشت، احتمالا بنیادی ترین آموزه این دین را نمایندگی می کند.» (رضا ضرغامی، ۱۳۹۴، ص ۱۴۰)
ثنویت هایی نظیر خیر و شر و حقیقت و دروغ نقشی اساسی در این دیانت یکتاگرا بازی می کنند. توضیح بیشتر آن که «در آئین زرتشت دو روح مطلق وجود دارد و اهورامزدا که زرتشت او را می پرستید، هیچ چیز بدی نیافریده است. از آنجا که خدای تاریکی، اهریمن، را اهورامزدا نیافریده، آئین زرتشت دینی دو خدایی به نظر می رسد اما در حقیقت این آئین توحیدی است زیرا تنها یک خدای قادر مطلق و منشأ خیر را به رسمیت می شناسد و می پرستد. در حالی که دوگانگی آن فقط در الهیات پدیدار می شود و با پیروزی حتمی خیر بر شر، یا اهورامزدا بر اهریمن، به پایان می رسد.» (همایون کاتوزیان، ۱۳۹۱، صفحه ۵۸)
البته ستیز اهورامزدا با اهریمن یک پروسه چند مرحله ای است که در توضیحی اسطورهای در یشت ها آمده است. در یکی از این مراحل «اهورامزدا برای بازداشتن اهریمن از تازش بر جهان روشن فرمانروایی خویش، در گذر سه هزار سال به آفرینش جهان پیدایی دست می زند. سپس به فراز آوردن ستارگان ایستان و جنبان، ماه و خورشید می پردازد. به گونه ای که هر یک را جایگاهی است شایسته برای هماوردی با تازش اهریمن.» (آصف خلدانی، ۱۳۹۶، صفحه ۳۰)
در دیانت زرتشتی مصداقی ترین امر آتش به عنوان رابط میان انسان و خداوند است. زرتشتیان آتش های آئینی و آتش های اسطوره ای در دیانت خود دارند که خود آنها مشتمل بر انواع دیگری است. در مزدیسنا از آتش هایی نام برده شده که شکل مجسم ندارند و از آنها به آتش مینوی نیز یاد می شود. آتشی که فلات ایران را همواره محافظت و مراقبت می کند.