تاریخ اجتماعی ایران باستان و حمورابی

(حمورابی)

از برکات طغیان رودهای دجله و فرات و در نتیجه کوشش نسلهای فراوان ؛سرزمین بابل به صورت یکی از مهمترین ماکز تمدن قدیم در آمد.نژاد بابلی در نتیجه آمیختن اکدیان با سومریان به وجود آمد و در این نژاد جدید غلبه با عنصر سامی بوده است.در آغاز این دوره تاریخی،شخصیت ممتاز حمورابی (۲۱۲۳-۲۰۸۱ ق.م)جلوه گری میکند که در طی ۴۳سال سلطنت خود غیر از کشور گشایی با تدوین قانون نامه بزرگ تاریخی از ستایش خدایان آغاز میشود ولی بزودی رنگ مذهبی خود را از دست میدهد.

در این مجموعه قانونی،آزاد منشانه قانونها و سخت ترین کیفرها در ۲۸۰ ماده پهلوی یکدیگر قرار گرفته است و از حقوق متعلق به اموال منقول و اموال غیرمنقول و تجارت و صناعت و خانواده و آزارهای بدنی و کار و غیره بحث شده و بدون شک از مجموعه قوانین آشور که بیش از هزار سال پس از آن تدوین یافته ،مترقی تر و به اصول تمدن نزدیکتر است و از پاره ای جهات به اندازه قانون یک کشور جدید اروپایی خوب است.

حمورابی در مقدمه قانون نامه خود میگوید:خدایان به من که حمورابی هستم فرمان دادند تا چنان کنم که عدالت بر زمین فرمانروا باشد،گناهاکاران و بدان را براندازم و از ستم کردن توانا برناتوان جلوگیرم و روشنی رابر زمین بگسترم و اسایش مردم را فراهم سازم.این منم که هنگام سختی دست کمک به جانب ملتم دراز کرده امو مردم رابر آنچه دربابل دارند،ایمن ساخته ام.من حاکم ملت و خدمتگذاری هستم که کارهای او مایه خشنودی انونیت است.

با اینکه ریشه این قانون نامه از قوانین سومری گرفته شده و اکنون ششهزار سال از تاریخ تدوین آن میگذرد ،هنوز در پاره ای از مواد آن آثار تجدد و عدالتخواهی به حدی قوی است که با قوانین جدید غرب برابری می کند.

غیر از این اثر گرانبها ،که بر روی ستونی از سنگ دیوریت به صورت زیبایی نبشته شده ودر سال ۱۹۰۲ م از میان کاوشهای باستان شناسی شوش بدست آمده است،حمورابی در دوران حکومت خود ترعه بزرگی میان کیش و خلیج فارس حفرکرد که سرزمین های پهناوری را آبیاری می کرد و شهرهای جنوبی را از خطر طغیان مخرب دجله محفوظ میداشت.وی با رساندن آب به اراضی خشک ،آنها را برای کشت و زرع و چراندن حیوانات اهلی مساعد کرد.

وی انبارهایی برای ذخیره گندم ساخت واز مالیاتهایی که می گرفت،قشونی را،که برای حفظ نظم و حمایت قانون لازم بود،اداره می کرد وبقیه عواید مالاتی را به مصرف ساختن پلی بر روی فرات،اختن کشتی ،و ایجاد کاخها و پرستشگاههابرای مردم رسانید.

در آن ایام کشتیهایی که کمتر از ۹۰کارگر نداشت برروی فرات رفت و آمد میکرد.در نتیجه همین اعمال خیر خواهانه،حس احترامی عمیق از طرف مردم نسبت به وی پیدا شده بود.

زندگی خصوصی مردم در زمان حمورابی

سکنه بابل مشکین موی و سیه چرده بودند.مردان غالبا ریش داشتند و کلاه گیس به سر می گذاشتند.زن و مرد هردو گیسوان خود را بلند نگاه میداشتند و با مواد معطر می ساختند.

لباس معمولی هردو میانبندی از کتان سفید بود که تا نزدیک دوپا را می پوشانید.در زنان شانه چپ برهنه می ماند،مردان براین لباس مشترک قبا و عبایی می افزودند.

با افزایش ثروت عمومی،لباسهای رنگارنگ با صور و نقوش مختلف معمول شد.

بابلیان پاپوشهای زیبایی به پا می کردند.مردان در دوره حمورابی عمامه به سر می گذاشتند.زنان با گردنبند و دستبند و نظر قربانی خودرا می آراستندو گیسوان خودرا به مهرها زینت می دادند.

مردان عصاها ی منبت کاری شده به دست میگرفتند و به کمربند خود مهرهای زیبایی آویخته داشتند تا با آن اسناد و نامه های خودرا مهر کنند.کاهنان کلاههای مخروطی شکل برسر می گذاشتند.شهر بابل که دردو هزارسال پیش از میلاد مسیح یکی از ثروتمندترین و زیباترین شهرهایی بود که تاریخ قدیم شاهد آن بود،سرانجام مقهور کاسیان که مردمی کوهستانی بودند،گردید.این قوم گرسنه و جنگجو،که سالها به چشم حسرت به ثروت و نعمت بابلیان می نگریستند،هشت سال پس از مرگ حمورابی پی در پی به سرزمین بابل هجوم آورده و سرانجام قدرت را به دست گرفتند و ۶قرن بر بابل حکومت کردندو بعد از آنها قرنها آشوریان در این سرزمین حکومت داشتند تا سرانجام بابل استقلال گم شده خود را باز یافت و نبوکدنصر (بخت النصر)زمام امور را به دست گرفت.از این زمان به بعد باردیگر برنامه های عمرانی در سرزمین بابل اجرا میشود.

قسمت عمده اراضی را رعایا یا غلامان شیار میکردند.تعداد کشاورزانی که مالک زمین بودند کم بود.شیار زمین ابتدا به کمک کج بیلهای سنگی انجام میگرفت .بموجب نقشی که به دست آمده در ۱۴۰۰ ق.م استفاده از گاوآهن در سرزمین بابل معمول بوده است.

بابلیان ،مانند مردم مصر،آبهای زیادی را به هنگام طغیان رودخانه در ترعه ها می انداختند یا در مخازن ذخیره می کردند و بعدا به مصرف می رسانیدند.

غیر از برزگران ،عده ای از رنجبران ،برای دست یافتن به نفت و بیرون آوردن مس و سرب . آهن و سیم و زر زمین را زیر و رو میکردند.استرابو،در کتاب خود وصف می کند که چیزی را،که به قول او نفت یا قیر مایع نام دارد چگونه از زمین بیرون می آوردند و این کاری است که هم اکنون نیز صورت می گیرد.

به گفته او چون اسکندرشنید که این مایع شگفت انگیز آب قابل سوختن است برای آزمودن آن دستور داد در زمان حمورابی هنوز سنگی بود و در آغاز هزاره اول پیش از میلاد با مفرغ و سپس با آهن ساخته می شد.ریخته گری فلزات در همان زمان آغاز شد.

پارچه ها را با پنبه و پشم می بافتند و چنان خوب رنگرزی و زرکشی می کردند که گرانبها ترین کالای صادراتی بابل همین پارچه ها بود.هر اندازه در تاریخ بین النهرین به عقب بر میگردیم ،همواره دستگاه نساجی و چرخ کوزه گری را می یابیم.

شاید آنها تنها ماشینهایی باشند که آن مردم می شناختند.

خانه ها را با گل مخلوط به کاه می ساختند.بعدها خشت خام و سپس خشت پخته و آجر ،بسرعت،معمول گردید.صنعتگران و اصناف رسته های مختلفی تشکیل می دادند و استادان و شاگردان در این تقسیمات صنفی شرکت داشتند.

برای حمل و نقل ارابه ها را به کار می بردند که ابتدا خران و سپس اسبهای قوی آن را می کشیدند.

پس از آنکه نبوکدنصر روی کار آمد در راه اصلاح راههای تجاری کوشش بسیار کرد.کاروانهای تجاری در آن ایام محصولات نیمی از جهان را به بازارها و دکانها ی بابل حمل میکردند.قافله های هند پس از عبور از کابل و هرات و امباتان و کاروانهای مصر پس از گذشتن از فلسطین به بابل می آمدند.ولی بازرگانان همواره از دزدانی که سرراهها در کمین بودند و از زمیندارانی که هنگام عبور از قلمرو آنها باید حقوق راهداری به آنها پرداخت ،رنج میبردند.

در معاملات پایاپای آن زمان ،غیر از گندم و جو از شمشهای سیم و زر بعنوان ملاک ارزیابی استفاده میکردند.بازرگانی توسعه و تکامل یافت.پادشاه و روحانیان با مباشرت بازرگانان عمده در فعالیتهای بازرگانی شرکت میکردند.گندم،پشم،روغن،خرما،بادام،نقرهو مس در معرض خرید و فروش قرار می گرفت.نرخ بهره بسیار بالا بود و به ۳/۱ وام می رسید.

قدیمی ترین قوانین مدون جهان

با آنکه در آن زمان از دموکراسی خبری نبود و حکومت مطلقه ای بر اساس تامین منافع زمینداران و اشراف بزرگ و بازرگانان برقرار بوذ،قوانین نسبت به عموم طبقات بشدت اجرا می شد.

سلطه قانونبزرگی که حمورابی واضع آن بود،مدت ۱۵ قرن دوام یافت.تا سال ۱۹۰۱ م حقوقدانان الواح دوازده گانه رومی را قدیمیترین قوانین مدون می شمردند،ولی پس از آنکه در آغاز قرن بیستم یلادی دومورگان در کنار رود فرات در شوش قدیم به کشف ستون سنگی بزرگی که حاوی قوانین حمورابی است توفیق یافت،معلوم شد که در حدود ۱۸ قرن قبل از میلاد حمورابی پادشاه بزرگ بابل قانون نامه ای مشتمل به ۲۸۲ ماده از خود به یادگار گذاشته است که از شاهکارهای حقوقی دنیای کهن به شمار میرود.

با گذشت زمان قانونگذاران به جای کیفرهای دینی و فوق طبیعی کیفرهای دنیوی قرار دادند.از خشونت مجازاتها کاستند و بعضی از کیفرهای بدنی را به غرامت مالی بدل کردند.تا قبل از حمورابی قضات همان کاهنان بودند ولی از زمان حمورابی به بعد،محکمه های غیر دینی تشکیل شد که در مقابل دولت مسئول بود.

مجازات در انتدای امر بر اصل قصاص قرار داشت یعنی اگر کسی دندان مرد آزاد شریفی را می شکست یا چشم اورا کور میکرد یا اندامی از اورا عیبناک میکرد همان گزند را به وی می رسانیدند.هرگاه خانه ای فرو میریخت و مالک کشته میشد معمار یا سازنده آن محکوم به مرگ بود؛و اگر در نتیجه ویرانی ،پسر صاحب خانه میمرد پسر معمار یا سازنده آن را میکشتند.اگر کسی دختری را میزد و می کشت به خودش کاری نداشتند بلکه دخترش را به قتل می رساندند.رفته رفته این کیفرهای غیبی از میان رفت و به جای کیفر جسمی ،فدیه و غرامت مالی میگرفتند.با گذشت زمان ،تنها کیفری که قانون آن را جایز می شمرد همان تاوان و دیه بود،مثلا تاوان کور کردن چشم مرد عادی شصت نقره بود و این مجازات بر حسب شخصیت طرفین فرق می کرد.اگر شخصی از طبقه اشراف جرمی را مرتکب می شد،مجازاتش شدیدتر از مجازاتی بود که برای همین جرم در حق یکی از مردم عادی روا می داشتند.

کتک زدن را با اخذ مبلغی جریمه کیفر می دادند ولی اگر کسی پدر خود را می زد دستش را می بریدند و اگر جراحی در ضمن عمل جراحی ،سبب مرگ بیمار یا کور شدن چشم او میشد انگشتانش را قطع می کردند.برخی از گناهان را با کشتن کیفر میدادند.هتک ناموس ،بچه دزدی ، راهزنی ، دزدی با شکستن در خانه ، زنای با محارم ،پناه دادن بنده گریخته ، و سبب قتل شوهر شدن زنی ،برای آنکه شوهر دیگری انتخاب کند ، و داخل شدن زن کاهنه ای در میخانه و پشت کردن به دشمن در میدان جنگ و سوء استفاده از مقام اداری و اهمال کردن زن در کارخانه داری ،پس از رسیدگی ،با مرگ کیفر داده شده است.

در آن دوره دولت تا حدودی میزان و نرخ اجناس و دستمزد جراح ، بنا ،خیاط ، خشت زن ، سنگتراش ،چوپان و کارگر را معین کرده بود.

مطابق قانون ، میراث مرد به فرزندانش می رسیدو همسر مرد حقی نداشت! زن بیوه کابین و جهیز خود را می گرفت و تا زنده بود بانوی خانه به شمار می رفت.مالکیت خصوصی در اشیا منقول و غیر منقول در قانون نامه حمورابی به رسمیت شناخته شده بود.کاهنان مقام سر دفتریرا داشتند و نویسندگان مزدوری بودند که از وصیتنامه تا شعر و غزل همه چیز را می نوشتند.

وکیل دعوا وجود نداشت،هر کس شخصا دعوای خودرا در محکمه طرح می کرد.قانون گفته بود که اگر شخص دیگری را متهم به گناهی کند که کیفر آن مرگ است و از عهده اثبات آن برنیاید خود وی محکوم به مرگ خواهد شد.

در آن زمان نیز قضات رشوه گیر وجود داشتند.در شهر بابل محکمه استینافی که داوران شاهی در آن داوری می کردند،وجود داشت و متداعیان می توانستند از خود شاه تمیز بخواهند.

ویل دورانت می گوید :آیا کدام شهرجدید امروز است که در آن،حسن اداره به اندازه ای رسیده باشد که تاوان جرمی را که بسبب اهمال پیش آمده بپردازذ؟آیا براستی قانون از زمان حمورابی به این طرف ترقی کرده یا فقط افزونتر و پیچیده تر شده است؟

معتقدات مذهبی

قدرت شاه تنها بوسیله قانون و طبقه اشراف و طبقه کاهنان که پیشوای دین بودند محدود می گردید.عنوان حقیقی سلطنت نصیب کسی می شد که کهنه لباس قدرت را بر او بپوشانند و از وی حمایت کنند.مالیاتها و عوارض فراوانی که به خزانه معابد می ریخت به وسیله گوناگون مورد استفاده قرارمیگرفت ،چه کهنه خود بزرگترین تجار و مالداران بابل به شمار می رفتند.آنها گاه از سر لطف و عنایت به درویشان و بیماران بدون درخواست ربح،وام میدادند و چنانکه گفتیم تنظیم وصیتنامه ها و قراردادها و رسیدگی به دعاوی مردم از کارهای آنها بود.حوادث مهم و معملات بازرگانی را ثبت می کردند.نفوذ جامعه روحانیت بیش از شخص شاه بود؛به همین علت گاه می توانستند با تحاد کلمه شاه را از کار برکنار کنند.

تعداد خدایان به احتیاجات و نیازمندیهای بشر آن روز بستگی داشت.مطابق یک آمار رسمی که در قرن نهم ق.م برداشته شده شماره خدایان نزدیک ۶۵۰۰۰ به دست آمده است!

یهودیان برای خدایان خود و نیز برای آفرینش جهان داستانها و اساطیری ساخته بودند که از راه دین یهود به ما رسیده و قسمتی از معارف دینی بشر را نشان میدهد.

یک فرد متدین بابلی از دعا و نمازی که میگذارد،اجر اخروی طلب نمیکرد.بلکه همواره دنبال خیرات زمینی بود و به اصطلاح دین او دین زمینی و عملی بود نه دین آسمانی و اخروی.بیشتر اجساد مردگان را می سوزاندند و خاکسترش را در گلدانها محفوظ نگاه میداشتند.مرده شویان مرده را پس از شستن و تحنیط لباس نیکو می پوشانیدند،گونه هایش را رنگین می کردند و انگشترهای زیبا بر انگشتان او میکردند.و اگر مرده زن بود شیشه های عطر و شانه و روغنهای آرایش در گور او مینهادند.

آنها معتقد بودند که اگر مرده را دفن نکنند و آزار رسانند تمام شهر گرفتار طاعون و وبا خواهد شد.

در سروده ها و مزامیری که از بابلیان به یادگار مانده آثار کمال خضوع و فروتنی در برابر خدای بزرگ دیده میشود؛از جمله در سرودی آمده است:پروردگارا گناهان من بزرگ است و کارهای مبد من فراوان.من در دریای محنت و بدبختی غوطه ور شدم و دیگر نمیتوانم سر خود را بلند کنم.من رو به سوی خداوند بخشنده خود میکنم و اوراد میخوانمو ندبه میکنم…پروردگارا خدمتگذار خود را مران!

هیچ تمدنی از لحاظ پایبند بودن به اوهام و خرافات به پای تمدن بابلی نمیرسید.

هرودوت ضمن وصف اخلاق بابلیان چنین مینویسد:

برهر زن بابلی واجب است که در مدت عمر خود یک بار در معبد زهره بنشیند و با یک مرد بیگانه ارتباط جنسی پیدا کند.بعضی از زنان به علت کبری که از ثروتمندی در آنها پیدا شده از اختلاط با دیگر زنان عار دارند؛به همین جهت در ارابه در بسته می نشینند و به معبد می آیند و تاجی از ریسمان برسر خود قرار می دهند.گروهی پیوسته داخل می شوند و گروهی از معبد بیرون می روند.

زنی که به این ترتیب در معبد نشست حق بیرون رفتن ندارد مگر آنکه بیگانه ای قطعه نقره ای در دامان او بیندازد و در خارج معبد با او همخوابگی کند.

زن با نخستین مردی که نقره در دامن او میاندازد به راه می افتد و حق ندارد که اورا رد کندو چون با او همخوابه شد تکلیف واجبی را که نسبت به خدایان بر عهده داشت،انجام داده است.زنان زیبا از برکت زیبایی و تناسب اندام بزودی معبد را ترک می کنند،ولی زنانی که از نعمت جمال بی بهره اند گاه سالها انتظار می کشند تا نوبت امر واجبی که بر عهده دارند برسد!


روابط جنسی و خانوادگی

پدران و مادران با دادن هدایایی وسایل ازدواج قانونی فرزندان خود را فراهم می ساختند.کسانی که دختران قابل شوهر رفتن داشتند هر سال آنان را به محلی می آوردند،و دلالی آنها را توصیف کرده می فروخت ولی هریک از دختران را به شرط زناشویی می فروختند.با تمام این خصوصیات عجیب زناشویی آن روز بابلی از لحاظ اکتفا کردن مرد به یک زن و وفاداری نسبت به او اختلاف زیادی با روش مسیحیان امروز نداشت.آزادی پیش از ازدواج جای خود را به وفاداری سختی پس از ازدواج می داد.

در دوره انحاطاط ،پسران جوان بابلی گیسوان خود را پیچ و تاب داده،رنگ می کردند و به خود عطر می زدندو به گونه ها غازه می مالیدند و با گردنبند و باتزوبند و گوشواره خود را می آراستند.زنان خانواده های بزرگ در آراستن و پیراستن و خودنمایی بر یکدیگر سبقت می گرفتند.

یکی از مورخین می نویسد:در هیچ جا این اندازه برای استفاده از لذتهای شهوانی وسیله فراهم نیامده است…غرق شدن بابلیان در فساد و خوشگذرانی سبب شد که این ملت متمدن باستانی بنوبت از کاسیان،آشوریان،ایرانیان و یونانیان شکست بخورد و به فرمانبرداری آنها گردن نهد.

در این دوره اصناف گوناگون زنان بد کار در حول و حوش معابد می زیستند و از این راه امرار معاش میکردند و بعضی از آنان که صاحب جمال بودند می توانستند از این راه سرمایه هنگفتی گرد آورند.

در بعضی نقاط نظیر قبرس و لیدی دختران از این راه جهیزیه خود را تامین میکردند.بابلیان مانند بسیاری از از مردم امروز دنیای غرب روابط جنسی را پیش از زناشویی مجاز می شمرد و به خود اجازه می دادند که پیش از ازدواج آزادانه با یکدیگر رابطه داشته باشند که در واقع ازدواج آزمایشی به شمار میرفت !

مرد میتوانست زن خود را طلاق دهد و تنها کاری که میکرد آن بود که جهیزیه زن را به وی باز گرداند و به او بگوید :تو زن من نیستی!ولی زن چنین حقی نداشت.

نازایی ،زنا دادن،ناسازگاری کردن با شوهر و بد اداره کردن خانه ممکن بود به شوهر اجازه دهدکه زن خود را طلاق گوید.

اگر زنی می توانست ثابت کند که نسبت به شوهرش وفادار مانده و شوهر در حق وی سختی روا داشته است البته طلاق نمیگرفت ولی عملا حق داشت خانه شوهر را ترک گوید در چنین حالتی به خانه پدر و مادر باز میگشت و علاوه بر جهیزیه هر چیز دیگر را که پس از آن به دست آورده نیز با خود ببرد.

اگر مردی برای اشتغال به کار یا جنگ مدت درازی از زن خود دور می ماند،و برای آن زن چیزی بر جای نتگذاشته بود که با آن زندگی کند آن زن حق داشت که با مرد دیگری به سر برد؛و این امر به صورت قانونی مانع از آن نبود که چون شوهر غایب حاضر شود زن دوباره زندگی با اورا از سر گیرد.

بطور کلی وضع زن در بابل از وضع زن در اروپای قرون وسطی بدتر نبود.و وظایف متعددی نظیر بچه آوردن،بچه پروردن ،آب از چاه آوردن و پختن و رشتن و بافتن و پاکیزه نگاه داشتن خانه به عهده داشتند.و برای انجام این امور چون مردان در کوچه و بازار آمدوشد می کردند و میتوانستند بخرند،بفروشند میراث ببرند و برای ماترک خود وصیتنامه بنویسند.

a


گردآوری و پژوهش : آریادخت ایرانی از پایگاه آریارمن , برداشت این جستار با ذکر نام و آدرس پایگاه آزاد است .

عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها