جغرافیاى تاریخى انسانى
تاریخ مدون ژاپن به سال ۶۶۰ ق .م مى رسد. در این سال امپراطورى ژاپن به وسیله ((جیمونتو)) تاءسیس شد و از همان زمان به بعد امپراطوران ژاپن به خود جنبه الهى و عنوان خدائى دادند. در قرون اولیه میلادى قبائل مختلفى در ژاپن سکونت داشتند که حکومت هر یک از آنان در دست کاهنان بود. در قرن پنجم میلادى نفوذ قوم ((یاماتو)) بر دیگر اقوام موجب پیدایش کشور ژاپن شد. در قرون ششم تا هشتم میلادى ژاپن به سرعت پیشرفت کرد و داراى تمدنى درخشان شد. رئیس قبیله حاکم ((یاماتو)) مقام امپراطورى یافت . در قرن نهم میلادى خاندان ((فوجى والا)) بر دربار حکومت مى کردند.
با وجود امپراطور، قدرت اصلى از آن راهبان بودائى بود. در قرن دوازدهم میلادى ((میناموتو)) حکومت توگون را در ژاپن برقرار کرد و امپراطورى به مقامى تشریفاتى مبدل شد. در اواسط قرن ۱۳ میلادى مغولان به فرماندهى قوبلاى قاآن دوبار به ژاپن لشکر کشى کردند ولى توفیقى به دست نیاوردند. از اروپائیها، ابتدا پرتغالیها بودند که در سال ۱۵۴۲ م با این کشور بازرگانى برقرار کردند. در اواسط قرن شانزدهم مسیحیت به ژاپن راه یافت .
دین بومى مردم ژاپن ((شین تو)) نام دارد و مانند کیش ابتدائى چین ، یکى از اشکال ((جان پرستى )) مى باشد. در برخى نقاط ژاپن آثار ((توتم پرستى )) نمایان است . علاوه بر این ، دین ((کنفوسیوس )) و ((بودا)) در ژاپن رواجى بسزا دارند که اولى از ((چین )) وارد شده و دومى از ((کره )) راه یافته است . ساکنین اولیه ژاپن اقوام ((آئینو)) نام دارند. این قوم به سمت جزیره شمالى ((هوکائیدو)) یا ((پزو)) رانده شدند. در میان آنان آثار و بقایاى ((توتم پرستى )) دیده مى شود. ((توتم )) این قوم ریشه ((خرس )) دارد و طبق سرگذشت افسانه اى ، در اثر آمیزش زنى با یک خرس ، به وجود آمده است .
((عید خرس ))، از مهمترین اعیاد این قوم است که با تشریفات خاصى در روزى معین ، بچه خرسى را از مادرش جدا مى کنند. زنى از اقوام ((آئینو)) آن بچه خرس را شیر مى دهد و آنگاه مردى او را خفه مى کند و سپس قطعه قطعه نموده مى خورند. در برخى از نقاط ژاپن ، مردم همچنان گرفتار اوهام و اساطیر و خرافات اند؛ چنانکه برخى از آنان نژاد خود را به ((روباه )) مى رسانند. این حیوان در اعصار گذشته بسیار مقدس بوده است . زیرا ((روباه )) با خداى برنج موسوم به ((انیارى ))شریک است . تصویر ((روباه )) در معابد این گروه نمایان است .
این قوم گاهى خود را به بیمارى روحى شگفت انگیزى گرفتار مى سازند و آن تخیل حلول ((روباه )) در آنان است و معتقدند که این حلول از راه پوست و زیرناخن است . آنان زندگى خود را زندگى روباه مى دانند.