سرنوشت دو دایی خسرو پرویز
در این زمان «بندوی» و «ویستهم» که برادر بودند از زندان گریختند. آنها را هرمزد اسیر کرده بود. (آن دو) برای خسرو فواید بسیار داشتند. چون از جانب مادرش خویشاوند بودند.
سپس او ویستهم را به همراه سپاهی بزرگ به سرزمین ترکان فرستاد ولی بندوی را در دربار نگهداشت. چون بندوی در مسائل سلطنتی از او خرده میگرفت خیال کشتنش را داشت. ولی بندوی فرار کرد و نزد برادرش ویستهم رفت.
زمانی که از آذربایگان میگذشت، مرزبان آنجا خبردار شد و در قالب جشنی بزرگ، دستگیرش کرد و نزد خسرو پس فرستاد. وقتی برادرش ویستهم خبردار شد، سربازان ترک و دیلمی را گرد آورد و به ماحوزا روی آورد اما یک مرد ترک حیلهای زد و او را کشت و سرش را نزد خسرو فرستاد.
اما درباره بندوی، شاه دستور داد تمام اجزای طرف راست بدنش را قطع کنند و بعد او را به بیلاپاط فرستاد و مصلوبش کرد. سر ویستهم را هم به گردن شابور، پسر وهرام، که علیهش شوریده بود آویختند و او را سوار بر شتری در اطراف دربار شاهی گرداندند.