کتیبه‌های تنگ آزائو

کتیبه‌های تنگ آزائو

ناهید غنی

اوایل تابستان ۱۹۵۲، دکتر ر.گریشمن و پروفسور ر. ن. فرای به مقصد تنگ آزائو که گردنه متروکی در میان کوه‌های غرب افغانستان و تقریباً ۵۰ مایلی جنوبی شرقی چیشت (Čišt1) است؛ از تهران عازم سفر شدند. آنها قبلاً از دکتر احمدعلی کوهزاد، مدیر موزه عتیقه کابل شنیده بودند که یک کتیبه کنده شده روی صخره در آنجا کشف شده است. این سفر که بسیار پر زحمت از کار درآمد و بسیار طولانی‌تر از انتظار؛ این دو محقق را مجبور به بازگشت فوری پس از رسیدن به محل کتیبه‌ها کرد؛ بدون آن که بتوانند زمان مورد نظر را جهت مطالعه آنها اختصاص دهند. تلاش آنها جهت دستیابی به یک اثر برجسته با مخلوطی از لاتکس که بسیار رقیق بود، با شکست مواجه شد. از صخره که با لاتکس رنگ شده بود و پس از آن که لاتکس برداشته شد، (و سطحی از خود را بر جا گذارده که با قطرات و تکه‌های چسبناک لاتکس براق، لک و پیس‌های مشوشی را به وجود آورده بود)؛ عکس هایی تهیه شد. اما این عکس ها برای کشف رمز، ناکارآمد از آب درآمدند. گرچه این سفر تحقیقاتی به طور کلی در هدف اصلی خود، موفق نبود اما به هر حال ارزش جلب نظر به یک محل باستانی ناشناخته تا آن زمان را، داشت. ر. ن. فرای در گزارش خود۲ چنین بیان می‌دارد: «به نظر می‌رسد این کتیبه، یک کتیبه پارتی باشد با هفت سطر کوتاه که زمخت، کنده‌کاری شده و در معرض هوازدگی زیاد بوده است؛ مشخصاً این کتیبه توسط یک مسافر حکاکی شده است و یک ثبت سلطنتی نیست… یافتن چنین کتیبه‌ای در منتهی‌الیه شرقی و در قلب افغانستان جالب بود. این کتیبه رمزگشایی نشده است و هیچ اسمی مورد شناسایی قرار نگرفته است.اما در این که این کتیبه پارتی است تقریباً هیچ شکی وجود ندارد». هنینگ در مقاله خود۳چنین فرضیه‌ای را کاملاً ممکن می‌داند چرا که نزدیک‌ترین محلی که کتیبه‌های پارتی در آنجا کشف شده است۴ تقریباً ۳۰۰ مایلی آنجاست.۵ کاتب کتیبه تنگ‌آزائو احتمالاً یک مسافر جاده باستانی هرات به بامیان۶ بوده است که محتملاً متعلق به ملیتی که زمانی در کشورهای اطراف می‌زیستند؛ باشد.۷

هنینگ از روی چاپ مجدد عکس‌های فرای و مطالعه مکرر به این نتیجه رسید که می‌بایست خط کتیبه، عبری باشد. البته مخدوش بودن آن به واسطه وجود سطحی از لاتکس بر روی خطوط، تشخیص آن را دشوار می‌ساخت. اما هنینگ توانست «در اولین سطر، سمت چپ، نام אברהמ (Abraham) را با حروفِ به زحمت واضح (بجز حرف א) از نوع چاپی و متداول خط عبری۸» شناسایی کند. همچنین او توانست در دو یا سه جا، واژه کوتاه פא = pa به خط تقریباً کهن را که تنها می‌تواند واژه فارسی و حرف اضافه pa باشد و به طور معمول در نوع کهن‌تر متون فارسی ـ یهودی به کار رفته است؛ تشخیص دهد.

همچنین ایی.ال.رپ (E. L. Rapp9) پس از آن که گزارش فرای را خوانده بود، در عکس، گوشه پایین سمت چپ، جایی که به لاتکس آغشته نشده بود، حروف واضح و بزرگ واژه عبری Amen آمین را که بعدها ثابت شد صورت عربی Amīn آمین به حروف عربی است تشخیص داده و در همان عکس ـ با وجود آغشتگی آن با لایه‌ی نازکی از لاتکس ـ به راحتی کلمات عبری r(ab) abrāhām برابر «Mr Abraham» «سرور / ربی ابراهیم» را بخواند.۱۰ بنابراین آنچه فرای در مورد پارتی بودن کتیبه نوشت، موجب تعجب وی شد. زمانی که رپ، مقاله هنینگ را تحت عنوان «کتیبه‌های تنگ آزائو» مطالعه کرد؛ تاریخ‌گذاری وی (که مورد توافق رپ نبود) موجب شد تا وی تحقیقی در این باره بنویسد.۱۱

هنینگ با خاطر نشان کردن این که پارتی، عبری و سایر خانواده خط آرامی باستان، شباهت‌های خاصی را دارا هستند که سبب می‌شود نور نامناسب و سایر شرایط نامطبوع موجب اشتباه گرفتن این خطوط با یکدیگر شود، برای حل معما درصدد به دست آوردن اسناد تازه بود. بنابراین وی با ای.دی.اچ‌بیوار (A. D. H. Buvar) سکه‌شناس، باستان‌شناس و متخصص تاریخ باستان افغانستان درباره راه‌ها و ابزار کار بحث کرد.

هنگامی که بیوار متوجه شد یک هیأت علمی در شرف عزیمت به افغانستان هستند از اعضای گروه خواست تا از تنگ‌آزائو بازدید کنند و عکس‌های تهیه شده توسط اعضای گروه را در اختیار هنینگ قرارداد. هنینگ مشخصات کتیبه‌ها را چنین بازگو می‌کند: «مشخص است که نه با یک کتیبه بلکه با سه کتیبه جداگانه سروکار داریم که محتملاً در یک بار و در یک زمان حک شده‌اند. یکی از این کتیبه‌ها، کتیبه A (با سه سطر) که به طور جداگانه در سمت چپ، با حروف فشرده و کوچک نوشته شده قرار دارد. نوشته دو کتیبه دیگر که طرح اریب و مایل به راست را شکل می‌دهد، درشت و جدا از هم هستند؛ کتیبه B در بالا شامل چهار سطر، کتیبه C سه سطر باقیمانده را تشکیل می دهد. کتیبه‌های A و B، متن تقریباً مشابهی بجز اسامی اشخاص دارند. متن C کمی متفاوت است».۱۲

به نظر رپ، سه نفر کاتب این کتیبه‌ها از مردم معمولی (عامی) بودند؛ به عبارت بهتر، آنها بیسواد نبودند اما فاضل نیز نبودند.۱۳ او می‌گوید: «اگر واژه mōrāL در B3 و A3 را صحیح قرائت کرده باشم؛ به جز اسامی عبری ’abrāhām، علامت اختصاری ، ’yāfō، šmū’ēl و واژه آرامی bar = “پسر” که واژه‌های عبری این کتیبه‌ها را تشکیل می‌دهد، سایر اسامی و قسمت‌های متن به زبان فارسی نگاشته شده است. گورنوشته‌های (= گورنامه) جام (Jām) به تاریخ ۴ دسامبر ۱۱۱۵ تا ۲۲ ژوئن ۱۲۱۵ نیز به فارسی نوشته شده‌اند؛ اما در آنها نقل قول‌های بسیاری به عبری و آرامی می‌بینیم که به طور کلی بخش اعظم آن را همین دو زبان تشکیل داده‌اند تا زبان فارسی. این امر را می‌توان این‌گونه توجیه کرد که در حقیقت از چند ربی (= خاخام) و فاضل در جام (Jām) نام برده شده است، در حالی که در تنگ‌آزائو محتملاً با چند آدم عامی سروکار داریم که در سفر خود به دنبال جای امن بودند.۱۴»۱۵

رپ که دلیل نگارش مقاله خود را، رد تاریخ پیشنهادی هنینگ می‌داند در دنباله تاریخ گورنامه جام خاطرنشان می‌کند که کتیبه‌های مذکور (جام) شماره‌های ۴ تا ۱۴ در زمان حکومت غیاث‌الدین محمد بن‌سام (۱۲۰۳-۱۱۵۳ م) تاریخ‌گذاری شده‌اند. آخرین کتیبه یهودی میانه ـ کشف شده توسط هلموت هومباخ (Helmut Humbach) که عکس‌های عالی نیز از آن گرفته است ـ گورنامه‌ای است از یکی از اشراف به تاریخ شنبه ۲۵ ژانویه ۱۳۶۵ م. که یکی از بهترین بناهای یادبود عبری، نوشته شده به شعر غنی عبری است که یک واژه بیگانه هم ندارد. کتیبه‌های تنگ‌آزائو به سال ۱۳۰۰ م، هشتاد و پنج سال موخرتر از آخرین کتیبه جام (۱۲۱۵) و شصت و پنج سال زودتر از کتیبه‌های کابل (۱۳۶۵) است. اگر تاریخ هنینگ یعنی ۷۵۳ میلادی صحیح می‌بود (که نیست) آن‌گاه فاصله زمانی ۳۶۲ سال تا اولین کتیبه جام (۱۱۱۵ م) وجود دارد.۱۶

هنینگ ترتیب کتیبه‌ها را به صورت A اولین، B دومین و C سومین در نظر گرفته است۱۷ ولی رپ A را سومین، B را اولین و C را دومین این متون پیشنهاد می‌کند و تاریخ هر کتیبه را به عنوان یک واژه لحاظ کرده است و کتیبه B دارای ۱۸ واژه، C دارای ۱۰ واژه و A دارای ۱۸ واژه هستند که این ۴۶ واژه متن شامل ۲۴ صوت مختلف هستند.۱۸

هنینگ کتیبه A را چنین قرائت کرده است:۱۹

A

۱
ב)ר)     אברהמ     אז

….     (b) r‌     ’brhm‌     ’z‌

۲     קובן     קי     אין     ניוי     קנד     מא     דאלס

qwbn‌     qy‌     ’yn‌     nywy‌     qnd‌     p‌’     ۱۰۶۴‌
3     פא     מוד     ײי     יאר     אש     או     באד

p’‌     mwd‌     ЎЎЎ     y’r‌     ’š‌     ’w‌     b’d‌۲۰

این کتیبه را رپ چنین قرائت و آوانویسی کرده است:۲۱

۱. (Daud) bar ’abrāhām az
2. qōban qē ’īn niwē qand pa’ ’s
3. pa’ mōr (ā’) yār ’aš ’ō bād

ترجمه پیشنهادی هنینگ: «(این بود) χ پسر ابراهیم از کوبان که کند این نوشته را در ۱۰۶۴، امید به خدا؛ او (= خداوند) یارش (= نویسنده) باد».

ترجمه پیشنهادی رپ: «داود پسر ابراهیم از کوبان که این نوشته را کند به چهار ایلول ۶۰، با ترس از خداوند، یارش او باد».

(۱) آنچه در آغاز سطر اول توسط هنینگ حدس زده شده است، یعنی نام نویسنده کتیبه و وی آن را به صورت افتادگی قرارداده است، رپ Daud خوانده است و در توضیح آن آورده است: «واژه اول این سطر یک اسم است که من آن را “دالت ـ واو ـ دالت” = daud، فرم عربی ـ فارسی نام “داود” خوانده‌ام. و نیز آگاهم از این که صورت عبری این نام “داوید” (dāwid) است که بیشتر به همین صورت هجی می‌شود اما در کتیبه‌های جام، صورت عبری نام “داود” در املای پُر “دالت ـ واوـ یود ـ دالت” = dāwid22 است. خط افقی گوه مانند کوچک، زیر دالت دوم این نام، ربطی به کتیبه ندارد۲۳». هنینگ کلمه دوم این سطر را = bar = (b) r پسر خوانده و “بت” را داخل پرانتز قرار داده است. «اما بت b/ به راحتی دیده می‌شود. شکاف سنگ بین بت b/ و رش r/ همان‌ موقع، هنگام حکاکی کاتب بر روی صخره وجود داشته است. بنابراین می‌توان توضیح داد چرا بت b/ در واژه bar کمی پایین‌تر از رش r/ قرار دارد معنی این واژه آرامی “پسر” یا صورت کوتاه و معمول b(en) r(ab) «پسر ربا» است۲۴». نام خاص ’abrāhām = ’brhm مطمئناً شکل عربی است و «در صورت عربی با یود y/ میان ه‍ h/ و میم m/ نوشته می‌شود۲۵». واژه پایانی سطر ’z = az = “از” و با واژه اول سطر دوم می‌تواند در ارتباط باشد.

(۲) واژه اول قاف ـ واو ـ بت ـ نون = qōban26 = کوبان است. «نام‌های دیگر هم در کتیبه A و هم B27 با توضیحات بیشتری آمده‌اند که با واژه אז = az = “از” در فارسی ظاهر شده‌اند. در کتیبه B نشانه خطی دوم مبهم است (می‌تواند ו = w باشد) اما در کتیبه A خط افقی کاملاً مشخص است. “az” قبل از קובאן در کتیبه A می‌آید شاید نام محلی است، در حالی که یک ק اضافی در کتیبه B موجود است. این فرض وجود دارد که کاتب B قصد داشته است در سطر اول بنویسد: אז קובן = = az qōban = ’z qwb’n اما نظر خود را عوض کرده و زمانی که אזק = ’zq را به اتمام رسانیده و سطر دوم را با קובן آغاز کرده، دیگر زحمت از میان بردن קq/ اضافی را به خود نداده است. کتیبه A، קיqy/ (حروف دوم واضح نیست) را به קובן (qwbn) اضافه کرده است. شاید ضمیر موصولی kē (بعدها ke) باشد.

بسیاری از نقاط جهان وجود دارند که نامشان را بتوان קובן (qwbn) هجی کرد، اما هیچکدام به طور توجیه‌پذیری نزدیک تنگ آزائو نیستند. بعد از حرف اضافه az، انتظار مکانی را داریم که مسافران از آنجا سفر خود را آغاز کردند و نه مکان تولدشان. با در نظر داشتن این نکته که نقطه بلافاصله عزیمت تنها می‌توانسته هرات یا بامیان و یا کابل باشد، بسیار جذاب است که بتوان پیشنهاد کرد که qwbn شاید نام دره کابل و بر گرفته از نام رودخانه کابل ώφης (κώφήν)κ و kubhā در سنسکریت باشد. “قاف” آغازی بسیار متحمل است که k فارسی را در اینجا نشان دهد مثل קנד = qnd = kand “کند” و קי kē = qy = = “که”. بنابراین نمی‌توان واژه ای را که هسوان تسانگ۲۸ Hu-pi-na (تلفظ چینی میانه γuo-bciět-nâ) نام برده است و یک شهر مرکزی در همسایگی کابل است۲۹، با آن مقایسه کرد۳۰». رپ فرضیه مشابهی را مطرح می‌کند و آن این که واژه پایانی “azq” B1 متشکل از واژه فارسی az = “از” و q / قاف است که متعلق به سطر بعدی است که دو بار نوشته شده است۳۱. به عبارت دیگر، رپ در این مورد با هنینگ کاملاً اتفاق آراء دارند.

در این سطر یعنی A2 و نیز B2 یک عبارت به جز یک تفاوت جزیی حک شده است:

«īn nivē kand pa… آغاز آن کاملاً فارسی است: “این کتیبه (= نیوه) را در דאלס (= تاریخ نگارش) کند” … در این متن کوتاه یک کلمه قابل ملاحظه مشاهده می‌شود، nivē “کتیبه / نوشته” : متن معنای آن را متضمن است. این واژه بازمانده مستقیم فارسی باستان ـ dipi “نوشته (هندی آن lipi32) و سپس فارسی میانه nipīk33 و بعداً niβīg/nibīg34 می‌باشد. در فارسی میانه و همین‌طور در سغدی این واژه به معنای “نوشته” و نوشتار و هر چه که نوشته شود “به طور اعم” و “نوشته مقدس، نوشته آسمانی” به طور اخص است. این معنای آخر، به تنهایی در فارسی نو متقدم مورد اثبات قرار می‌گیرد: nivē (nibē۳۵) انحصاراً = قرآن۳۶. این واژه در فارسی محتملاً در قرن یازدهم۳۷ منسوخ شد، اگر چه این واژه توسط شعرا به دلیل ضرورت قافیه در ē- یا واژه جایگزین برای “قرآن” مورد استفاده قرار می‌گرفت، وجود این واژه در این کتیبه‌ها، به علاوه معنایی که در فارسی باقی نماند، باستانی بودن آن را گواهی می‌دهد.»۳۸

در پایان سطر دوم در کتیبه A واژه דאלס دیده می‌شود که هنینگ آن را نشان از علایم اختصاری و یا نشانه‌های خطی با ارزش عددی می‌داند «چنین علائم اختصاری تاکنون شناخته نشده، منطقی است که فرض کنیم آنها اعداد را نشان می‌دهد که محتملاً سال نگاشتن کتیبه است. وقتی که یک تاریخ در سند یا نامه‌ای می‌آید، ماه و روز بیشتر مورد انتظار است؛ اما آنها که نامشان در محل‌های مورد بازدیدشان ثبت می‌کنند (یا حروف ابتدایی اسمشان را بر روی درختان می‌کنند)، احساس می‌کنند که همین میزان برای آیندگان کافی است که تنها سال را ذکر کنند. ارزش عددی דאלס برابر است با ۱۰۶۴ = 60 – ۱۰۰۰ – ۴. قابل ملاحظه است که אל (علامت اختصاری אלפ = 1000) با دو حرف نشان داده نمی‌شود بلکه به وسیله صورت به هم پیوسته معمولی نشان داده می‌شود، یک لامد/ l با یک زائده کوچک روی قسمت افقیِ آن، حتی به این شکل هم شاید بی‌جهت با حذف قسمت پایینی خود کوتاه شده باشد اما هم در A و هم در B چنین خصوصیتی مورد تردید نیست. با این حال یک مشکل جدی در ترتیب نشانه‌های خطی به چشم می‌خورد: آنها باید در یک ترتیب نزولی قرار گیرند، مثل פאלסד: ۴-۶۰-۱۰۰۰»۳۹. هنینگ توجیهی برای عدول از این شکل رایج را نمی‌یابد۴۰ و قرائت اولین نشانه خطی به عنوان دالت به نظر واضح و روشن است. وی ادامه می‌دهد: «اکنون هیچ گزینه‌ای نداریم جز این که فرض کنیم عدد مورد نظر ۱۰۶۴ است. از آن‌جا که این دوره، به طور حتم در عصر سلوکیان (آغاز پاییز ۳۱۲ ق.م) است، تاریخ کتیبه‌ها می‌بایست ۳/۷۵۲ م. باشد. بی‌شک چنین تاریخ زود هنگامی دور از انتظار است، زیرا که در این صورت کتیبه‌ها قدیمی‌ترین اسناد نوشته شده یهودی به گویش فارسی و در حقیقت به همه اشکال زبان فارسی، هستند. اما با وجود کلمه نادر nivē و با خصوصیات خاص خط‌شناسی و دیرین شناسی که در ذیل خواهد آمد؛ هماهنگ است. اسناد قابل بررسی معدودی موجودند که بیشترشان در مقاله “some early documents Persian I” توسط مینورسکی (Minorsky)41 لیست شده‌اند:

۱. یک نامه ناقص که توسط اورل اشتاین، در دندان اویلیق، نزدیکی ختن، یافت شد و به قرن هشتم نسبت داده شده است.
2. صفحه مسی کویلون با امضاء شاهدان که متصور است به حدود ۸۸۰ م نوشته شده باشد.
3. توافقنامه هورمشیر به تاریخ אלשלב = 1332 = 21/۱۰۲۰ م.
4. کتیبه کابل به تاریخ شنبه، ۲۴ تیشری (Tišrī) سال ۱۵۱۰ = شنبه، ۲۵ سپتامبر، ۱۱۹۸ م.۴۲

بنای اخیرالذکر گرچه به لحاظ جغرافیایی نزدیک‌ترین مکان به کتیبه‌های تنگ‌آزائو است اما به لحاظ زمانی بسیار دورتر از آن است: سال نگارش آن چنین نوشته شده است אלדי (با شکل پیوسته عادی برای אל). خط آن کاملاً با خط کتیبه‌های تنگ‌آزائو متفاوت است اما خط کتیبه تنگ‌آزائو تا حدی به خط نامه دندان اویلیق شبیه است که به اتفاق آراء ـ صحیح یا ناصحیح ـ به عنوان کهن‌ترین سند فارسی ـ یهودی ، شناخته شده است. نشانه خطی ז = z به عنوان مثال، اشکال زیر را به خود می‌گیرد:

کابل۴۳     هورمشیر     دندان اویلیق     قویلون۴۴     تنگ‌آزائو

به طور کلی، کتیبه‌های تنگ آزائو بعضی اشکال‌ نسبتاً کهن نشانه‌های خطی را مانند א و ק به نمایش می‌گذارد اما بهتر آن است مسایلی از این دست را برای آنان که بهتر با مسایل خطوط باستانی عبری آشنا هستند، واگذار کرد. با این حال یک نکته خط‌شناسی وجود دارد که به تاریخ‌گذاری کتیبه‌ها کمک می‌کند: “kand” = “کند / حکاکی کرد”، که با “قاف” קנד = qnd حرف نویسی شده است. از میان تمامی متون فارسی ـ یهودی، تنها در نامه دندان اویلیق است که نشانه خطی ק به همین شکل به طور مکرر برای نمایش K = “ک” فارسی و “کاف” برای x = خ فارسی به کار رفته است، در جاهای دیگر کاف هم k و هم x را نشان می‌دهد، دومی (x) گاهی با یک علامت ممیزه، متفاوت است۴۵»

آنچه که تا کنون ذکر شد، استدلال‌های هنینگ برای حدس زدن واژه پایانی سطر دوم در کتیبه A و B است. هر چند خود وی نیز اذعان داشته که فرض را بر ۱۰۶۴ می‌گذارد چون گزینه دیگری ندارد. رپ در مقاله خود می‌نویسد: «در علامت اختصاری پایان سطر دوم بزرگترین مشکل را در قرائت هنینگ می‌یابیم، که تاریخ‌گذاریِ آن است و با آنچه که هنینگ خوانده یعنی “دالت ـ الف ـ لامد ـ سامک” موافقیم.

هنینگ در سطر ۱ و سطر ۹ کوتاه شدگی لامد را حذف کرده است. جالب توجه است که بدانیم سامک = 60 هیچ علامت ممیزه علایم اختصاری در بالای نشانه خطی ندارد، اگر بخواهیم تمامی این نشانه‌های خطی را با ارزش عددی بخوانیم، دالت برابر با ۴، “الف” برابر ۱۰۰۰، سامک برابر ۶۰ است. این ارزش عددی، رقم ۴۰۶۰ را به دست می‌دهد. پس هنینگ از کجا پیشنیه “آنها (اعداد) باید به ترتیب نزولی یعنی الف ـ لامد پیوسته- سامک ـ دالت = 1000-۴۰-۶” را پیدا کرده است؟ هنینگ چنین ادامه می‌دهد: “از آنجا که این دوره به طور حتم براساس گاهشماری سلوکیان است؛ (آغاز: پاییز ۳۱۲ ق.م)، تاریخ این کتیبه‌ها باید ۳/۷۵۲ میلادی باشد”. هنینگ که خود با چنین نظریه‌ای چندان احساس راحتی نمی‌کند خاطر نشان می‌سازد: “بی‌شک چنین تاریخ زود هنگامی دور از انتظار است، زیرا که در این صورت کتیبه‌ها قدیمی‌ترین اسناد نوشته شده یهودی به گویش فارسی هستند و در حقیقت به همه اشکال زبان فارسی.. ” اگر سال ۳/۷۵۲ میلادی صحیح می‌بود، چگونه می‌توان صورت‌های اسلامی شده اسامی خاصی نظیر Esmā‘il = “اسماعیل” و Daud = “داود” را در قلب افغانستان توجیه کرد؟ همان‌گونه که دیدیم هنینگ خود نسبت به چنین تاریخ‌گذاری زود هنگامی ابراز تردید کرده است، اما ای.دی. اچ بیوار (A. D. H. Bivar) در مقاله خود “Ghūr”46 (غور)۴۷ آن را بی‌اهمیت شمرده است: “یک روایت در مورد وجود اجتماعات یهودیان با کشف کتیبه‌های فارسی ـ یهودی تنگ‌آزائو به سال ۳/۷۵۲ میلادی در نزدیکی چیشت به تأیید رسیده است.” همچنین، و.جی فیشل (W. J. Fischel) در مقاله ارزشمندش به نام “The Rediscovery of the Medieval Jewish Community at Fīrūzkūh in Central Afghanistan” همان صحه بیوار را گذارده است. اما کدام یک، تاریخ واقعی این کتیبه‌هاست؟ اگر قرائت هنینگ مورد قبول واقع شود: “دالت ـ الف ـ لامد ـ سامک” چنین داریم: “۴ ایلول ۶۰” این علامت اختصاری متداول برای ۵۰۶۰ است که در عبری معمولاً این‌گونه خوانده می‌شود l’elef baššišsi = ششمین هزار. این بدان معناست که عدد این سال براساس prat qātān = “محاسبه زمان کم” ارائه شده است یا به عبارت دیگر حذف هزارگان.

سال ۵۰۶۰ پس از خلقت جهان (brī’t ‘ōlām) از شنبه ۲۹ اگوست ۱۲۹۹ تا پنج‌شنبه ۱۴ سپتامبر ۱۳۰۰ است. ماه ایلول در آن سال از چهارشنبه آغاز شده، ۱۷ اگوست ۱۳۰۰، مطابق با ۴ ایلول است یعنی «(شنبه) ۲۰ اگوست ۱۳۰۰» که احتمالاً تاریخ رسیدن آن سه مرد به آن محل (= تنگ‌آزائو) است. ما نباید نسبت به تاریخ دقیق چنین کتیبه‌ای شگفت‌زده شویم، به خصوص وقتی که در کتیبه جام ملاحظه می‌کنیم که (کاتب) حتی روز هفته را نیز به درستی ذکر می‌کند.

به عنوان یک احتمالِ جایگزین از قرائت تاریخ، می‌توان فرض کرد که زائده باقیمانده و عمودی “ھ” در کتیبه B حذف شده؛ در A به نظر می‌رسد که رد کوچکی از آن زائده باقیمانده، اما مطمئناً این تنها یکی از خطوط و زوائد بی‌شمار بر روی خود سنگ است. بنابراین hē ’al(āfīm)s را می‌یابیم که دوباره همان سال را بدون اشاره به روز و ماه به دست می‌دهد.

با اینحال یک احتمال دیگر که تنها از کتیبه B استخراج می‌شود، می‌تواند به شرح ذیل باشد: احتمالاً به دلیل وجود خطوط روی سنگ است که من در اولین نگاه به تاریخ: یک “تاو” را به جای “ه‍” می‌خوانم؛ و زائده عمودی باقی‌مانده به سادگی سفید نشده است (= لاتکس برداری نشده است) و قرائت آن به این ترتیب است: ba – tāl(ān) 60 = “در مدت کشتار دسته جمعی سال ۶۰”. tālān همان کلمه‌ای است که برای “کشتار همگانی” تا به امروز باقی‌مانده اما حتی این قرائت نیز همان سال ۱۲۹۹-۱۳۰۰ را به دست می‌دهد۴۸».

رپ در این جا خاطر نشان می‌کند که در این کتیبه تقویم brī’t ‘ōlām (= خلقت عالم) مورد نظر است و نه گاهشماری سلوکیان. کتیبه‌های جام از ۱۱۵ تا ۱۲۱۵، دوره سلوکیان را در بر دارد اما کتیبه عبری کابل سال ۱۳۶۵ از «خلقت عالم» را اشاره می‌کند. او توضیح می‌دهد پناه گرفتن این سه مرد در محلی متروکه در همان سال ۱۲۹۹-۱۳۰۰ و در اولین سال‌های حکومت غازان‌خان، ایلخان بزرگ اتفاق افتاده است. وی به نقل از پی.سایکس (P. Sykes49) می‌نویسد: «با بر تخت نشستن غازان به سال ۶۹۴ هجری (۱۲۹۵ م)، وی خود را مسلمان خواند و به این دلیل که خاقان‌ها کافر بودند، اقتدارشان را انکار کرد. وی برای خاطرنشان ساختن این تحول که در واقع آغاز دوره جدیدی بود، شهادت به اسلام (جمله لااله‌الا‌الله) را بر روی سکه‌هایش به جای اسامی و عناوین خاقان‌ها جایگزین ساخت و خود و امرایش عمامه بر سر نهادند. به علاوه با تعصب به این تحول، معابد و کلیساهای مسیحی، یهودی و کفار و سایرین را از میان برد. او این روند را ادامه داد تا هنگامی که شاه ارمنستان میانجی‌گری کرد تا تنها معابد کفار تخریب شوند. به سال ۶۹۹ هجری (۱۲۹۹ م) غازان اولین لشکرکشی را به سوی سوریه (= شام) آغاز کرد۵۰».

به این ترتیب رپ با ارائه دلایل و مستندات، نظریه هنینگ را که آن هم با تردید خود وی همراه بوده است، رد می‌کند و قرائت‌های متفاوت را که همه در نهایت منجر به سال ۶۰ اما با تفاوت‌هایی در ذکر روز و ماه می‌شود؛ ارائه می‌دهد.

(۳) رپ در مورد سطر سوم به جز واژه mwr که هنینگ آن را mwd قرائت کرده است؛ با وی کاملاً توافق نظر دارد۵۱. بنابراین ابتدا به نظریات هنینگ در مورد این سطر پرداخته می‌شود:

«واژه מור = mwr در عبارت “در، به وسیله … خدا” بدون توجیه باقی می‌ماند. فرهنگ‌های زبان‌های مرتبط جوابی ارائه نمی‌دهند، مجبوریم که معنای آن را حدس بزنیم. یک (معنای) غیر ملتزم ” به لطف خداوند” یا “با کمک، یاری خداوند” و یا شاید “به امید خداوند (= امید به خداوند)” ممکن است بهتر به موقعیتی که در آن کاتبان کتیبه‌ها، خود را می‌بینند؛ کمک کند. عملاً در هر برهه‌ای از تاریخ، یک مسافر که از تنگ‌آزائو می‌گذرد، می‌بایست زندگی خود را در معرض خطر دیده باشد ودر آن جا توقف نمی‌کرده تا ساعاتی را برای نوشتن کتیبه بگذارند مگر آن که از لوازم رسیدن به جایی امن محروم شده باشد. پس مجبور شده است که در آن نقطه توقف کند و در ناامیدی، امیدش را به کمک خداوند بگذارد. چنین امری می‌بایست “دلیل وجودی” این کتیبه‌ها را برساند. מוד (mwd) به نوعی واژه فارسی (ummēd) umīd “امید” را یادآوری می‌کند که می‌بایست به صورت ומיד (wmyd) یا حتی אודיד (’wmyd52) حرف‌نویسی شود، در اتصال با حرف اضافه pa، פאומיד (p’wmyd) یا حداقل פאמיד (p’myd) حرف‌نویسی می‌شود؛ اگر چه ـ ī ـ اغلب به وسیله “واو” در فارسی یهودی۵۳ نشان داده می‌شود، ما می‌توانیم ندرتاً چنین تحولی را در مورد ـ ī ـ که از ـ ē ـ اشتقاق یافته، و هنوز هم در قرن هشتم۵۴ ـ ē ـ تلفظ می‌شده است شاهد باشیم۵۵».

اما رپ آن را به صورت “میم ـ واو ـ رش” هجی می‌کند. او نیز در مورد نظریه هنینگ می‌گوید که هنینگ خود، اذعان داشته است که واژه فارسی “امید” می‌بایست با “واو” یا حتی “الف ـ واو” نوشته شود. پس قرائت خود را با یک ایراد که آن هم “الف” (=’) حذف شده است ارائه می‌دهد و سپس با مثالی از مزامیر ۲۱-۹ جایی که mōrā با یک “ها” در پایان (šītā yhwh mōrā lāhem) و در اشعیا ۱۳-۸ با یک الف، نوشته می‌شود، مقایسه می‌کند. رپ قرائت “میم ـ واو ـ رش” برای واژه mōrā را در نظر می‌گیرد و آن را از روی نوشتار “رش” در A1 در کلمه ’brāhām که کاملاً شبیه “رش” است توجیه می‌کند، اما در عین حال اذعان می‌دارد که خط ممیزه علایم اختصاری را بر روی mōrā نمی‌یابد۵۶.

در سطر سوم کتیبه A واژه ײי یا ײ مشخص است که علامت اختصاری رایج از نام الهی است۵۷و۵۸.

و سپس واژه יאר = y’r = yār “یار” را داریم۵۹. ō به خداوند اشاره دارد (که بلافاصله قبل از آن نام برده شده۶۰)؛ اما در کتیبه C: [y]ār i ōy bād: ممکن است در این صورت اصلی و کهن فارسی ـ یهودی ō و ōy براساس عملکردشان مورد استفاده قرار گرفتند، ō به عنوان ضمیر فاعلی (nom.) و ōy ضمیر غیرفاعلی (obliq61).

aš ـ به نویسنده کاتب بر می‌گردد. گروه کلمات אשאו و באד در سطر پایانی کتیبه A و B هستند که دومی באד= b’d = bād “باد، باشد” در فارسی؛ گزینه مناسب‌تری نسبت به באר= b’r = bār و یا כאר = k’r = kār که همگی در اینجا محتمل‌اند؛ می‌باشد. چنین واژه‌ای می‌تواند امید یا آرزوی دیندارانه‌ی را برساند و در انتهای یک کتیبه کاملاً مناسب است. در ارتباط با אשאו = ’š’w چنین واژه‌ای در فارسی، عربی، عبری یا آرامی وجود ندارد و شبیه ašavan اوستایی به معنای “اشو” است که بی‌شک در ابتدا ašav تلفظ می‌شده اما واژه אשאו = “ašāv” را می‌طلبد؛ در حالی که ašō یا ašav چنین نگاشته شده‌اند: אשו = ’šw = اشو۶۲.

به نظر هنینگ אשו (’š’w) باقی‌مانده אשאובאד (’š’wb’d) می‌بایست دوباره تجزیه شود به אש = ašـ “ش” و א ו = ō(ū) “او”. ضمیر شخصی متصل سوم شخص مفرد در حقیقت هم در نامه دندان اویلیق۶۳ و هم در معامله هورمشیر גופתינדאש = gwptynd’š = ” گفتند ش”؛ یکسان با همین کتیبه نوشته شده‌اند. البته مشکل اینست که ašـ یک ضمیر متصل است و بنابراین می‌بایست به یک اسم وصل شود با این وجود هیچ نشانه‌ای از اسم در کتیبه B دیده نمی‌شود۶۴.

B

۱     זכרא     בר     סמעל     אז ק

zkr’     br     sm‘l     [q]’z

۲     קובאן     אין     ניוי     קנד     פא     דאלס

qwb’n     ’yn     nywy     qnd     p’     ’s
3     פא     מוד     ײ     יאר

p’     mwd     >>     (y’r)

۴     אש     או     באד     אמן

’š     ’w     b’d     ’mn65

این کتیبه، طبق قرائت و آوانویسی رپ چنین است:

۱. Yāfō’ bar (E)smā‘il ’z(q)
2. qōban ’īn niwē qand pa’ ’ s
3. pa’ mōr(ā) (yār)
4. ’aš ’ō bād ’amīn.

ترجمه هنینگ: «زکری پسر اسماعیل از کوبان این نوشته (نیوه) را کند در ۱۰۶۴، با امید خدا؛ (یار) ش او (خداوند) باد، آمین.»

ترجمه رپ: «یافو پسر سموئیل از کوبان، این نوشته (نیوه) را کند در چهارم ایلول ۶۰، با ترس از خداوند. یارش او (= خداوند) باد، آمین.»

همان‌گونه که در حرف‌نویسی و آوانویسی این دو محقق دیده می‌شود؛ در واژه ابتدایی سطر اول کتیبه با یکدیگر توافق نظر ندارند. «نشانه‌های خطی میانی نام اول را نمی‌توان با اطمینان بازسازی کرد: זכרא =(zkr’)؟/ זברא= (zbr’)؟/ זבוא= (zbw’)؟ همان‌گونه که اشترن پیشنهاد کرده است، نام پدر کاتب احتمالاً حرف نوشتِ تا حدی خلاصه شده نام عربی Ismā‘īl باشد. این پیشنهاد استادانه و نیز احتمالاً توجیه صحیحی می‌باشد، اگر چه یک عنصر عربی ـ و تنها عنصر عربی ـ را وارد کتیبه می‌کند؛ با این وجود، باید به یک صورت مشابه در صفحه مسی کویلون سطر ۴ اشاره کرد סמיעיל۶۶ Smi‘īl* که می‌تواند همان اسم סמועל (Smw‘l) باشد، اما با مصوت‌های آزادتری۶۷».

رپ در یادداشت‌های خود چنین می‌نویسد: «هنینگ در آخرین قرائت خود اولین اسم خاص را چنین حرف ‌نویسی می‌کند “زین ـ کاف ـ رش ـ الف” و آن را Zachary = زکری ترجمه می‌کند که در عبری می‌شود: zkaryā و حرف نوشت آن چنین است “زین ـ کاف ـ رش ـ یود ـ ه‍” و در عربی “زا ـ کاف ـ را ـ یاء ـ الف” یعنی zakariyyā = “زکریا”، عکس کتیبه باعث می‌شود که این ملاحظات را کنار هم قرار دهیم: ۱) زین، زین‌نیست؛ این نشانه‌ خطی در B1 و A1 دو بار دیده می‌شود و در هر دو مورد کشیده‌تر حک شده است که مطمئناً یک “یود” (= ی) است. ۲) برای “کاف” هیچ نمونه‌ای در سه متن همان‌گونه که حرف‌نویسی فارسی “کاف” برای صدای χā (= خ) استفاده می‌کند وجود ندارد. “کاف” عربی و فارسی در هر سه متن با “قاف” نشان داده شده است. نشانه خطی بعدی ـ همان‌گونه که ممکن است در نگاه اول به نظر برسد ـ “نون” نیست بلکه مطمئناً یک “پ”۶۸ است. ۳) نشانه خطی سوم احتمالاً “رش” نیست و مشخصاً یک “واو” است۶۹. ۴) تنها در مورد نشانه خطی چهارم این کلمه با هنینگ کاملاً موافقم. بهرحال، زکری Zachary یک “یود” (= یاء) نیاز دارد۷۰». قرائت رپ “یود (= ی) ـ پ ـ واو ـ الف” که حاصلش “یافو” (yāfō’) که یک اسم خاص عبری است۷۱، می‌باشد. امروزه این اسم yāfā = “یافا” (Jaffa) و اسامی مشتق از نام شهرها را می‌توان در نظر گرفت۷۲.

اسم خاص بعدی در این سطر صورت فارسی ـ عربی esma’īl یا esmā‘īl = “Ishmael” اشمائیل که معادل yišmā‘ēl (= شموعیل) است. “الف” آغازی در اینجا حذف شده همان‌گونه که در تلفظ عامیانه این اسم نیز “الف” آغازی نمی‌آید۷۳.

(۲) در سطر دوم این کتیبه קי = qy = kē “که” در مقایسه با A2 وجود ندارد که تنها تفاوت جزیی آن با کتیبه A است.

(۳) همانند A3 است و توضیحات آن قبلاً آمده است.

(۴) در این سطر کلمه אמן = ’mn را داریم که خیلی واضح حک نشده است، در کتیبه C آخرین واژه אמ (’m) همراه میم میانی است. کاتب اضافه کردن نون را فراموش یا حذف کرده است۷۴.

رپ می‌گوید این سطر همانند C3؛ عکس “الف ـ میم ـ یود (= ی) ـ نون” را نشان می‌دهد که شکل عربی «آمین» Amen که همان amīn است؛ و نه آن‌گونه که هنینگ حرف‌نویسی کرده است “الف ـ میم ـ نون”۷۵.

C

۱     אין     שמואל     בר

’yn     šmw’l     br
2     ראמשן     נ(ב)שת

r’mšn     n[b] št

۳     י)אר)     י אוי     באד     אמ(ן)

[y]’r     y’wy     b’d     ’m[n]76

این کتیبه را رپ چنین آوانویسی کرده است:

۱. ’īn šmū’ēl bar
2. rā’mēš pošt (:nawašt) ЎЎЎ
3. yār-ī ’ōy bād ’amīn77.

ترجمه هنینگ: «شموئیل پسر رامشن نوشت این را، خداوند یارش باد. آمین.»

ترجمه رپ: «شموئیل پسر رامش نَوَشت (= سفر کرد؛ نوردید). خداوند یارش باد. آمین.»

(۱) و (۲) شموئیل پسر “رامشن”. “رامشن” یک اسم خاص فارسی به معنای “شادی و آرامش” است. شاید پیشنهاد اشترن به هنینگ جالب باشد: می‌توان این واژه را ترجمه نام یهودی שמוחה = Šimhāh = Farah (= فرح) در عربی در نظر گرفت. اما Rāmiš (یا Rāmišt) به عنوان یک اسم خاص در فارسی به کار می‌رود۷۸.

به طور کلی کاتب کتیبه C، حس و حال کلی را از کاتب A و B به وام گرفته (کاتبان A و B به تقلید از یکدیگر کتیبه نوشته‌اند) اما لغات ساده‌تری را استفاده کرده است. او گفته است īn = “این” به جای “این کتیبه” و به جای واژه دقیق kand = “کند” از נשת = (nšt) را به کار برده که واضحاً غلط (املایی) به جای נבשת = nbšt است.

(۲) و (۳) جمله پایانی با ײי شروع و بنابراین باید به طور متفاوتی تعبیر شود؛ احتمالاً چنین ادامه پیدا کرده است:

[y]ār i ōy bād. ادات اضافی به نظر می‌رسد که به وسیله یک” یای” تنها به کلمه بعدی متصل شده است همان‌گونه که در “گزارش مصالحه اهواز۷۹” به طور متناوب این اتفاق تکرار شده اما قرائت آن مورد تردید است۸۰.

رپ در مورد واژه bar = br = «پسر» خاطر نشان می کند که در عکس “رش” دارای یک زائده است که تقریباً شبیه “ه‍” می‌شود پس می‌توان آن را به شکل کوتاه شده b(en) h(ā bēr) یعنی “پسر دانشمند” (son of the scholar =) در نظر گرفت. اگر این زائده تصادفی باشد، جای تعجب دارد۸۱.

اما رپ نام “رامش” و آنچه که معادل عبری آن توسط هنینگ ارائه می‌شود؛ رد می‌کند و معادلش nōah (= نوح) در نظر می‌گیرد. šimhā معادل واژه فارسی شادان (šādān) است۸۲».۸۳

در عبارت فعلی nabašt = n(b)št، نشانه خطی “بت” را بازسازی می‌کند. هنینگ به دلیل تعیین تاریخ بسیار زود هنگام خود، ترجیح می‌دهد “بت” را در محل افتادگی بگذارد، اما رپ “واو” را به دلیل متأخر بودن متن و تاریخ‌گذاری خود، جایگزین کرده است۶ که همان neweštan = “نوشتن” است. وی در ابتدا ترجیح می‌داده که صورتی از فعل nawardidan یا nawaštan = “نوردیدن، سفر کردن” را پیشنهاد کند. اما با مشاهده چندین باره عکس، «پ ـ شین ـ تاو» را که معادل فارسی pošt = “پشت” است؛ قرائت کرده و با ارجاع عبارت pošt dādan به معنای «پشت کردن، فرار کردن»، این فعل را ارائه داده است و سپس در توجیه قرائت خود این سؤال را مطرح کرده که آیا کاتب فراموش کرده است dād = “داد” را بنویسد؟ و با عنوان کردن این که این قرائت که تنها مزیتش آنست که بر روی سنگ حک شده است، در اینجا مناسب به نظر می‌رسد۸۴. “یود” در ابتدای سطر سوم از قلم نیفتاده است؛ بلکه شاید توسط عکاس چاپ نشده باشد. صورت «یود ـ الف ـ واو ـ یود» تشکیل دهنده‌ی دو واژه است، «یود» ابتدایی به واژه قبل مربوط است یعنیיארי = īyar- و واژه دوم אוי = ōy85 که همان‌طور که قبلاً اشاره شد ضمیر شخصی سوم شخص مفرد در حالت غیر فاعلی (obliq.) است.

حاصل سخن

کتیبه‌های تنگ‌آزائو که از اهمیت تاریخی و زبان‌شناسی بسیاری برخوردار هستند مورد بررسی دو محقق قرار گرفته‌اند. این دو در بسیاری از موارد توافق نظر دارند و اختلاف نظر آنها یکی در مورد اسامی خاص و دیگری تعیین تاریخ نگاشتن کتیبه‌ها، موجبات تحریر این مقاله شد.

اختلاف نظر این دو در مورد اسامی خاص تنها مربوط به نحوه قرائت هر حرف با در نظر گرفتن کیفیت عکس‌ها، و هوازدگی صخره‌ و ایجاد شکاف‌های متعدد است که در اصل موضوع که همان مسئله زبان‌شناسی است تغییری ایجاد نمی‌کند چرا که عناصر فارسی بسیاری همچون حرف اضافه pa و فعل‌ ماضی qnd و اسم nywy در این کتیبه‌ها موجودند که نکات ارزشمندی در بررسی متون فارسی ـ یهودی هستند.

اما تعیین تاریخ نگاشتن کتیبه‌ها که امری بسیار تخصصی است (و از حیطه‌ی توانایی نگارنده خارج است)؛ شایان توجه می‌باشد. رپ با قرائت جدید از گروه حروفی که ارزش عددی دارند؛ با تکیه بر شبهه‌ی شخص هنینگ مبنی بر «تاریخ زود هنگام» و با تکیه بر اشکال اسلامی شده اسامی خاص؛ مقایسه این کتیبه‌ها با کتیبه‌های جام، و با استناد به تقویم عبری و وقایع و شواهد تاریخی، توانسته است تاریخ جدیدی برای نگارش این کتیبه‌ها ارائه دهد. از آنجا که پس از او هیچ تحقیقی در رد نظریه‌اش به چاپ نرسیده است، بالطبع نظریه وی توسط سایر محققان پذیرفته شده است.
پانویسها:

۱- شهر قدیمی، آن هم به نام خواجه چیشت xwājē-Čišt بر بالای هریرود.
نک به: تعلیقات بر حدود العالم من المشرق الی المغرب به اهتمام و. مینورسکی با ترجمه میرحسین شاه؛ تصحیح و حواشی مریم میراحمدی و غلامرضا ورهرام؛ ۱۳۷۲؛ ص ۵۴۹ و نیز: حمدالله مستوفی، نزهه القلوب؛ به اهتمام گای لیسترانج؛ ۱۳۶۲؛ ص ۱۵۴.

۲- Frye, R.N.; “An epigraphical journey in Afghanistan”; Archaeology, VII; 1954; pp. 114-118.

۳- Henning, W.B.; “The inscriptions …”; p. 335.

۴- Henning, W.B.; “A new Parthian inscription”; JRAS; 1953; 132 sqq.

۵- با در نظر گرفتن نقش برجسته کتیبه نویسی شده پارتی (؟) یا ساسانی (؟) در کوه‌های جنوب سر پل (Sar-i-pul) که توسط ژنرال فرانسوی ژ. پی. فریه (J. P. Ferrier) در سال ۱۸۴۵ کشف شد.
نک به اثر وی Caraven journeys, London, 1856, p.229 ؛به نقل از:
Henning, W.B.; “The inscriptions …”; p.336.

۶- On the various routes. See Mark wart; Wehrot; pp.166. sqq.;in: Henning, W.B.; “The inscriptions …”; p.336.

۷- Henning, W.B.; “The inscriptions …”; p.336.

۸- idem; ibid.

۹- Rapp, E.L.; “The Date of the Judaeo – Persian inscriptions of Tang-i Azao in Central Afghanistan”; East and West ;vol.17-Nos. 1-2; 1967; p.51.

۱۰- Rapp, E.L.; “The date of…”; p.51.

۱۱- بو اوتاس نیز در مقاله خود به این مقاله اشاره دارد. نک به:
Utas, Bo; “The Jewish – Persian fragment from Dandān-Uiliq”; Orientalia Suecana; vol XVII; 1968; p. 136.

۱۲- Henning, W.B.; “The inscriptions …”; p.337.

۱۳- Rapp, E.L.; “The date…”; p.51.

۱۴- در این مورد به یادداشت سطر B3 توسط رپ در آتی پرداخته خواهد شد.

۱۵- Rapp, E.L.; “The date…”; p.52.

۱۶- Rapp, E.L.; “The date…”; p.52.

۱۷- Henning, W.B; “The inscriptions….”; p. 342.

۱۸- Rapp, E.L.; “The date…”; p.52.

۱۹- Henning, W.B.’ “The inscriptions….”; ۱۵; p. 342.

۲۰- لازم به ذکر است که حرف نویسی توسط نگارنده انجام گرفته است.

۲۱- Rapp, E.L.; “The date…”; p.52.

۲۲- Rapp, E.L.; Jām, no.7, line 2, and no.10, line 1.

۲۳- Rapp, E.L.; “The date…”; p.57.

۲۴- idem; ibid; pp. 55- 57.

۲۵- idem; ibid.

۲۶- Rapp, E.L.; “The date…”; pp.55-57.

۲۷- از آنجا که کتیبه A و B به غیر از اسامی خاص افراد، دارای مشترکاتی هستند، به ناچار توضیحات مشابه در باره کتیبه B تکرار نخواهد شد. (نگارنده)

۲۸- هسوان تسانگ جهانگرد چینی که در سده هفتم میلادی می‌زیست. نک به امریک، ر.ا.؛ “آیین بودایی در میان اقوام ایرانی”؛ در تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی؛ به کوشش احسان یارشاطر؛ ترجمه حسن انوشه؛ جلد سوم؛ قسمت سوم، ۱۳۸۱؛ ص ۴۰۰.

۲۹- Stan. Julien; Memories, II; p. 190; in: Henning, W.B.; “The inscriptions…”; p.340.

۳۰- Henning, W.B.; “The inscriptions…”; p.340.

۳۱- Rapp, E.L.; “The date….”; p.55.

۳۲- Bühler; Ind. Palaeographic, 5 Sq., Wackernagel, Alt ind. Gramm., I; p.222;
تحول d/l ممکن است به علت انتقال از طریق یک گویش ایرانی شرقی باشد جایی که ـ dipi به صورت ـ δipi تلفظ می‌شد. عقیده مخالف مبنی بر این که lipi به سنسکریت li(m)p = “آلودن” تعلق دارد، (Pisani as quoted by Kent, old Persian, 191) ، نمی‌توان مورد تأیید قرار گیرد.
Cf. Henning, W.B.; “The inscriptions…”; p.337.

۳۳- On d/n see BSOAS. X, 4, 1942, 949, n.4 ;Also Cf.Henning, W.B.; “The Inscriptions …”; p. 337.

۳۴- همان‌گونه که فارسی میانه نشان می‌دهد، کلماتی که از سریانی Hoffman, Märtyreraken 283 sq. 1 و از ترجمه متون ایرانی غربی به سغدی به وام گرفته شده، g ـ پایانی نسبتاً زود از میان رفته است. این امر توضیح وام واژه فارسی میانه “nby” =” کتاب” در سریانی را می‌دهد که با واژه بومی “نبی” تداخل پیدا کرده است. تداخل این دو با نقل قولی از بومشتارک (Baumstark) به خوبی توضیح داده شده است:
Baumstark, Gesch. Syr. Lit., p. 110.
“die Originalusgabe… umfasste… ۳۶۰… Gedichte, die… in 12 Bänden angeordnet waren, deren jeder wieder in zwei… Halbände oder “Propheten” zerfiel;in: Henning, W.B.; “The Inscriptions…”; p. 337.

۳۵- براساس سنت گرامری، ē- پایانی توسط چند قافیه استثنایی، مورد تایید قرار می‌گیرد، هم‌چنین مقایسه کنید با پازند (Mx. Xxvii, 23) nevē. تحول کیفی این مصوت احتمالاً در دوره‌های بعدی فارسی میانه صورت پذیرفته است: nibīg به nibēg تحت تأثیر nibēs- “نوشتن” تبدیل شده است. تلفظ جایگزین فارسی nuvē / nubē نسبتاً مؤخرتر است. به نقل از:
Henning, W.B.; “The Inscriptions…”; p. 337.

۳۶- به جز موارد کمی که محمد به عنوان نماینده یک طبقه، به عنوان مثال در تعریف “مرسل” توسط بلعمی آمده “آن که مرسلان بودند آن بودند که هر کسی را از آسمان و صحف و نبی و شریعت آمد”.
نک به: بلعمی؛ تاریخ‌نامه طبری؛ به تصحیح و تحشیه محمد روشن؛ ۱۳۷۸؛ مجلد اول؛ ص۱۶۶.

۳۷- در قرن دهم، این واژه در نثر به وفور استفاده می‌شود، به عنوان مثال توسط بلعمی در “تواریخ” (که دائماً عبارت” نبی اندر “=” در قران” دیده می‌شود)، این مورد حتی یک بار هم در شاهنامه دیده نمی‌شود.

۳۸- Cf. Henning, W.B.; “The inscriptions…”; p.338.

۳۹- Henning, W.B.; “The inscriptions…”; p.338.

۴۰- در بعضی کتیبه‌های موخر پهلوی، هم‌چنین در بعضی اسناد سغدی (کشف شده) از بخارا، در حقیقت یکان در ابتدا قرار می‌گیرند که متعارض با روش معمول است. به نقل از:
Henning, W.B.; “The inscriptions…”; p.338.

۴۱- Minorsky; “Some early documents Persian I”; JRAS; 1942; pp. 181 sqq.;in: Henning, W.B.; “The inscriptions…”; p.338-339.

۴۲- A. Dupont – Sommer, C.R. AC. Inscr., 1946, 252 Sqq.; reading greatly improved by S.M. Stern, JA, 1949, 47 sqq.; on its date W.J. Fischel, ibid., 299. sq. ;in: Henning, W.B.; “The inscriptions…”; p.339.

۴۳- اولین نشانه خطی سطر آخر (خوانده می‌شود זכריה = (zkryh? نک به:
Henning, W.B.; “The inscriptions…”; p.339.

۴۴- یک بار در רוזי= rwzy (که مطمئناً نمی‌توان آن را רוצי = rwcy خواند) به نقل از:
Henning, W.B.; “The inscriptions…”; p.339.

۴۵- Henning, W.B.; “The inscriptions…”; p.339.

۴۶- Bivar, A.D.H.; “Ghur”; in: Encyclopedie de l’Islam, II; 1965; p.1122.

۴۷- غور یا غورستان ناحیه‌ای است کوهستانی واقع در افغانستان در جنوب غزنین و مشرق و جنوب غرجستان. بعضی مورخان فتح آن را به دست مسلمانان به زمان علی‌بن‌ابی‌طالب نسبت دهند ولی فتح کامل آن در عهد محمود غزنوی صورت گرفت. اکنون این ناحیه مقر ایل «هزاره» و قبایل «چهار ایماق» است و آن را هزارستان می‌نامند.
نک به معین، محمد؛ فرهنگ فارسی؛ ۱۳۸۵؛ جلد ۶؛ ص ۱۲۷۲.

۴۸- Rapp, E.L.; “The date…”; pp. 55-56.

۴۹- Sykes, P.; A history of Persia; II; 1930; p. 110.

۵۰- Rapp, E.L.; “The date…”; p. 56.

۵۱- idem; p. 57.

۵۲- در نامه دندان اویلیق الف آغازی معمولاً قبل از مصوت‌هایی غیر از حذف می‌شود، مثال ספתא = ftādō יזיד= īzēd (فارسی īzad)، ידון= ēδōn.

۵۳- به خصوص در لغات با منشأ عربی مثال קבילה = qabīlah “قبیله”. فرض می‌شود که این هجی به تلفظی باlat) ǖ ǖ (qab اشارت دارد. نک به :Bacher, ZDMG, LT, 401؛ ممکن است این (خلط) توسط تحول رایج از ـ ū ـ به ـ ī ـ در بسیاری از گویش‌های فارسی که مایل به هجی‌های قلب است صورت گرفته باشد، به نقل از:
Henning, W.B.; “The inscriptions….”; p.342; n.2.

۵۴- مطالب بیشتر جهت تأیید فرضیه mwd ـ p’ = pa-umīd ممکن است در متن نامه دندان اویلیق، سطر ۱۳، جایی که = “امید” به نظر می‌آید قرائت صحیحی باشد، یافت می‌شود. (p’ tw umwd d’rwm) خلط دائمی dūr = “دیر” در پهلوی ممکن است قبل از تغییر آن به dīr در تلفظ هر دو واژه، اتفاق افتاده باشد، به نقل از:
Henning, W.B.; “The inscriptions….”; p.342; n.3.

۵۵- Henning, W.B.; “The inscriptions…”; p.342.

۵۶- Rapp, E.L.; “The date…”; p. 56.

۵۷- Henning, W.B.; “The inscriptions…”; p.337.

۵۸- و نیز برای اطلاعات بیشتر در مورد علامت اختصاری رایج از نام الهی نک به یادداشت سطر (۱) دندان اویلیق.

۵۹- مقایسه کنید با آغاز نامه دندان اویلیق:
תורא     יזיד     כודה     אי(אײי)     יאר     באשד
[tōrā]     Izēδ     xuδāh     adōnai yahowa     Yār     bāšaδ

۶۰- Henning, W.B.; “The inscriptions…”; p.341.

۶۱- idem; ibid; p. 341.

۶۲- idem; ibid.

۶۳- سطر ۲۹ q’r ’y prmwdy ’š skt qwnwm (= kār ī firamūdē-uš saxt kunom) کاری که فرمودی‌ش سخت کنم. نک:
Paul, Ludwig; “Early Judaeo-Persian in a historical Perspective: the case of the prepositions be , “pa(d), and the suffix rā”; ۲۰۰۳; pp. 184-185.

۶۴- Henning, W.B.; “The inscriptions…”; p.341.

۶۵- idem; ibid; p.342.

۶۶- قرائت‌های قبلی پیشنهادی، (בן מיכאל ; מיכיאיל) کاملاً غیر ممکن است، شاید این نام را به شکل smē‘īl صورت ممال از (I)smā‘īl حرف نویسی کرد، به نقل از:
Henning, W.B.; “The inscriptions…”; p.340. n.1.

۶۷- Henning, W.B.; “The inscriptions…”; p.340.

۶۸- Cf. Rapp, E.L.; “The date…”; Rapp, E.L.; pp. 54-55.

۶۹- idem; ibid.

۷۰- idem; ibid; p. 55.

۷۱- idem; ibid; p.56.

۷۲- idem; ibid; p. 55.

۷۳- idem; ibid.

۷۴- Henning, W.B.; “The inscriptions…”; p.340.

۷۵- Rapp, E.L.; “The date…”; p. 57.

۷۶- Henning, W.B.; “The inscriptions…”; p.342.

۷۷- Rapp, E.L.; “The date…”; p. 52.

۷۸- Henning, W.B.; “The inscriptions…”; p.340.

۷۹- در نامه دندان اویلیق، (ادات اضافی) بیشتر به صورت یک کلمه جداگانه (’y) نوشته شده است.

۸۰- Henning, W.B.; “The inscriptions….”; p. 341.

۸۱- Rapp, E.L.; “The date…”; p.57.

۸۲- Cf. Rapp, E.L.; Jām no.5 and no.6; pp.16-22, 71.

۸۳- Rapp, E.L.; “The date…”; p. 57.

۸۴- Rapp, E.L., “The date…”; p.57.

۸۵- idem; ibid.

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
1 نظر
  1. انی کاظمی می گوید

    سپاس

ارسال یک پاسخ