تعالیم مزدک و مبنای فکری او
مزدک هرچند از توان مالی و امکانات و شرایط اجتماعی مانی برخوردار نبود، ولی چون به علوم اجتماعی و ساختار جامعه ساسانی واقف بود و مشکلات و مسائل مردم و طبعاً جامعه ساسانی را دقیقاً می دانست، بر آن شد که در برطرف کردن آن با توسل به شیوه ای عاقلانه بکوشد. نیک می دانیم که مانی در سال ۲۷۶ میلادی اعلام شد و افزون بر دو قرن و نیم پس از آن یعنی در زمستان سال ۵۲۸ یا بهار ۵۲۹ میلادی مزدک به دار آویخته شد، باید در جامعۀ ساسانی در این فاصله دراز تاریخی و زمانی تحولاتی به ویژه در عرصۀ فرهنگ و اقتصاد روی داده باشد، زیرا روحانیان ساسانی بیم آن را داشتند که شخصی همانند مانی یکبار دیگر ظهور نکند و بدعتی نگذارد :
همان چرمش آکنده باید به کاه دگر تا نجوید کس این بارگاه
از سویی علیرغم از دم تیغ ساسانیان و رومیان گذرانده شدن شمار زیادی از پیروان مانی، همان گونه که اشاره شد دو تن از کشیشان برجسته مانوی به نامهای سی سینیوس[۱] و اینایوس[۲] از این مهلکه جان سالم بدر بردند و به تدریج بر اثر اشاعه تعلیمات و تبلیغات کیش مانی شخصی به نام بوندوس[۳] که مانوی بود و مدعی بود که تعالیم ناکامل و ناصحیح مانی را اصلاح کرده است، ظهور کرد و پیروانی به دست آورد. بوندوس خود را پیرو دینی درست می دانست که ریشه در تعالیم مانی داشت و به همین دلیل خود را «درست ترین» و پیروان او «درست دینان» نام گرفته اند. برخی نیز بر این باورند که مزدک پیرو بوندوس نبود، بلکه پیرو یک روحانی زادۀ مبارزی بود که نسبش به آدرباد مهراسپندان[۴]، روحانی برجسته شاپور دوم (ذوالاکتاف، ۵۰۹-۵۷۹ میلادی)[۵] و مشاور این پادشاه بزرگ در امور فرهنگی، دینی و اجتماعی بود. این شخص مبارز بنا به اسناد و گزارشات تاریخی «زرتشت خورگان»[۶] نام داشته و فرقه ای به نام «زردشتگان» را تأسیس کرده و سازمان و سامان داده است. مزدک با توجه به اوضاع و احوال حاکم بر جامعه ساسانی و وضع اسف بار مردم و وضع روحی اسف بارتر قباد شهریار وقت ساسانی، جهت کاستن از قدرت نامحدود موبدان و اشراف و مالکان بزرگ، گاهی به سوی قباد برداشت و در محضر او سخنانی ایراد کرد و مشکلات کشور را برای پادشاه درمانده ساسانی برشمرد و به وی پیشنهادهای سودمند و سازنده ای جهت برطرف کردن این مشکلات نمود.
مزدک اصلاحات جامعه را با اندیشه که جامعه باید از ریشه و اساس درست بشود و مردم باید از تربیت صحیح برخوردار شوند، آغاز نمود. او بر این باور و این اصل پذیرفته شده توسط اندیشمندان یونانی بود که نور و ظلمت از یک منشاءاند. و طفل به هنگام زاده شدن معصوم و پاک است و هیچ گاه بیمی از پیروزی ظلمت بر نور را نداشت و برخلاف مانی که پیوسته این خوف را داشت و از پیروزی ظلمت و شکست نور می هراسید، مزدک بر این عقیده بود که پیروزی تاریکی بر روشنایی اگر هم اتفاق افتد، موقتی و تصادفی و می توان با عمل خوب و اندیشه های سازنده هم اتفاق افتد، موقتی و تصادفی است و می توان با عمل خوب و اندیشه های سازنده شکست را نصیب ظلمت و پیروزی را از آن نور کرد، منتها باید برای این کار مردانه وارد عمل شد و از همۀ ابزار و امکانات بهره گرفت تا جامعه ای سالم و مبتنی بر عدل و مساوات به وجود آید و برپا داشته شود.
براین اساس مزدک سه مرحله را برای نور و ظلمت که در آغاز از یک منشاء و حتی از یک پدر و مادراند معرفی می کند. او بر این باور است که اهورامزدا[۷] و اهریمن[۸] نیز هر دو از فرزندان زروان هستند و زئوس[۹] و هادس[۱۰] هر دو از فرزندان کرونوس خدای یونانی و مأمور هدایت گردونه زمان هستند. براین اساس سه مرحله مزدکی از آغاز تا پایان به این شرح است و افزون بر این مراحل و مقاطع مرحله یا مقطعی نیست که سرنوشت نور و ظلمت و طبعاً هر انسانی رقم بخورد.
۱ ) مرحله بندهشن[۱۱] (آفرینش) که در این مرحله نور و ظلمت هم زمان و با یک والور و امتیاز قدم به عرصه وجود می گذارند.
۲ ) مرحله گمیزشن[۱۲] (آمیزش یا به قول عربها تخلیط) در این مرحله نور و ظلمت در هم آمیخته اند و همانند کودکی که وارد جامعه می شود و در جامعه انسانهای خوب و بد وجود و حضور دارند و این تربیت و فرهیختگی است که کودک را به راه نور هدایت می کند.
۳ ) مرحله ویچرشن[۱۳] (گزینش) یا مرحله انتخاب که کودک در اینجا انسان کاملی است و براساس آنچه فرا گرفته و برگزیده است راه نهایی خود را بر می گزیند و در اینجا که مرحله ای سرنوشت ساز است سرنوشت نور و ظلمت در درون هر انسانی رقم می خورد. مزدک همۀ حوادث جامعه و سرنوشت و فرجام مردم را در جامعه ساسانی مبتنی بر سیاست و عملکرد مدیران کشور ساسانی و یا بهتر بگوییم زمام داران ساسانی است. مزدک به این وضعیت معترض بود که ثروت جامعه در انحصار عده ای اشراف و زمین دار بزرگ باشد و مردان کهنسال ساسانی به خاطر ثروت انبوهشان همسران جوان و متعدد انتخاب کنند و حرم سراهای گسترده به آنان تعلق داشته باشد و جوانان سالم و برومند ساسانی نتوانند یک زن اختیار کنند، چون لازمۀ ازدواج در جامعۀ ساسانی و جوامع دیگر داشتن مسکن و شغل است که اکثر آنها از آن بی بهره بودند. معبود مزدک در جهان فوقانی به وسیله چهار قدرت احاطه شده است و امور جهانی توسط هفت وزیر که حول دوازده موجود الهی در حرکتند صورت گرفته و تحقق می یابد. این هفت وزیر عبارتند از :
سالار[۱۴]، پیشکار[۱۵]، بالوان[۱۶]، خردان[۱۷]، دستور[۱۸] (فرماندار)، کوذک[۱۹] (غلام) و اندرزگر[۲۰] که بی تردید خود مزدک بوده است. مزدک به جای تضاد و کینه ها عشق به زندگی و گزیدن همسر و برخورداری از نعمات خداوندی در حد اعتدال است. مزدک مخالف ستم کردن به تن است، زیرا او عقل سالم را در بدن سالم و بی نیاز می داند به سخن دیگر تن بیمار و نیازمند نمی تواند از روانی سالم برخوردار باشد.
مزدک براساس فلسفه و کتاب جمهوریت افلاطون منافع جنگیان و مردمان عادی را برابر می طلبد. به نظر او آنان که در جامعه بیشتر مرفه باشند، زیان بارتر و زیانکارترند و به این ترتیب باید به طبقات پایین جامعه امکان زیستن و برخورداری از امکانات خدادادی را داد تا به انحراف کشانده نشده و جامعه را انحطاط نپیماید و فساد در جامعه و ارکان دولتی رخنه نکند و تباهی گسترش نیابد.
[۱] . Ssissinius.
[۲] . Innajus.
[۳] . Bundos.
[۴] . Athurpat-i- Mahrapandan.
[۵] . Sapur II. (309-379 n.cn).
[۶] . Zardustagan.
[۷] . Ahura – Mazda.
[۸] . Ahriman.
[۹] . Zeus.
[۱۰] . Hades.
[۱۱] . Bunddahesn.
[۱۲] . Gomizesn.
[۱۳] . Vicaresn.
[۱۴] . Ssalar.
[۱۵] . Piskar.
[۱۶] . Balawan.
[۱۷] . Kheradan.
[۱۸] . Dastur.
[۱۹] . Kwazak.
[۲۰] . Andazgar.
منبع : کتاب تاریخ ایران در دوره ساسانیان
نویسنده : دکتر اردشیر خدادادیان
نشر الکترونیکی سایت تاریخ ما