ویژگیهای هنر معماری ساسانی

شاخص ترین عنصر در هنر معماری ساسانی، ساختن بناهای ایوان دار است. ایوان در معماری ساسانی بر مظاهر و عناصر دیگر معماری این دوره از تاریخ ایران حرف اول را می زند. ایوانها دارای سقفهای عمدتاً رواق گونه که از هنر معماری پارتی اقتباس شده است، می باشند. قالب کلی معماری ساسانی در ارائه ایوانها شناخته می شود. در آثار گنبدی شکل معماری در عصر پارتیان، ایوان با گنبدهای چهارضلعی که ویژه معماری پارتی است و در فرهنگهای معماری سرزمین دیگر بی مثال و مانند است، مشخص شده است.

    تکنیک معماری گنبدی گرچه پیشینه کهن شرقی دارد، ولی در نمونه اشکانی آن قطعاً ابتکار هنر معماری معماران پارتی را به نمایش می گذارد. کاخ فیروز آباد نمونه ای شاخص و بارز از این گونه هنر و اثر معماری ساسانی است که خلّاقیت آن به اشکانیان نسبت داده شده و تعلق می گیرد. کاخ فیروز آباد تشکیل شده از یک ایوان بزرگ، در سوی راست این ایوان دو دهلیز گنبد گونه وجود داشته است که در واقع مدخل یا درب ورودی کاخ را ایجاد می نموده است. در دیوار پشتی کاخ باز در کوچکی بوده است که به طریق آن وارد سالن مربعی شکل بزرگی می شده اند که آن سالن نیز سقفی مُقرنس داشته و درواقع اطاق بسیار بزرگی را مجسم می کرده است. از دو سوی این سالن بزرگ دو اطاق بزرگ اندرونی با آراستگی مجلّل و کامل منشعب می شده است. این بخش از کاخ به طور کلی مهمترین قسمت کاخ بوده و در انتهای این دهلیز یا سالن راهی به سوی تراس[۱] یا حیاط بزرگی[۲] باز می شده است. این حیاط نیز به صورت چهارضلعی پیش بینی شده.پیرامون این حیاط بزرگ و پروسعت اماکن و اطاقهایی جهت سکونت خدمۀ کاخ پیش بینی شده که از نظر هنر و تکنیک معماری از اهمیت زیادی برخوردار نیست. برخی از کارشناسان تاریخ و هنر معماری جهان و به ویژه ایران باستان بر این باوراند که این بخش از معماری ساسانی، محققان را به یاد گوشه هایی از هنر معماری هخامنشی می اندازد که در میان هنر معماری شرقیان به شیوه خاص معماری ایرانی معروف است. گفتنی است که دورتادور تالار ذکر شده، طاقچه هایی پیش بینی شده بود که در آن زیور و زینت آلات و آثار هنری قرار می گرفته است، که چنین چیزی قطعاً پیشینه هخامنشی ندارد، بلکه بیشتر پارتی است. چنین طاقچه هایی در معابد یونان باستان وجود داشته است و از مواریث فرهنگ معماری هلنی[۳] به پارتیان است که به ساسانیان رسیده است. زیباسازی بخشهای اندرونی کاخ و تالارها و نیز اطاقها و سایر اجزاء آن بیشتر به ابتکار و سلیقه ایرانیان عصر هخامنشی شباهت دارد و یا حداقل نفوذ آن را نمی توان نادیده گرفت. نمونه هایی از آن را می توان در دروازه های کاخ تخت جمشید (پرسپولیس)[۴] مشاهده و تأیید کرد. کارشناسان هنر معماری بر آن باوراند که این شیوۀ آرایش اندرونی کاخها و سردر بناهای سلطنتی و دولتی در مصر باستان و به ویژه در مقرّ فراعنه[۵] آن سرزمین، کهن تر از هر سرزمین دیگر است. آنچه در اینجا گفتنی است، مقایسه شرایط جغرافیایی القالیم گوناگون مانند ایران، یونان و مصر از نظر این کارشناسان پنهان نمانده است. بدیهی است که شرایط جغرافیایی و اقلیمی ایران نیز در شمال و جنوب آن یکسان نیست، کما اینکه معماری فعلی در شمال و جنوب ایران باهم متفاوت است.

    همۀ کاخهای سلطنتی[۶] و بناهای مهم عصر ساسانی که نوع و سبک معماری آنها قابل تشخیص است، با نمونۀ کاخ فیروز آباد قابل مقایسه و انطباق است. کاخ بیشاپور[۷] نفوذ عمیق هنر معماری غربی را نمایان می سازد. همچنین کاخ سروستان[۸] در مسیر جادۀ شیراز به دارابگرد و نیز عمارت خسرو[۹] در قصر شیرین[۱۰] دارای چنین ویژگی هستند. این تنها کاخ بزرگ و معروف و برجسته عصر ساسانی به نام طاق کسری[۱۱] است که در تیسفون قرار داشته و از ویژگی منحصر به فردی در سبک و هنر معماری برخوردار است. در این اثر بی نظیر معماری عصر ساسانی از مصالح ساختمانی خاصی استفاده شده و از جمله کاربرد خشت به جای سنگ از ویژگیهای این بناست. در این بنا از معماری گنبدی بین النهرین استفاده نشده و هیچ گونه تقلید و اقتباسی از این نوع در آن مشاهده نمی شود. برخی از صاحب نظران و کارشناسان هنر معماری عهد باستان، معماری ایوان مدائن[۱۲] را به عنوان الگو و مثال نام برده و در امر مقایسه می گویند: «همانند معماری ایوان مدائن» در تیسفون معماری گنبدی این کاخ احتمالاً از ابتکارات معماران و طرّاحان ساختمان سازی و به ویژه کاخ سازی عصر ساسانی است. به این کاخ آسیبهای گوناگونی وارد شده است و در همین اواخر در اثر سیل ویرانگر سال ۱۲۶۶ شمسی (۱۸۸۸ میلادی) بخشی از ستونهای غربی کاخ که تا آن سال ایستاده بود، فرو افتاد و ویرانیهای دیگر را نیز به دنبال آورد. برخی از کارشناسان هنر معماری جهان باستان خطوط و نشانه هایی از هنر معماری یونانی و پوشش گسترده ای از هنر معماری رومی را در آن یافته اند و بر این اعتقاداند که نه هنر معماری یونانی و نه هنر معماری رومی توان تأثیر گذاری عمیق و جهت دهنده ای را بر این معماری که مهمترین و برجسته ترین بنای عصر ساسانی است، بگذارند یا داشته باشند. پیشتر گفتیم که شاهان ساسانی با اعتقادی راسخ و عزمی قاطع بر آن بودند که از مظاهر فرهنگ بیگانه و به ویژه در ابعاد هنری که مواریث و یادمان روزگاران زمام داری ایرانیان است، بهره نگیرند، بلکه با آن جداً در ستیز بودند. فرهنگ و تمدن هلن از زمان افتادن ایران به دست اسکندر مقدونی و سپس اخلاف و جانشینان او در ایران یعنی سلوکیان، پیوسته به وسیلۀ این حکّام ناخواسته در تار و پود فرهنگ و جامعه ایرانی نفوذ کرده بود و پاک کردن و زدودن آن از دامان این فرهنگ پرمایه و ریشه دار کار آسانی نبود، ولی ساسانیان نهایت تلاش خود را در این راه مبذول داشته اند. در کمترین مقطع تاریخی ایران باستان ستیز با فرهنگ و معارف و هنر بیگانگان این گونه با قاطعیت و جدّیت دنبال شده است که در دورۀ ساسانیان در سرلوحۀ برنامه کشورداری شهریاران این سلسله قرار داشت. بدیهی است که این مخالفت و ستیز و مقاومت در برابر فرهنگ بیگانه در مقاطعی از تاریخ همین سلسله از جمله در عصر یزدگرد یکم (۳۹۹- ۴۲۰ میلادی) و خسرو دوم (پرویز از ۵۹۰- ۶۲۷ میلادی) سست شده و یا متوقّف می شده است. در عصر خسرو یکم (انوشیروان ۵۳۱ تا ۵۹۷ میلادی) نیز علیرغم اعتلای فرهنگ ایرانی، جامعه هنری، علمی و فرهنگی ایران از نفوذ فرهنگ بیگانه در امان نبوده است.

    کما اینکه دانشمندان و متفکّران رانده شده از مکاتب آتن که توسط ژوستی نین[۱۳] به تعطیلی گراییده بود، مانند یولامیوس[۱۴]، پرسیکیانوس[۱۵]، استفانوس[۱۶]، دمسکیوس[۱۷] در دربار خسرو انوشیروان پایگاه و منزلت علمی یافته و به ترجمه متون فلسفی و سایر دانشهای یونانی- رومی پرداخته بودند و عمیقاً مورد توجه و احترام پادشاه وقت ساسانی قرار گرفتند.

    در عرصه هنر معماری تأثیر هنرهای غربی از جمله یونانی و رومی به اندازه ای بود که هماهنگی در هنر معماری ساسانی اعتبار خود را از دست داد.[۱۸] سنن و آداب ایرانی در قلمرو هنر جایگاه و تبلور ویژه خود را حفظ کردند. در آثار هنری به جای مانده از عصر ساسانی این واقعیت به خوبی پیداست. در نقوش صخره ای[۱۹] متعلق به دورۀ ساسانی سنّت و فرهنگ ایرانی بیشتر از عرصه های هنر، اسناد، مدارک و نشانه های دیگر هویداست. در همین نقوش صخره ای در غرب و جنوب غربی و مرکز ایران شاهان ساسانی جاودانگی شان را به تصویر کشیده اند. این شاهان بر آن بوده اند که به تعبیری از شیوۀ متداول در عصر شاهان هخامنشی پیروی کنند. پیروی از داریوش یکم (۵۲۲- ۴۸۶ ق.م)[۲۰] و پاره ای دیگر از پادشاهان هخامنشی به طور محض توسط ساسانیان تقلید و دنبال شده است. تقریباً سی سنگنبشته بر صخره ها و ستونهای سنگی از زمان ساسانیان بر جای مانده که مؤید این واقعیت است. موضوع و محتوای این آثار مکتوب پیوند شاهان ذیربط را با خدایان نشان می دهد. از جمله می توان گفت که پادشاه ساسانی مرتبط با سنگنبشته به تخت نشستن خود را ناشی از ارادۀ خداوند دانسته، همان گونه که داریوش بزرگ و دیگر سلاطین سلسله هخامنشی اظهار داشته اند. پیروزی برخی از پادشاهان ساسانی بر دشمنان از جمله بر قیصران روم در این سنگبشته ها و نقوش به یاری خداوند تحقق یافته که این نیز به وضوح و مکرر در مورد داریوش یکم و اخلاف وی در کتیبه هایشان آمده است. در نقوشی که بر سنگها کنده شده است، صحنه های مصاف با جانوران وحشی و تعقیب آنها و از پای درآوردنشان به گونه ای پیروزمندانه و شادمانه ترسیم شده است. صحنه های نبرد تنها به اظهار پیروزی خلاصه نشده، بلکه چگونگی متحقّق شدن آن و رفتاری که بعداً با این مغلویان شده است نیز، توان رزمی سپاه ساسانی به فرماندهی پادشاه پیروز ساسانی را به نمایش گذاشته است. در نقشی که اخیراً در منطقه درّه گز در استان خراسان به دست آمده، پیروزی بهرام پنجم (گور، ۴۲۰- ۴۳۸ میلادی)[۲۱] را بر هیاطله[۲۲] که با گوزن به جنگ پادشاه ساسانی رفته و از وی شکست خورده اند را ترسیم کرده است. در این نقش نظم و توان رزمی سپاه ساسانی به فرماندهی بهرام پنجم (گور) به گونه ای شگفت انگیز و خیره کننده به چشم می خورد.

    ترسیم و نقر چنین مناظری چه به روی پارچه و پوست و پرگامنت[۲۳] و چه بر صخره ها و ظروف و خمره ها و مانند آن تجسّم و تبلوری از ظرافت هنری، قداست و معنویت فرهنگی و سیاسی در اندیشه زمام داران ساسانی بوده است. این گمان نیز در نزد محققان تقویت شده است که افزون بر ویژگیهای بالا برای این نقوش و تصاویر، ترسیم این صحنه ها و احتمالاً در مورد شمار قابل توجهی از این نقوش از نظر سمبولیک[۲۴]، ارزانی خوشبختی و کامیابی از سوی خداوند به شهریاران ذیربط ساسانی در آن نقوش بوده است و به عنوان خاطره ای به یاد ماندنی برای آیندگان به یادگار گذاشته شده است.

ArdPalace4.jpg (640×480)

    این مجموعه از نقوش و ترسیم مناظر با نقش بلند متعلق به اردشیر بابکان در فیروزآباد آغاز شده است. این مجموعه نقوش مربوط به بنیانگذار سلسله ساسانی و چگونگی روی کار آمدن وی که بی تردید در زمان خود اردشیر و به فرمان وی ترسیم و نقر شده است، چگونگی دریافت تاج مرصّع و دارای آویزهای دراز و دیواره ای بلند از سوی خداوند را به نمایش می گذارد و مشروعیت[۲۵] پادشاه ساسانی به این ترتیب به نمایش گذاشته می شود. اردشیر در این نقش تاج شاهی را از دست اهورامزدا دریافت کرده و پشت سر وی متلزمین رکاب و همراهان ویژه وی که عمدتاً از نزدیکان پادشاه در خاندان سلطنتی هستند، به ترتیب منصب منزلت و امتیازات سیاسی و اجتماعی شان ایستاده اند. نقش دیگر و همجوار با نقش بالا، پیروزی اردشیر را بر اردوان[۲۶] به نمایش می گذارد. این نقش ترسیم کننده صحنه پیکاری سهمگین میان اردشیر و اردوان پنجم واپسین شهریار اشکانی است. بدیهی است که سادگی و طبیعی بودن منظره پیکار در این نقش ناشی از ضعف هنری هنرمندان نیست، بلکه حکایت از طبیعی جلوه دادن صحنه آورد است. باید گفت که در نقوش دیگر نیز از جمله در نقش رجب[۲۷] صحنه های پیروزی اردشیر ترسیم شده است. در نقش رستم[۲۸] نیز همین اندیشه به تصویر کشیده شده است، کما اینکه در بیشاپور[۲۹] و دارابگرد[۳۰] نیز هنر ساسانی و هنرمندان وظیفه خود را ایفا کرده و مناظری بدیع و تا آن زمان بی سابقه را به یادگار گذاشته اند. افزون بر این در بیشاپور نقش بهرام یکم[۳۱] و همین طور از بهرام دوم[۳۲] و نیز در جاهای دیگر از سرزمین ایران ساسانی چنین مواریث هنری به وفور وجود دارد. از نظر هنری و هنرشناسی این دستاوردهای هنری ساسانی با هنر و نقش آفرینی در هنر رومیان تفاوت چشم گیر دارد. هنرشناسان و پژوهشگران در ارزیابیهای خود چنین آثار به جای مانده از عصر ساسانی را با نقوش مشابه و همزمان رومیان مقایسه کرده و هنر ساسانی را بسیار عمیق، معنوی و محتوایی دانسته اند. پادشاهان ساسانی در این نقوش با توجه به سیاستها و عملکردشان در عرصه کشورداری و شکل و آرایش تاج و لباس آنها کاملاً با یکدیگر قابل تفکیک بوده و از یکدیگر یعنی پیشینیان خود و یا به سخن دیگر از شاهان سلف خود تقلید نکرده اند. ابتکارات و خلاّقیتهای هنرمندان و هنرآفرینان ساسانی نیز در این نقوش امری انکارناپذیر است.

    نقوش و تصاویر کنده شده در طاق بستان[۳۳] در چند کیلومتری شمال کرمانشاه ارزش و مقام ویژه ای در میان آثار هنری عهد ساسانی دارد. در آنجا ایوان بزرگی که هنوز باقی است و در دل کوه کنده شده است با دو والان کوچک به صورت حفره ای همراه با نقوش گویایی از دو پادشاه یعنی اردشیر دوم[۳۴] و شاپور سوم[۳۵] و حوضچۀ آب به جای مانده که به بارگاه سلطنتی تعلق داشته است. نقوشی جوان تر و جدید از نقوش بالا متعلق به خسرو دوم (پرویز)[۳۶] و پیروز ساسانی[۳۷] (۴۵۷/۴۵۹- ۴۸۳ میلادی) نیز نظر هر بیننده ای را به خود جلب می کند. بر روی دیوارهای جانبی ایوان بزرگ تصاویری به ارتفاع چهار متر و به پهنای پنج متر صحنه های شکار را مجسّم می کند. این صحنه های شکار دارای نظم و ترتیبی است که به دنبال هم ترسیم شده است. بازتاب صحنه های شکار در جالب ترین قالب ممکن هر بیننده ای را سخت تحت تأثیر قرار می دهد. از آن جمله است گوزنهای در حال فرار که توسط تعقیب کنندگان آنها به جاهای بن بست گونه ای رانده می شوند و یا پادشاه که سوار بر اسب صحنه شکار را رهبری می کند، پشت سر پادشاه بانویی چتر آفتاب پادشاه را بر بالای سر او نگهداشته است و همۀ اینها نشانه هایی از مقام شامخ پادشاه ساسانی را تداعی می کند. زنان دیگری نیز با حفظ فاصله پیرامون پادشاه ایستاده اند، برخی از این زنان با ادوات موسیقی به صحنه های شکار جلوه ویژه ای می دهند، برخی دیگر از زنان در حال دست زدن و یا نواختن سه تار دیده می شوند. بخش اصلی صحنه شکار اختصاص به شخص پادشاه دارد که گوزنها را تعقیب می کند و کمان را در برابر این جانوران متوحّش و در حال فرار می گشاید.کمانکشی پادشاه در صحنه شکار تجسّم بخشی از توان رزمی و تسلّط او بر تیراندازی و دشمن ستیزی اوست. سرانجام در پایان برنامه شکار پادشاه خسته و موفق به استراحتگاه خود بر می گردد، در حالی که ملتزمین رکاب او در جلو و به دنبال او با نظمی خاص در حرکت می باشند. پادشاهان ساسانی بخشی از موفقیتهای خود در صحنه های رزم و شکار را مرهون اسبان چالاک و هوشیار خود بودند و به این دلیل پرورش اسب در دربار ساسانیان تحت نظر و سرپرستی «آخور آماردبیر»[۳۸] اهمیت ویژه ای داشت. تصویر و یا نقش سمت چپ نمایانگر صحنه شکار یک گورخر[۳۹] و گراز[۴۰] است که در باتلاقی گرفتار آمده است و یا در مردابی گرفتار شده که توان و راه گریز ندارد و در میان انبوهی از نیها در نیزارها سرنوشتی جز تسلیم به شکارچیان را ندارد. شاه در کالسگه ای نشسته و زنان نیز به دنبال او در کالسکه ای دیگر در حال شادی کردن و دست زدن اند. در یک طرف گلّه ای از فیلها در جهت مقابل گرازهای وحشی در حال پیشروی هستند. فیلها به شکار از پای درآمده و بی جان می رسند و با خرطومهای خود آن را بلند کرده و به دور پرت می کنند. تجسّم این صحنه ها به اندازه ای جالب و پرجاذبه و از همه مهمتر هنرمندانه است که به صورت نقوش روی قالی و ظروف و دیگر نقاشیهای هنری و زیبایی نمایشی مورد استفاده و تقلید قرار گرفته است و این از ویژگیهای هنر ساسانی است. ناگفته نماند که ذوق هنری هنرمندان ساسانی جوهر ملی و آیین محض داشته است و برگرفته از هنرهای پیش از ساسانی و یا اقوام و ملل دیگر به ویژه در این گونه ابعاد مطلق نیست.

    نقوش و تصاویر طاق بستان به ویژه صحنه هایی که بر دیوارها نقش بسته است. هنر استادانه هنرمندان، طرّاحان و نظریه پردازان هنری ساسانی را بیش از هر چیز دیگر ملموس و محسوس می نماید و به ویژه از یافته های باستان شناسی بیشتر اطلاعات و آگاهی فرهنگی و علمی به پژوهشگران و علاقمندان می دهد. متن این تصاویر و نقوش را عمدتاً گیاهان، برگ مو، نخل، گلهای زیبا و زینتی از جمله گل سرخ (رُز)، تصاویر جانوران و چهره های انسانها، تشکیل می دهند که به صورت منظم و ترتیبی هندسی توسط هنرمندان مورد توجه و ترسیم قرار گرفته اند. شاید برخی از این اندیشه ها در هنرپردازی ساسانی نشأت گرفته از پیشینه های هنر هلنی در ایران پیش از ساسانی باشد که با ذوق و سلیقه و توان هنری ایرانی درهم آمیخته و به این صورت درآمده است.

    گفتنی است که مایه اصلی این آثار هنری و آثاری مشابه آنها در عصر ساسانی «آسیایی» بوده و سابقه آن در اشکال نه چنان پیشرفته در آسیای صغیر دیده شده است. در میان جانوران به طور عمده نقش قوچ کوهی و گراز به خاطر ارزش سمبولیک آنها که حتّی روی پرچمهای ساسانیان نیز ترسیم می شده اند، دیده می شود. بسیاری از نقوش برجسته و ترسیمی صحنه های شکار در نواحی دیگر نیز، نقوش و صحنه های طاق بستان را به خاطر بیننده می آورند. در هنرهای ظریف و یا هنرهای کوچک بیشتر جلوه هایی از زیبایی شگفت انگیز را مجسم می کنند که فلزات عناصر اصلی این آثار هنری را تشکیل و نشان می دهند. از جمله می توان از بشقابهای حکاکی شده زیبا از طلا، نقره و آلیاژهای قیمتی را نام برد. تنگهایی با پایه های کوتاه و مدوّر، جامهایی با گردن باریک از دیگر آثار هنری عصر ساسانی به شمار می آیند. در مورد نقوش روی بشقابها می توان بیشتر صحنه هایی از شکار پادشاهان را مشاهده کرد که خیلی عادی بنظر می رسد. در این نقوش همانند روی سکّه های ساسانیان سر پادشاهان با هنرمندی و آداب خاص ترسیم شده است. ناگفته نماند که هنرمندان گهگاه این ظروف و حتی پارچه های منقوش را به مناسبتهایی به هنگام باریابی به حضور شاهان ساسانی به آنان تقدیم می کرده اند. بر روی همین ظروف همراه با تنوع صحنه های شکار جانوران وحشی مانند شیر، پلنگ، خرس، گوزن، غزال (آهو) و گورخر به صورت صحنه های شکار دستجمعی یا فردی و پراکنده نقش بسته اند. از عصر شاهان متأخر ساسانی بشقابهایی به یادگار مانده که دارای نقوشی از مراسم باریابی به حضور شهریاران آن سلسله و گاهی نیز شهبانوی ایران ساسانی در کنار پادشاه است. نمونه هایی از موارد بالا و اخیر در موزه های گوناگون در سراسر جهان وجود دارد، از جمله بشقابی که در موزۀ بریتانیا[۴۱] در لندن نگهداری می شود دارای نقشی است که صحنه شکار گوزن توسط شاپور یکم[۴۲] دومین پادشاه ساسانی را مجسم می کند. بر روی بشقاب دیگری که در موزۀ آرمنتاژ لنینگراد[۴۳] نگهداری می شود صحنۀ شکار شیر توسط شاپور دوم (ذوالاکتاف)[۴۴] که از ۳۰۹ تا ۳۷۹ پادشاه ساسانی بود، به نمایش می گذارد. در برابر و به عکس خمره ها و کوزه هایی از فلزات قیمتی، نقوش چشمگیری بر روی ظروف سفالین و فلزات کم بها و به ویژه ظروف برنزی دیده نمی شوند. گرچه هنرمندان کم و بیش همان زحماتی را در مورد ظروف برنزی متحمل شده اند که در مورد ظروف زرین و سیمین.

    در خلق آثار هنری به اصطلاح کوچک و در عین حال ابتکاری و زیبا بریدن سنگهای سخت به صورت برشها و صفحات ظریف و زیبا در هنر ساسانی بسیار قابل توجه است. در کنار نقشی که در ناحیه گوتا[۴۵] در اروپا به دست آمده و دربر گیرندۀ کتیبه ای مربوط به شاپور یکم است، در سارونی[۴۶] نیز کتیبه ای با مضمون پیروزی شاپور[۴۷] به دست آمده که بر صحنه سنگ ظریفی که در بالا به نمونه های آن اشاره شد نگاشته شده است. برخی این شیوه کار را که مربوط به آغاز دورۀ ساسانی است، همان سبک نقر کتیبه ها در عصر اشکانی می دانند که شمار بسیار اندکی از آن تاکنون به دست آمده است. نقش و کتیبه اخیر در کتابخانه ملی پاریس[۴۸] نگهداری می شود. این نقش نشان دهنده نبرد سوارکاری ایرانی که همان شاپور یکم باشد و قیصر روم که والریانوس است، می باشد. مهرهایی که از سنگ مخصوص بریده شده متعلق به عصر ساسانی به وفور به دست آمده است. این مهرها گاه به صورت نقشهای کوچک با تصاویری از چهره های انسانها می باشد. این مهرها گاهی نیز همراه با چند سطر کتیبه همراه می باشند و نیز با تصاویری از جانوران از جمله قوچ کوهی و گراز بیشتر دیده شده اند.

    ضرب مسکوکات نیز جزو هنرهای مهم، ظریف و ابتکاری ساسانیان بوده است و دارای ارزش هنری فوق العاده بوده است. ضرب سکه های نخستین شاهان ساسانی ابتکاری هنرمندانه در عرصه مُدل سازی را به ثبوت می رساند و در نوع هنر همانند نقوش صخره ای از ابداعات هنری ساسانیان به شمار می آید. نقوشی که گلدانهای ساسانی را زینت می داده است، نیز در نوع خود بی نظیر و حتی در ایران بی سابقه بوده است. از زمان شاپور دوم[۴۹] (ذوالاکتاف، ۳۰۹ تا ۳۷۹ میلادی) هنر ساسانی جهت مشخصی را دنبال نکرد و آثار هنری در قوالب معینی ساخته و پرداخته نشدند. ترقی و اعتلای هنر یکبار دیگر در عصر خسرویکم[۵۰] (انوشیروان ۵۳۱ تا ۵۷۹ میلادی) قابل رؤیت است. از این زمان به بعد، همت و علاقمندی این پادشاه خمره ها و ظروف سفالین توسط هنرمندان و لعابکاران به گونه ای بسیار زیبا لعاب داده می شدند. در عصر زمام داری واپسین شاهان ساسانی اهمیت، جذابیت و خلاّقیت از هنر ساسانی رخت بربست و آن علاقمندی پیشین که در هنرمندان ایرانی نقش تعیین کننده داشت دیگر در عرصه هنر ساسانی به چشم نمی خورد.

    در مجموع می توان گفت که وجه مشترک هنری در آثار ساسانی از آغاز روی کار آمدن شان تا فروپاشی امپراطوری ایرانیان یک هنر درباری[۵۱] بوده و چنین هنری تأمین کننده سلیقه، اراده و سفارشات قشر اشرافی جامعه ایرانی بوده است و از جهان خارج هیچ گونه تأثیر چشم گیر و تعیین کننده ای را نپذیرفته است. تنها در مورد هنرهای عامیانه و کوچک می توان این نظریه را پذیرفت که فرهنگ اجتماعی و هنر مردمی نقش و جایگاه خود را داشته است. در هنر فلزکاری و قالب ریزی و نیز پارچه بافی به ویژه انتخاب نقوش پارچه ها سُنن ایرانیان حرف اول را می زده است. همان گونه که پیشتر اشاره شد در هنر معماری ساسانی، مصالح ساختمانی مانند گچ، آهک و سنگ و ساختن طاقهای مقرنس و رواق گونه، ویژگی منحصر به فرد و کم سابقه ساسانی را داشته است. گسترش و تأثیر و نفوذگذاری هنر ساسانی در مغرب زمین، در عرصه های هنرهای گوناگون مختلف و متفاوت بوده است و از استقبال متفاوت و متغیر توسط غیر ایرانیان برخوردار بوده است. این فراز و نشیبها از ظهور و گسترش مسیحیت نیز تأثیر پذیرفته است. می توان گفت که لباسهای کشیشان مسیحی که به پوشاک کلیسا معروف بوده درواقع ریشه در فرهنگ ایرانیان و حتی عهد مغان مادی دارد که لباسهای بلند به شیوه کاهنان معابد عیلامی به تن می کرده اند. شیوه های معماری و دکوراسیونهای معروف ساسانی مربوط به هنر معماری و ماکتهای مربوط به آن از ایران به بلغارستان[۵۲] و سایر سرزمینهای بالکان[۵۳] و به این ترتیب به اروپا و مغرب زمین[۵۴] رسیده است.

[۱]. Terasse.

[۲].

[۳]. Hellenistische Architektur.

[۴]. Persepolis.

[۵]. Residenz von Pharaon’s.

[۶]. Konigliche Palaste.

[۷]. Der Palast von Besapur.

[۸]. Palast von Sarvistan.

[۹]. Imarat-i-Khusrau.

[۱۰].  Kasr-i-Schirin (Qasr-i-Sirin).

[۱۱]. Taq-i-Kisra.

[۱۲]. Ivan-i-Medaen.

[۱۳]. Justinianus.

[۱۴]. Julamius.

[۱۵]. Priskianus.

[۱۶]. Stephanus.

[۱۷]. Damaskius.

[۱۸]. Randa, A.:A.a.O.SP.759.

(جمع) Felsbilder [19].

[۲۰]. Darius I. (522-486 v.ch.)

[۲۱]. Bahram V (Gor 420-438 n.ch.)

[۲۲]. Hephtaliten.

[۲۳]. Pergament.

[۲۴]. Symbolisch.

[۲۵]. Legitimation.

[۲۶]. Artaban V.

[۲۷]. Naqs-i-Rajab.

[۲۸]. Naqs-i-Rustam.

[۲۹]. Beschapur.

[۳۰]. Darabgird.

[۳۱]. Bahram I.

[۳۲]. Baram II.

[۳۳]. Taq-iBostan.

[۳۴]. Ardasir II.

[۳۵]. Sapur III.

[۳۶]. Khosrau II. (Parvez, 590-627 n.ch.)

[۳۷]. Peroz (457/459-483 n.cn.)

[۳۸] . این دبیر یکی از برجسته ترین دبیران از هفت دبیر مهم ساسانیان است که مسئولیت اصطبل شاهی و زاد و ولد، تغذیه و پرورش اسبان پادشاه و درباریان را به عهده داشته است (نگاه کنید به کریستن سن، آرتور. ایران در زمان ساسانیان، ص)

[۳۹]. Wildesdjagd.

[۴۰]. Eberjagd.

[۴۱]. British Museum in London.

[۴۲]. Sapur I. (2410272 n.ch.)

[۴۳]. Eremitage-Museum in Leningrad.

[۴۴]. Sapur II (309-379 n.ch.)

[۴۵]. Gotha.

[۴۶]. Sardonyx.

[۴۷]. Res Gestae div: Saporis.

[۴۸]. Nationalbibliothek in Paris.

[۴۹]. Sapur II (309-379 n.ch.).

[۵۰].  Khosrau I. (531-579 n.ch.).

[۵۱]. Hofkunst.

[۵۲]. Bulgarien.

[۵۳]. Balkan-Lander.

[۵۴]. Okzident.

منبع : کتاب تاریخ ایران در دوره ساسانیان

نویسنده : دکتر اردشیر خدادادیان

نشر الکترونیکی سایت

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ