دوموزی، خدای سومری
دوموزی / Dumuzi/ _ خدای سومری
نام او که معمولاً بهصورت« دومو.زی dumu. zi» نوشت میشود، بهطور تحتاللفظی به معنای« پسر حقیقی» است. یاکوبسن مفهوم تکان دهندۀ« کودک در زهدان مادر را ترجیح میدهد. در عبرانی و آرامی بهصورت تموز Temmuz است.
دوموزی برای نخستین بار با این نام در متون اقتصادی از شوروپاک Šuruppak ( دورۀ سومری کهن)، ظاهر میشود. اما در فهرستهای نامهای خدایان و نامهای شخصی بهصورت اما. اوشوم. گال ( آن. نا) ama. Ušum. gal. ( an. na) است که به مفهوم« مادر ، یک اژدهای آسمانی است.» آمده است. در فهرست نامهای پادشاهان سومری، دو دوموزی وجود دارد یکی به نام چوپانی که پادشاه باب تی بی را Babtibira قبل از سیل بود و دیگری ماهیگیری است که سرانجام بر اوروک تسلط یافت. متأسفانه اشارات تاریخی دیگری به این پادشاه وجود ندارد. دوموزی بهعنوان یک شخصیت الهی در ارتباط با، باب تی بی را همچنین کولا با kullaba در درون ناحیۀ اوروک بود. این موضوع با توجه به سرودهای پرستشگاهی و دیگر متون نیایشی از اوروک ثابت میشود. در طی دورۀ نو _ سومری، نام خدا غالباً در کتیبههای نذری، سرودها و دیگر متون ادبی و دینی ذکر میشد. پادشاهان سلسلۀ سوم اور، تمایلی به سنتهای دینی و ادبی اوروک نشان میدادند و به نظر میرسد که خود را با دوموزی در نقش او بهعنوان شوهر اینانا Inanna یکسان می شمردند.
دوموزی
پس از دورۀ بابلی کهن، دوموزی به ندرت در متون بینالنهرینی ، جدا از دعاها و ارشه ما ها Eršemmas ، ظاهر میشود، اما پرستش او در سراسر شرق میانه نزدیک، تا زمان هلینستی و فراتر از آن، از محبوبیت فراوانی برخوردار بود در هنگامیکه تموز باخدایان محتضر مانند آدونیس Adonis بهجای یکدیگر به کار رفتند. در مورد تعبیر نو _ آشوری از دوموزی بهعنوان خدایی که بیماری و رنجوری را با خود به جهان فرودین میبرد. (_) به فاربر Farber (۱۹۷۷).
در متون اسطورهشناسی، دوموزی در وهلۀ اول، در ارتباط با دشت یعنی( ادین edin) و سومری یعنی الهۀ اینانا دیده میشود. در دوموزی و انکیم دو Enkim .Du اینانا مجبور است که از میان چوپان و انکیم دوی کشاورز یکی را انتخاب کند. هر دو از محصولات حرفۀ خود ستایش میکنند. یعنی شیر شیرین و غلۀ فراوان، اینانا بهعنوان الهۀ سرپرست یک شهر سومری کشاورز را ترجیح میدهد، ولی سرانجام، دوموزی را میپذیرد، پس از آنکه برادرش اوتو Utu ، خورشید_ خدا، به خاطر اوساطت میکند.
مصنفات گوناگونی دربارۀ عشق اینانا برای دوموزی سخن میگویند.« مردم بستر پر از میوۀ مرا بر پا میدارند، آنها آن را با گیاه می پوشانند»( رنگ سنگ لاجورد) من محبوب خود یعنی آمائو شوم گالانا Amaušumgalanna را به آنجا خواهم آورد، او دستش را در دست من خواهد گذاشت، او قلبش را بر قلب من خواهد نهاد . خواب (؟) او نشاط بخش است. قلب خود را بر قلب دیگری می فشارد. «لذت آنچه قدر است…»« سرور من، مرد مهربان، محبوب زهدان من؟» بافت دینی این متون هنوز نامفهوم است. اگرچه پیشنهاد شده است که آنها بخشی از تشریفات موسوم به«ازدواج مقدس» را تشکیل میدادند. بنا بر سایر متنها، سعادت اینانا و دوموزی محکوم به فنا بود. دوموزی چوپان، در زمرۀ خدایان شهری سومری به شمار نمیآمد. او بهصورت« چوپان» باقی ماند و به زندگی در دشت با گله های خود ادامه داد. در آنجا بود که در گذشت و ناپدید شد. چندین نوشتۀ سومری، دربارۀ چگونگی مرگ او از توضیح میدهند. (_) اینانا و بلی لی Belili « در فرود آمدن اینانا» که الهه او را بهعنوآنجانشین خود در جهان فرودین انتخاب میکند، زیرا اینانا نتوانست برای او سوگواری کند. اینانا او را به دیوهای گالا Galla ،نشان میدهد که قربانی خود را تعقیب میکنند. علیرغم، تناسخ های گوناگونی که اینانا با کمک برادرش یعنی خورشید_ خدا تحمل میکند. دیوان سرانجام او را در اصطبل مقدسش در بیابان می یابند و اسیر میکنند. خواهرش گشتی نانا میکوشد که برادر خود را با معرفی خویش بهعنوان جانشین، نجات دهد. بهدرستی معلوم نیست که آیا اینانا یا ارش کی گال، ملکۀ جهان فرودین سخن میگوید یعنی کسی که میبایستی تصمیم بگیرد: « تو نصف سال و برادرت نصف دیگر سال را باید در جهان فرودین زندگی کنید.»
دوموزی
متن سومری دیگری با عنوان جدید رویای دوموزی، دربارۀ وضع روانی قهرمان محکوم سخن میگوید. دوموزی شهر را ترک گفته و در بیابان خالی از سکنه یاغی آرالی Arali سرگردان است. وی دارای حس پیش از وقوعی است که حاکی از پیشامد بدی بود و با توجه به چشم انداز و خطاب به همۀ ساکنان آن میگوید که مادرش را از مرگش آگاه کنند، زیرا بدون مراسم تدفین معمولی روانش هرگز آرامش نخواهد یافت. در بخش دوم متن، دوموزی را در آغل خواهرش گشتی نانا می یابیم. در آنجا، دراز میکشد و به خواب میرود و ناگهان وحشت زده از خواب می پرد، زیرا چهار خواب وحشتناک دیده بود که آنها را بهتفصیل برای خواهر خود تعریف میکند. رویاها شامل یک سلسله تباهی در گیاهان خودرو، مثل نی ها و خرابی ابزارهای لازم در آغل میشود. همچنین او چهار پرنده را که حاکی از حوادث شوم بود در خواب میبیند. گشتی نانا توضیح میدهد که دیوها خرابی ها را به بار میآورند و این مسئله تنها به خود دوموزی مربوط میشود و به برادر وحشت زده خود توصیه میکند که در میان بیابان پنهان شود و قول میدهد که مخفی گاه او را آشکار نسازد. دیوان برای حمله به دوموزی وارد میشوند و تنها گشتی نانا را می یابند. آنها او را میگیرند و به او یک رود در از آب و دشتی پر از غله پیشنهاد میکنند، ولی او حاضر نمیشود آنان را بهسوی دوموزی رهنمون گردد. دیوان سپس نزد یکی از دوستان دوموزی میروند( یک چوپان) و موفق میشوند با دادن رشوه در مورد دوموزی خیانت کنند. آنها برای گرفتن او مانند شکار یک حیوان وحشی می شتابند، دست و پای او را میبندد ولی همچون در فرود آمدن اینانا، دوموزی در نومیدی از اوتو utu استمداد میکند و اوتوی را بهصورت غزالی درمیآورد. دوموزی می گریزد، ولی دیوان دوباره به او می رسند. این بار، از اوتو کمک میخواهد و به خانۀ« بلی لی Belili عجوزه» می گریزد و از او تقاضای غذا میکند. هنگامیکه دیوان او را می یابند وی آرزو میکند که در خانۀ خواهرش باشد. گشتی نانا برادر خود را میبیند که دیوان در تعقیب او هستند، مینالد و بدن خود را می خراشد. سپس دیوان وارد آغل میشوند و برای به انجام رساندن خواب او، آن را کاملاً ویران میکنند. آغل ویران و دوموزی کشته میشود. اگرچه این متن تا اینجا طولانی ترین متن است، ولی متون طولانی تر دیگر، بهویژه در میان متون ارشه ما Eršemma وجود دارد که حوادث پیرامون مرگ دوموزی را توصیف میکنند و شامل ارجاعات مفصل به مراسم تدفین و دیگر مراسم و نیز سوگواری ها هستند. نظم حوادث تغییر میکند و سیر تور Sirtur ، مادر دوموزی در جستجوی برای او، در سوگواری شرکت میکند. یک ارشه ما ( کوهن Cohen )، شامل یک علت شناسی« نیمه اسطورهای» است که توضیح میدهد چرا در آبجوسازی ها قوطی های میوه و در پیرامون گله ها مگس یافت میشود. اینانا وگشتی نانا در جستجوی دوموزی بر می آیند. اینانا از آنها میخواهد او را به دست دیوان بسپارد و خواهر وفادارش میخواهد که او را نجات دهد. هر دو الهه، به مگسها نزدیک میشوند و به آنها پیشنهاد پاداش هایی میکنند. گشتی نانا میتواند« گوساله های عالی» تقدیم کند، زیرا خود او یک الهه گله داری است و میتواند از گیاهان شفا بخش گوناگون و همچنین غذا برای برادر خود بیاورد.
دوموزی
دوموزی یکی از عجیب ترین شخصیت ها در اسطورهشناسی سومری است. او بهعنوان یک موجود فانی«چوپان»است که در سرنوشت او تنهایی و مرگی وحشتانگیز وجود دارد که در دشت، حیوانات وحشی او ارواح خبیثه او را می بلعند. شاید این موضوع حاکی از آرامش اساسی دوموزی باشد و او تنها میتواند بکوشد تا بگریزد و یا به دعا خواندن بپردازد. وی با جلبتوجه اینانا، با دیگر خدایان دوستی صمیمانه برقرار میکند و اتحاد پر از نشاط آنها یکی از جنبههای منحصر به فرد دین سومری است. دوموزی علیرغم آرامش خود، یک شخصیت هیجانانگیز است زیرا، میتواند یک سلسله تنش ها را همانگونه که آستر Aster گفته است ابراز دارد و چون جنبۀ خدایی یافته است، بین بشر و خدایان، میان مرگ زندگی، حتی بین بیابان و شهر قرار میگیرد. دوموزی نمونۀ کامل خدای محتضر است. سرنوشت او شبیه مرگ سالانه و احیای گیاهان در خارج از زمین آبیاری شده است تا چند ماه بیابان سرسبز میشود، محصولات به بار می آیند و جانوران زیاد میشوند تا اینکه خورشید سوزان همۀ آنها را دوباره خشک کند. این ارتباط فصلی بهوسیلۀ موقعیت ستارهای تایید میشود. گاو نر آسمانی (= دوموزی= تائوروس Taurus)، طی شش هفته در زیر افق سومری ( از دی ماه تا اسفند ماه) آغاز سال سومری ( ناپدید میشود). همانگونه که از تقویم های دینی برمیآید، ناپدید شدن جزیی دوموزی در یک سفر تشریفاتی جشن گرفته میشد که ظاهراً شش ماه ادامه می یافت. دوموزی از کوههای عیلام به حرکت درآمد بهسوی« لاگاش lagaš» و از طریق آپی سالا Apisala به انلیل در نیپور پیش رفت. پس از توقف کوتاهی در اوما umma به اور ur و احتمالاً به اریدو رفت تا اینکه به پرستشگاه گشتی نانا و زابالام Zabalam رسید.