ترجمه ستون اول کتیبه فارسی بیستون
با تفکیک شماره سطر
من داریوش شاه بزرگ شاه شاهان شاه پارس شاه کشورها پسر ویشتاسپ نوه ارشام یک هخامنشی
داریوش شاه گوید : پدر ویشتاسپ ارشام پدر ارشام آریارمنه پدر آریا رمنه چیش پیش پدر چیش پیش هخامنش است
داریوش شاه گوید : از این روی ما خود را هخامنشی می نامیم ما از دیر باز نژاده بودیم . از دیر باز خاندان ما شاهی بود
داریوش شاه گوید : هشت تن از خاندان ما پیش از این شاه بودند من نهمین شاه هستم. ما نه نفر از قدیم شاه بودیم
داریوش شاه گوید به بخشش اهورامزدا من شاه هستم . اهورامزدا شاهی را به من داد
داریوش شاه گوید این است سرزمینهایی که به بخشش اهورامزدا به من رسیده است و من در این کشورها شاه هستم : پارس ایلام بابل آشور عربستان مصر کشورهای کنار دریا اسپارت یونان ماد ارمنستان کاپادوکیه پارت زرنگ هرات خوارزم باکتریا سغد قندهار سکا سته گوش رخج مکا روی هم بیست و سه کشور
داریوش شاه گوید : به این کشور به بخشش اهورامزدا به من داده شد و آنها به فرمان من هستند و خراج می دهند. آنچه آنها را گفتم چه در شب و چه در روز انجامش دادند
داریوش شاه گوید : در این کشورها هر انکس که وفادار بود او را پاداش دادم و هر آنکس که خیانت کرد او را سخت گوشمال دادم. به یاری اهورامزدا این کشورها قانون مرا پذیرفتند. همانگونه که به انها گفتم همانگونه انجام دادند
داریوش شاه گوید : اهورامزدا این شاهی را به من داد اهورامزدا مرا یاری داد تا این پادشاهی را بدست آورم به بخشایش اهورامزدا من سرور این کشور هستم
داریوش شاه گوید این است آن کارهایی که پس از شاهی به انجام رساندم : پسر کورش کمبوجیه از دودمان ما اینجا شاه بود . این کمبوجیه برادری داشت به نام بردیا که با کمبوجیه از یک مادر و یک پدر بود. آنگاه کمبوجیه این بردیا را کشت. مردم نمی دانستند که بردیا مرده است. سپس کمبوجیه به مصر رفت . پس از آن مردم شورش کردند و در کشور و در پارس و در ماد و دیگر کشورها دروغ فراوان شد
داریوش شاه گوید :آنگاه که یک نفر مغ به نام گئومات در پیشیا اوواده در نزدیکی کوه آراکادریش شورشی بر پا کرد وی در روز ۱۴ ماه ویاخنا شورش کرد . او به مردم به دروغ می گفت من بردیا پسر کورش برادر کمبوجیه هستم . سپس همه مردم شورش کردند و از کمبوجیه به سوی گئومات رفتند هم پارسی هم ماد هم دیگر کشورها . در روز نهم ماه گرماپاد وی پادشاهی را به دست گرفت. پس از آن کمبوجیه به مرگ طبیعی در گذشت
داریوش شاه گوید : این پادشاهی که مغ گئومات از کمبوجیه گرفت از دیر باز به دودمان ما بایسته بود. مغ گئومات پارس و ماد و دیگر کشورها را از کمبوجیه گرفت و جزو سرزمین خود کرد و پادشاه شد
داریوش شاه گوید : هیچکس نه پارسی نه مادی از دودمان ما نبودکه پادشاهی را از دست مغ بگیردمردم خیلی از او می ترسیدند. او کسانی را که بردیا را می شناختند اعدام کردبرای اینکه کسی نداند من بردیا پسر کورش نیستم. هیچکس توان نداشت که علیه مغ گئومات سخنی گویدتا آنکه من رسیدم. آنگاه من به درگاه اهورامزدا نیایش کردم. اهورامزدا مرا یاری داد. در روز ده ماه باگایادیش من با بسیاری از مردم مغ گئومات و همه پیروانش را کشتم. در دژ سیکایااوواتیش در ناحیه نسا در ماد وی را کشتم پادشاهی را از او گرفتم. به یاری اهورامزدا شاه شدم. اهورامزدا پادشاهی را به من داد
داریوش شاه گوید پادشاهی را که از دودمان ما گرفته شده بود مانند کذشته بر پا کردم. نیایشگاهی را که مغ گئومات خراب کرده بود بر پا کردم. من چراگاهها و دام ها و رعیت را با اموالی که مغ گئومات از آنها گرفته بود به مردم باز گرداندم. من مردم رادر جایشان استوار کردم. من مردم پارس و ماد و دیگر کشورها را برقرار ساختم. من آنچه را که به تاراج رفته بود بازگرداندم. من این کار را به یاری اهورامزدا کردم. من توانستم تا دودمان خود را بر جای خود استوار گردانم. من به یاری اهورامزدا توانستم تا نگذارم مغ گئومات خانه مارا تصرف کند
داریوش شاه گوید : این است آنچه که پس از شاهی انجام دادم
داریوش شاه گوید : پس از آنکه من مغ گئومات را کشتم یک نفر به نام آسرینا پسر اوپادرام در ایلام شورش کرد. او به مردم میگفت من پادشاه ایلام هستم. سپس ایلامیها شورش کردند و به سمت آسرینا رفتند. او در ایلام پادشاه شد. یک نفر در بابل به نام نیدینتوبل پسر آینایرا شورش کرد. او مردم را چنین فریب داد : من نبوکد نصر پسر نبونید هستم. سپس همه مردم بابل به سوی او رفتند و بابل نافرمان شد. او پادشاهی را در بابل به دست گرفت
داریوش شاه گوید : سپس من به ایلام فرمان فرستادم. آسرینا دست و پا بسته نزد من آورده شدو من او را کشتم
داریوش شاه گوید : آنگاه من به سوی نیدینتوبل به بابل رهسپار شدم سپاه نیدنیتوبل دجله را در دست داشت و در آنجا بود وکشتی ها هم در آنجا بودند. آنگاه من سپاهیان را سوار آنها کردم و دیگران را سوار شتر ها و برای بقیه اسب فراهم کردم. اهورامزدا مرا یاری داد . به یاری اهورامزدا از دجله گذشتیم. در آنجا سپاه نیدینتوبل را شکست دادیم. نبرد ما در روز ۲۶ ماه آسیادیا روی داد
داریوش شاه گوید : آنگاه من رهسپار بابل شدم هنوز به بابل نرسیده بودم که نیدینتوبل که خود را نبوکدنصر می نامید با سپاه خود به شهر زازان در نزدیکی فرات رسید تا با من نبرد کند. پس ما نبرد کردیم. اهورامزدا مرا یاری داد. به خواست اهورامزدا من سپاه نیدینتوبل را تار و مار کردم. بقبه به اب گریختند و آب آنها را برد. ما در روز دوم ماه آناماک نبرد کردیم