پارت ها چه نقشی در تشکیل هویت ایرانی داشتند ؟

سلوکیان به رهبری آنتیوخوس سوم، معروف به«کبیر» به پارت‌ها حمله بردند و هکاتوم پولوس یا هکاتوم پیلس را به تصرف درآوردند. هنگامی که پادشاه پارت به سوی شمال و سپس به جنوب غربی ترکستان گریخت، آنتیوخوس بی د‌رنگ به این منطقه شتافت.

در باکتریا سلسله‌ای توسط شخصی موسوم به ائوودموس بر سرکار آمد.

پلینیوس، تاریخ‌نویس رومی، تقسیمات پارت را بر اساس دو بخش به منزله دو موجودیت جغرافیایی دانست.

تارن معتقد است که قلمرو یونانی باکتریا تا سیبری جنوبی ادامه داشته است. شورش مردم باکتریا و پارتی‌ها به این مفهوم بود که ترکستان جنوبی و بخش اعظم ایران شرقی از امپراطوری سلوکی جدا شده است

کهن‌ترین اطلاعات درباره پارت‌ها در منایع چینی دوره «هان» یافت می‌شود که آن را «س‌هان» نیز نامیده‌اند. پلینیوس، تاریخ‌نویس رومی، تقسیمات پارت را بر اساس دو بخش به منزله دو موجودیت جغرافیایی دانست.

منابع ارمنی برای سلسله اشکانی چهار شعبه ذکر کرده‌اند. چهار شاهزاده پارتی که پس از پدرشان ارشک در پهل- شهسدان در سرزمین کوشانیان به حکومت رسیدند؛ پسر نخست در سرزمین تتالی‌ها، فرزند دوم در سرزمین کیلیکیا، سومی بر ناحیه پارت و چهارمین بر کشور ارمنستان حکومت می‌راند. وجود این چهار شعبه در این منابع به طور مسلم تایید شده است.

بعدها تاریخ‌نویسان عرب و ایرانی به‌طور صریح اظهار داشتند که یک سلسله از اعقاب ارشک، یعنی آنکه اشکانیان نامیده می‌شد، برتر از دیگران بود و این سلسله در منابع شناخته شده است. تارن تحت تاثیر پلینیوس، تنها دو شعبه از این سلسله را می‌شناخت و احتمالا به این تقسیمات شعبه سومی نیز می‌افزود که شعبه ارمنستان بود. کاوش‌های روس‌ها بدون تردید نشان می‌دهد که مناطق شمال سرزمینی که می‌گویند باکتریا نامیده می‌شده تا جایی که به هنر و معماری مربوط است، در واقع پارتی بوده است.

تارن معتقد است که قلمرو یونانی باکتریا تا سیبری جنوبی ادامه داشته است. در آن صورت سراسر منطقه‌ای که خورسم(خوارزم) می‌نامند، روزگاری به امپراطوری باکتریا متعلق بود. عناصر هنر و فرهنگ سونانی در آنجا به طور وسیعی به چشم می‌خورد ولی بیشتر به صورت نمونه‌های سونانی مآبانه اشکانیان است. در سال۲۴۷ پیش از میلاد، گروهی از جنگجویان بیابانگرد به نام پارن‌ها از آسیای مرکزی به ترکستان جنوب غربی تاختند و پس از ورود به فلات ایران، استاندار سلوکی استان پارتیا (استان خراسان کنونی) را از کار برانداختند و دولتی مستقل به‌وجود آوردند.

این جنگجویان بیابانگرد پس از تصرف پارت، خود را پارتی نامیدند و آن استان را مرکز اداری خود قرار دادند اما نباید فراموش کرد که اصل آن‌ها در شمال و در دشت‍‌های ترکستان شمالی بودند. در واقع نویسندگان باستان گفته‌ا ‌ند که پارن‌ها، شعبه ای از داهه‌ها بودند که به نوبه خود شاخه‌ای از ماساژت‌ها به شمار می‌رفتند. مفهوم این نکته آن است که پارن‌ها وابسته به گروهی بودند که آن‌ها را سارمات‌ها به معنای بیابانگردان ایرانی منطقه شمال می‌نامیدند.

مبارزه با سلوکیان

شورش مردم باکتریا و پارتی‌ها به این مفهوم بود که سراسر ترکستان جنوبی و بخش اعظم ایران شرقی به طور قطع از امپراطوری سلوکی جدا شده است. از دست‌رفتن بخشی چنین عظیم، باید ضربه‌ای شدید بر پادشاهان سلوکی وارد آورده باشد اما اینان طی چندسال بعد به اندازه‌ای گرفتار بخش غربی امپراطوری خود بودند که نمی‌توانستند به سرکوبی پارت‌ها و مردم باکتریا بپردازند. در نتیجه این اقوام توانستند مقام خود را تحکیم بخشند و نگذارند پادشاهان سلوکی بعدها تسلط خود را دوباره بر آن نواحی برقرار کنند.

در سال۲۳۷ پیش از میلاد اقدامی به منظور تسلط مجدد بر نواحی مزبور صورت گرفت ولی در این زمان سلوکوس دوم از یک لشکر پارتی به سختی شکست خورد و پیش از آنکه به گردآوری قوای پراکنده خود بپردازد و به نبردی تازه دست زند، آشوب‌های تازه‌ای در بخش امپراطوری او بر پا گشت. از این‌رو مجبور شد که از برقراری مجدد تسلط سلوکیان بر متصرفات پارتی و باکتریایی چشم بپوشد.

در سال‌های ۲۰۹-۲۰۶ پیش از میلاد، سلوکیان کوشش‌های خود را به منظور بازیافتن استان‌های از دست‌رفته شرقی تجدید کردند و این بار با موفقیت بیشتری مواجه شدند. سلوکیان به رهبری آنتیوخوس سوم معروف به کبیر به پارت‌ها حمله بردند و هکاتوم پولوس یا هکاتوم‌پیلس را به تصرف درآوردند.

هنگامی که پادشاه پارت به سوی شمال و سپس به جنوب غربی ترکستان گریخت، آنتیوخوس بی‌د‌رنگ به این منطقه شتافت و به پیروزی‌های تازه‌ای دست یافت. با وجود این پادشاه سلوکی باید احساس کرده باشد که نابودکردن دولت پارت امری محال است؛ بنابراین خودمختاری پارت را تحت تاثیر رهبری پادشاه بومی آن، به رسمیت شناخت. هرچند این شخص مجبور شد که خراج فراوانی بپردازد و تسلط سلوکیان را بپذیرد.

پس از آنکه آنتیوخوس در صدد حمله به باکتریا برآمد ، نتیجه مشابهی حاصل شد. در باکتریا به جای سلسله‌ای که به دست دیودوتوس تاسیس شد، سلسله‌ای دیگر توسط شخصی موسوم به ائوتودموس که از اخلاف یونانیان بود، بر سرکار آمد.

این شخص به منظور حفاظت قلمرو خود دلیرانه دفاع کرد ولی در چند جنگ شکست خورد و سرانجام مدت‌ها در پایتخت خود در بلخ در محاصره باقی ماند. محاصره بلخ توسط آنتیوخوس احتمال داشت که در مطیع کردن ساکنان قحطی زده آن شهر با توفیق‌قرین باشد اما چون از جنگ خسته شده بود،شرایط مساعدی به ائوتودموس پیشنهاد کرد که بی درنگ مورد موافقت قرار گرفت.

آنتیوخوس به فرمانروای باکتریایی اجازه داد که دولت خود را با لقب پادشاه حفظ کند ولی تفوق سلوکیان را به‌رسمیت بشناسد و یک عهدنامه تدافعی-تعرضی با آنان ببندد. همچنین مردم باکتریا مجبور شدند که برای ارتش آنتوخوس آذوقه و برای فیل‌های جنگی علوفه تهیه کنند. آنگاه به منظور تحکیم این پیمان قرار شد فرزند باکتریا دختری از خانواده سلطنتی سلوکی را به عقد خود درآورد.

شرایط مساعدی که به پادشاه باکتریایی پیشنهاد شد، ناشی از اظهارات این شخص و مبنی بر این بود که یک دولت نیرومند باکتریایی می‌تواند جلوی سکاها و سایر بیابانگردهای شمالی را که تهدیدی دایم علیه تمدن این منطقه به شمار می آمدند، بگیرد. بر اثر جنگ‌های پیروزمندانه آنتیوخوس در ترکستان جنوبی و ایران شرقی، چنین به نظر می‌رسید که این منطقه طی دوره نامحدود تحت استیلای سلوکیان باقی خواهد ماند اما هر دو به طور قطع برتری سلوکیان را پذیرفتند و مجبور به پرداخت خراج سنگین به دربار سلوکی شدند اما طولی نکشید که همه نتایج مبارزان آنتیوخوس در شرق برباد رفت.خود آنتیوخوس در ۱۹۰پیش از میلاد مقهور رومی‌ها شد و بر اثر این شکست اعتبار و شکوه امپراطوری سلوکی برای همیشه از دست رفت.

آداب و سنت‌های دینی پارتیان

احتمال دارد که پارت‌ها ساختار کلی دستگاه اداری یونانی را حفظ کرده باشند و مسلم است که زبان یونانی مدت‌ها به صورت یکی از زبان‌های رسمی کشور باقی ماند و فرمانروایان پارتی خود را حامی ادبیات یونان می‌دانستند.مثلا پس از اینکه سرکراسوس را نزد اُرُد اشک سیزدهم آوردند، وی مشغول تماشای نمایشنامه ای از ائوری‌پیدس بود. بقایای سنت‌های سونانی مسلما تا اندازه زیادی به این سبب بود که پارت‌ها هرگز شهرنشین‌های خوبی نبودند و در بسیاری از شهرهای عمده پارت، بازرگانان یونانی می‌زیستند اما سنت‌های یونانی به تدریج ضعیف‌تر شد و جای خود را به سنن ایرانی کهن داد.

این موضوع وقتی روشن می‌شود که توجه داشته باشیم که خود پارت‌ها از اقوام دوردست پارس‌ها بودند. زبان یونانی اندک‌اندک از رواج افتاد و یک لهجه ایرانی به صورت زبان رسمی درآمد. نخستین سکه‌های مهرداد اول و تعدادی از سکه‌های پارتی که به دست ما رسیده‌اند، پادشاهان را بنا بر الگوی یونانی بدون ریش نشان داده‌اند و حال آنکه در همه سکه‌های بعدی، پادشاهان را با مو و ریش به سنت ایرانی کهن می‌بینیم. همه پادشاهان پارت دارای نام‌هایی مانند مهرداد، تیرداد و اردوان بودند. مهم‌تر از همه آنکه پارت‌ها در احیای زردشتی سهم داشتند.

آنان نه‌تنها خدایان باستان ایران را پذیرفتند و آتشکده برپاکردند بلکه به کاری پرداختند که هخامنشیان از آن سرباز زده بودند؛ به این معنا که حتی اجساد پادشاهان را بر طبق دستور اکید زردشت در برابر کرکس‌ها و پرندگان قرار دادند. در زمان پارت‌ها بود که برای نخستین بار کوششی به منظور گردآوری سخنان زردشت و پیروانش به عمل آمد.

تنظیم اوستا و گردآوری سخنان مقدس در روزگار پارت‌ها تکمیل شد. احتمال دارد که بخش اعظم اوستا در زمانی کامل شده باشد که ساسانیان به جای پارت‌ها نشستند اما باتوجه به محتوای اوستا و ماهیت باستانی زبان مورد استفاده، چنین معلوم می‌شود که بخش عمده ای از این کتاب قرن‌ها پیش از تحریر تصنیف شده است.

طی قرن‌هایی که محتویات اوستا در ذهن موبدان زردشتی بود احتمال دارد که مقداری تحریف شده باشد و ممکن است که در ادوار آشفته بخش‌های عمده‌ای از آن به دست فراموشی سپرده شده و دیگر به دست نیامد. در زمان‌های بعد عبارات تازه‌ای به آن افزودند یا عبارات کهن را تغییر دادند تا اشاره به اقوام و حوادث بعد از تصنیف اصلی اوستا باشد اما با وجود این عوامل به طور کلی چنین تصور می شود که این مجموعه حتی به صورت کنونی آن شرحی کامل درباره حیات مادی و اجتماعی ایرانیان کهن در اختیار ما می گذارد. آنچه برای ما بیشتر اهمیت دارد، این واقعیت است که بخش اعظم اوستا ارتباط نزدیکی با ایران شرقی و ترکمنستان شرقی دارد.

اوستا تصویری از زندگی و تعالیم زرتشت، پیامبر بزرگ ایرانی در اختیار ما می‌گذارد. معمولا چنین تصور می شود که زردشت در ماد، یعنی در شمال غربی فلات ایران تولد یافت ولی مسلم است که وی در اوایل حیات، این منطقه را ترک کرد و در شرق ایران به فعالیت پرداخت. زبان اوستا از بسیاری جهات با ایرانی کهن فرق دارد و دلایلی در دست است که نشان می دهد اوستا به لهجه ساکنان ایران شرقی بوده است. بعضی از دانشمندان حتی فراتر می‌روند و زبان اوستا را همان زبان باکتریایی‌ کهن می‌دانند. این مطلب هنوز به اثبات نرسیده است اما حداقل این اطمینان را می‌توان داشت که اوستا به انضمام آیین زردشتی در جایی در ایران شرقی نشأت گرفته است. ایران غربی به درست در اوستا مطرح شده و حال آنکه از رودها و نواحی شرقی سخن به میان آمده است.

با توجه به این نکات معلوم می‌شود که اوستا از لحاظ روشن ساختن آداب و سنن ایران شرقی و ترکستان جنوبی نیز اهمیت دارد و این نکته از آن لحاظ بیشتر حائز اهمیت است که اکثر مدارک تاریخی موجود درباره این قضایای مهم خاموشند. اوستا تا اندازه زیادی ساختار اجتماعی را در میان ایرانیان شرقی روشن می ‌کند. متون کهن تنها جامعه‌ای مرکب از سه گروه آسرونان، ارتشتاران و کشاورزان را نشان می‌دهد. در متون بعدی یک طبقه دیگر یعنی صنعتگران به آن‌ها افزوده شد. این واقعیت که طبقه صنعتگر یکی از این گروه‌ها به شمار آمده، بدون اهمیت نیست.

 

 

منبع روزنامه قانون

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ