نگاهی به زندگی مانی
مانی در سال ۲۱۶ میلادی مقارن واپسین روزهای زمام داری اردوان پنجم[۱]، آخرین شهریار سلسله اشکانی از پدری ایرانی و همدانی الاصل به نام پاتک (فاتک، فاتیک، پاتیک)[۲] و از مادری به نام ماریا[۳] (مریم) که از شاهزادگان اشکانی دانسته شده است به دنیا آمد. زادگاه مانی متفاوت گزارش شده است، ولی او در روستای مردینو[۴] در حومۀ بابل و در منطقۀ کوت که برخی آن را همان ناحیه کوت العماره کونی در عراق در بخش غربی بین النهرین قدیم، می دانند، پا به عرصۀ وجود نهاد. پدر مانی علیرغم ایرانی بودنش گویا به دیانت بابلیان بود و مادر او را پیرو آیینی آمیخته از مسیحیت و یهودیت گزارش کرده اند. در واقع این اصل را باید پذیرفت که مسئله و موضوع دین در عصر حاکمیت ۴۷۶ ساله اشکانیان از ۲۵۰ پیش از میلاد مسیح (سال تأسیس دولت خودمختار پارت در شمال شرق ایران) تا سال ۲۲۶ میلادی سال (تأسیس حکومت ساسانی) از حساسیت چشمگیر و قابل توجهی برخوردار نبوده است. بدیهی است که این وضعیت با روی کارآمدن ساسانیان دیگر پایدار نماند و حکومت دینی ساسانی که آمیخته ای از دین و سیاست بود به تسامح و تساهل دینی اشکانیان پایان داد. زادگاه مانی را معدود پژوهشگرانی نیز ناحیه ای به نام «نارکوتا»[۵] نوشته اند که در آثار و نوشته های تاریخی و جغرافیای تاریخی شناخته شده نیست و با توجه به بخش آخری این نام، می توان آن را ناحیۀ «کوت»[۶] یا همان «کوت العماره» دانست.
پدر مانی در محل فوق الذکر یعنی در ناحیۀ مردینو دارای املاک و باغستانهایی بوده و پیوسته فصولی از سال را به ویژه در بهار و تابستان در آنجا سپری می کرده است و به اصطلاح منطقه ای ییلاقی به شمار می آمده و خانوادۀ پاتک ماههایی از سال را در آنجا به سر می برده است.
آن گونه که در منابع تاریخی آمده است و ویدنگرین دین شناس برجسته سوئدی آن را مورد مطالعه، بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داده است، پدر مانی نسبت به دیانت پدران خود وفادار مانده و به اماکن مذهبی و در اینجا و در این مورد ویژه به معابد آن سامان یعنی بابل توجه ویژه داشته است و پیوسته در تأمین نیازهای مالی این اماکن و سایر تأسیسات و تشکیلات دینی، با گشاده دستی پیش قدم بوده است.
پاتک هر شامگاه همزمان با غروب آفتاب به معبد محل سکونت خود که یکی از معابد مهم و برجستۀ آن سامان بوده است، رفته و بتها را برانداز کرده و عبادت لازم و مرسوم و مراتب احترام نسبت به خدای گونه ها را به جای می آورده است.
در یکی از این روزها پاتک صدایی را از یکی از زوایای معبد شنید که باو چنین می گفت : « ای پاتک می مخور و با زن در نیامیز». پاتک نتوانست پی ببرد که این صدا از کجا و چه کسی است که این گونه به او هشدار می دهد. روز بعد نیز همین وضعیت تکرار شد و تنها یک اندرز به آن افزوده گردید، بدین مضمون «ای پاتک می مخور، با زن در نیامیز و گوشت نیز مخور» پاتک از شنیدن و تأکید به این توصیه در شگفتی فرو رفت و به هنگام بازگشت به خانه اش، آن را با همسر خود در میان گذاشت و از او راهنمایی، نظر و کمک خواست. ماریا (مریم) همسر پاتک به او چنین گفت : ای مرد اگر این پندها و توصیه ها سودمند است و چنانچه خلاف آن را مرتکب شوی، گناه تلقی شده و در نزد خدایان گناهکار قلمداد می شوی، این را بدان که تو همۀ این گناهان سه گانه را مرتکب شده ای یعنی هر شراب خورده ای، هم ازدواج کرده ای و هم گوشت خورده ای، پس از تو توبه نیز پذیرفته نمی شود، تنها یک راه برای تو باقیمانده است و آن این است که به فرزندت بفهمانی و تأکید کنی که این گناهان را مرتکب نشود.
به این ترتیب به زودی این توصیه ها به مانی پسر پاتک و مریم منتقل شد و مانی نیز که هنوز به سن طفولیت بود ولی فوق العاده هوشیار با گوش جان سخنان پدر را شمید و آن را خالصانه و خاضعانه دنبال کرد و دقیقاً به اجرا درآورد و تعالیم خود را در آینده نه چندان دور بر آن اساس بنیان نهاد. مانی به هنگام طفولیت کودکی هوشیار، کنجکاو و با پشتکار روایت شده است. براساس منابع سرپانیان با توجه به اینکه پدر مانی از تمکّن مالی قابل توجهی برخوردار بود، به همین دلیل پاتک می توانست از همۀ امکانات لازم اعم از اهل فضیلت و کمال و هم از منابع فرهنگی و علمی بهره گرفته و به مانی علوم زمان را بیاموزد و چنین نیز شد، زیرا مانی در نوجوانی و جوانی سرآمد چهره های آن روزگار شده بود و به زودی اقدام به تألیف و تصنیف آثار ارزشمندی شد که به آن اشاره خواهیم کرد و تأثیرات این آثار را بر سرنوشت شخص مانی و تعالیم او مورد بررسی قرار می دهیم. از سویی توان، ذوق و استعداد مانی در همین آثار و روایات کم نظیر و مافوق انتظار و تصور معرفی شده است.
[۱] . Artabanos V.
[۲] . Patik, Fatik, Fatak …
[۳] . Maria (Maryam).
[۴] . Mardino.
[۵] . Narkuta.
[۶] . Kut.
منبع : کتاب تاریخ ایران در دوره ساسانیان
نویسنده : دکتر اردشیر خدادادیان
نشر الکترونیکی سایت تاریخ ما