آثار مانی و فرجام کار مانی

manichaeism.jpg (546×340)

به شخص مانی آثار مکتوب متعددی نسبت داده می شود که نخستین آنها کتاب شاپورکان است و دیگری رساله خواستوانیفت[۱] که به اعترافنامه نیوشکان معروف است و پیروان مانی در سالروز اعدادم مانی محتوای این کتاب را به صورت آهنگین به صورت دسته جمعی می خواندند.

    مانی به مرحلۀ نیروانا[۲] به مفهوم انقطاع یا خاموشی اعتقاد داشت و تناسخ در آیین مانی همانند باور بوداییان است. بوداییان نیز مراسم به نام عیدبما[۳] یا غیرمنبر دارند که مراسم سمسرا به اجرا در می آمد و در آن مراسم عزاداری می کردند. پیروان مانی او را پیامبر شهید دانسته اند. آن گونه که در کتاب اعمال شهدای سُریانی آمده است، پیروان مانی در مراسم بزرگداشت مانی حق شیون کردن و گریستن نداشتند.

    دیگر آثار مانی عبارتند از کتاب مصور ارژنگ (اردنگ، ارثنگ)[۴] که به انجیل مانی معروف است و برای مردمانی که سواد خواندن و نوشتن نداشتند، تصاویر این کتاب آموزنده و راهنما بوده است. دیگر آثار او عبارتند از : رسالۀ ایمان و اسرار، کتابی دربارۀ هیئت، نجوم و جادوگری، کتاب گنجها (کنزالاحیا)، کتاب فصلها، کتاب غولها[۵] و پاره ای آثار و نوشته های دیگر. نوشته یا رسالۀ خواستوانیفت را برخی از پژوهشگران از آثار خود مانی نمی دانند، بلکه پیروان او آن را نوشته و با آن عزاداری می کردند. ابن ندیم ۷۶ اثر مکتوب را به مانی نسبت داده است و او را مؤلف و پدید آورندۀ نوشته های پراکنده افزون بر ۷۶ اثر می داند. 

    فرجام کار مانی را متفاوت گزارش کرده اند. آمده است که مانی پس از بازگشت به ایران که فضای آن را برای رجعت مساعد و مناسب تشخیص داده بود به مدت ۲۶ روز در زندان ساسانیان زیر شکنجه قرار گرفت و در آنجا جان داد.

    فردوسی چندین بیت در اثر جاودانی خود شاهنامه دربارۀ مانی و سرنوشت او آورده است که عیناً نقل می شود، تنها این نکته لازم است گفته شود که مانی چینی نبود و این اشتباه در بسیاری منابع مانی شناسی آمده است، نه تنها در شاهنامه فردوسی.

بیامد    یکی    مرد    گویا   ز  چین         که  چون او مصور نبیند  زمین

چنین گفت کاین مرد صورت پرست          نگنجد همی در سرای نشست

همان   چرمش    آکنده   باید به  کاه         بدان تا  نجوید کس این بارگاه

بیاویختش        از     در     شارسان         دگر    پیش   دیوار  بیمارسان

بکردند     چون     آنچه  فرمود شاه          برآویختندش    بدان   جایگاه

جهانی     بر     او    آفرین خواندند          همی   خاک  برکشته افشاندند

    به روایتی مانی مدتی در زندان ساسانیان به فرمان کرتیر[۶] که به استناد کتیبه اش یهود، شمن، برهمن، نصارا، زندیک (مانوی)، موکتیک (بودایی) و … را از میان برداشته است، به سر برد و سرانجام او را زنده زنده پوست کندند و در پوست او کاه و علوفه ریخته و بر دروازۀ جندیشاپور[۷] برای عبرت بازرگانان، مهاجران، مسافران و … آویختند تا کسی در نزد ساسانیان اقدام به بدعت گذاری و قرار دادن دینی در برابر دین ساسانیان نکند.

    پیروان مانی از جمله حواریون و مبلغان و کشیشان مانوی همه قلع و قمع و نابود شدند و در این مورد ایرانیان ساسانی و رومیان هماهنگ عمل کردند و تنها دو کشیش مانوی به نامهای سی سینیوس[۸] و اینایوس[۹] جان سالم به در بردند که تعالیم مزدک بعدها با تربیت بوندس توسط آنان شکل گرفت.

[۱] . Khwastwanift.

[۲]  . Nirvana.

[۳]  . Bema – Zeremonie.

[۴]  . Arjang (Arthang, Ardang).

[۵]  . Giganten.

[۶] . Kartir.

[۷]  . Gundisapur.

این کار در سال ۲۷۶ میلادی انجام شد و به این ترتیب افزون بر مانی شمار چشمگیری از پیروان مانی در سراسر قلمرو امپراطوری ساسانی و روم از دم تیغ گذشتند.

[۸] . Sissinius.

[۹]  . Inajus.

منبع : کتاب تاریخ ایران در دوره ساسانیان

نویسنده : دکتر اردشیر خدادادیان

نشر الکترونیکی سایت

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ