همه چیز درباره حماسه گیلگمش! (قسمت اول)

حماسه گیلگمش یکی از اولین آثار ادبی شناخته شده در تاریخ بشریت است. یک شعر حماسی که داستان زندگی مردی به نام گیلگمش را نقل می کند. گیلگمش پادشاه اوروک بود، یک شهر سومری باشکوه، که در عراق امروزی قرار دارد. این اثر ادبی حدود ۱۵۰۰ سال قبل از اثر هومر نوشته شد. با تاریخ ما همراه باشید تا همه چیز درباره حماسه گیلگمش! (قسمت اول)  را بدانید.

 

۱۰.مقدمه 

حماسه گیلگمش
حماسه گیلگمش

گیلگمش که دوسوم او خدا بود و یک سوم انسان، قدرت فوق العاده ای داشت و در عین حال که ترسناک بود ، جذاب هم بود. در بخش های اول، او به صورت یک مرد باهوش به تصویر کشیده می شود که در شهر سومری، معابد و برج های باشکوهی می سازد. اما به محض اینکه می فهمد قدرتش فراتر از انسان های عادی ست، به یک حاکم ظالم تبدیل می شود. او از مردم سواستفاده می کرد و هر زندی که میخواست را به اسارت خود در می آورد و مردم را مجبور می کرد روی پروژه های شخصی او کار کنند.

خداوند برای مهار گیلگمش، یک نفر با قدرت مشابه به اسم انکیدو آفرید. در نهایت آن دو با هم دوست شدند به حدی که وقتی انکیدو بر اثر بیماری مرد، بی نهایت به هم ریخت. او که نمیتوانست این حقیقت را بپذیر که مرگ یک حقیقت است، به سراسر دنیا سفر کرد. او چیزهای زیادی در این سفرها یاد گرفت و یافته هاب خود را بر لوح های سنگی نوشت.


۹.تاریخ

تاریخ
تاریخ

بدون شک این حماسه گیلگامش یک نقطه عطف در ادبیات خط میخی ست، یک سیستم نوشتن که توسط سومریان حدود ۳۰۰۰ تا ۳۵۰۰ ق.م توسعه یافت.

باستان شناسان هنوز در تلاشند تا شواهد واقعی از منشا حماسه گیلگامش بدست آورند، البته چندین نسخه از بخش های مختلف حماسه را اسرائیل مدرن ، سوریه و ترکیه یافته اند. علاوه بر اینها، شخصیت اصلی گیلگمش در ادبیات روم باستان و یونان باستان هم آمده است.

چند لوح خط میخی باقی مانده که حماسه را به تصویر می کشد و این لوح های قدیمی سنگی ، نسخه بابلی این حماسه را نشان می دهند که قدمت آن به هزاره دوم قبل از میلاد باز می گردد. تابحال تنها دو سوم آن کامل شده است. یک نسخه آکدی از این حماسه نیز وجود دارد که قدمت آن به اوایل قرن ۱۳ تا ۱۰ ق..م باز می گردد. هنوز به قرن هفتم ب.م وارد نشده بودیم که مورخان توانستند یک نسخه دیگر از آن را در کتابخانه آشورابینپال پادشاه آشوری پیدا کنند.


۸.افسانه گیلگمش

گیلگمش ، پادشاه شهر اوروک
گیلگمش ، پادشاه شهر اوروک

گیلگامش در زبان سومری به بیلگامس و در یونانی به گیلگاموس معروف بود. این موجود نیمی انسان و نیمی خدا بود. او پنجمین پادشاه شهر سومری اوروک بود. زندگی او به حدی تاثیرگذار بود که بسیاری از موفقیات های او پایه ایجاد افسانه هایی برای نسل های بعدی شد. حماسه او را یک جنگجوی سرسخت و یک معمار بی پروا معرفی می کند. باو جود بخششی که داشت ولی سرسخت و خشن هم بود. او در جنگ های طاقت فرسا شرکت می کرد، مردم را مجبور به شرکت در پروژه های سخت می کرد و به زنان تجاوز می کرد.

تنها زمانی که با موجودی پر قدرت مثل خودش به نام انکیدو دوست شد، قساوت های او کاهش یافت. انکیدو به یک برادر و دوست واقعی برای او تبدیل شد: کسی که در زندگی اش می توانست به او اعتماد کند و بزرگترین ترس هایش را به او بسپارد. وقتی انکیدو مرد، او فهمید مرگ یک تقدیری ست که نمیتوان از آن فرار کرد. در غم دوست خود بود که به دنبال کشف راز زندگی ابدی رفت و همه قدرت و شکوه پادشاهی خود را ترک کرد. در نهایت او سعی کرد حقیقت را بپذیرد و دوباره شادی خود را بدست آورد. او دوباره به پادشاهی خود بازگشت و قول داد از توانایی های الهی خود برای بهبود اوضاع استفاده کند.


۷.منشا انکیدو

منشا انکیدو
منشا انکیدو

برای مقابله با خشونت روز افزون گیلگمش با مردمش، خدایان انکیدو را از آب و خاک رس آفریدند. انکیدو در طبیعت بزرگ شد و غریزه او توسط حیوانات وحشی که او را پرورش دادند، شکل گرفت. برای مدت طولانی، از دنیای متمدن جدا ماند، ولی کم کم با انسان ها تعامل یاد گرفت. در نهایت زندگی خود در طبیعت را رها کرد و به شهر اوروک رفت.

گفته می شود در راه اوروک، انکیدو و گیلگمش با هم درگیر می شوند. به زودی با هم دوست شدند، و گیلگمش او را برادر خود خواند. انکیدو هدف خلقت خود که از بین بردن قساوت گیلگمش بود را محقق ساخت. انکیدو الهام بخش گیلگمش بود که یک پادشاه کامل و عالی باشد.


۶.سفر اوتناپیشتیم به ابدیت

اوتناپیشتیم
اوتناپیشتیم

مدت ها قبل از گیلگمش، اوتناپیشتیم به عنوان پادشاه حکومت می کرد و کاهن اعظم شوروپاک بود. او توسط خدای انکی انتخاب شد تا تمام دارایی هایش را رها کند و یک کشتی بزرگ بسازد و مردم را از سیل قریب الوقوعی که همه حیوانات، گیاهان و انسان ها را در خطر می انداخت، نجات دهد. شباهت های زیادی بین داستان کشتی نوح و زندگی اوتناپیشتیم وجود دارد.

در غم مرگ انکیدو و ترس از مرگ، گیلگمش مشتاقه به پیدا کردن اوتناپیشتیم بود. چرا که او و همسرش زندگی جاودانه داشتند. او تصور می کرد که میتواند راز زندگی ابدی را از و بپرسد. اوتناپیشتیم او را متقاعد ساخت دست از جستجو بردارد ، به زندگی خود باز گردد و شاد زندگی کند. همچنین گیاهان جادویی به او معرفی کرد که بتواند زندگی جاودانه به دست آورد.

 

ادامه دارد…
منبع ancienthistorylists

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
11 نظرات
  1. مهرداد مهرانچی می گوید

    خیلی خوب بود

  2. ناشناس می گوید

    خیلی مختصر و مفید توضیح داده شده

  3. طاهر ترابی می گوید

    سلام
    خوب بود ، پاینده باشید
    اما خواستم یک سوال مطرح کنم .
    آیا هیچ ارتباط زبانی بین زبان سومری با یکی ازاقوام موجود درخاورمیانه وجود دارد.؟
    آیا اطلاع دارد که یکی از محققین (سوران
    حمه رش)معتقد است که ریشه زبانی سومریها با زبان کنونی کردها قرابت زیادی دارد و درکتابی به نام کورد کیه کلمات مشترک مابین سومری ، هوری هیتی لویی واورارتوها با زبان امروزی کوردها را آورده وبه صورت تحلیلی و آوا شناسی درکتاب مذکور به آنها اشاره نموده است ؟
    نظر حضرت عالی دراین خصوص چیست؟

    1. ایسوز می گوید

      نمیدونم چرا کردا همش میخوان خودشونو به جایی وصل کنن شماها جایی تو تاریخ ندارین

      1. ناشناس می گوید

        پس شما مغول زاده ها تاریخ دارید!!!!
        فقط قتل و خون ریزی

      2. گرشاسب می گوید

        جناب کرد عزیز ایشان اقای ناشناس راست می گویندمن با کردهای زیادی سر کار داشتم نمی دانم چرا همش خود را تافته جدابافته می دانند ایا علت نااگاهی یا ضعف تاریخی است یا سرخوردگی در تاریخ معاصر…هیچ قومی را در دنیای کنونی از این همه ناسیونالیسم منفی که بخش اعظمی از کردها به آن دچارند به جز نازی ها در قرن بیستم سراغ ندارم….شماها هم بخشی از تاریخ خاورمیانه هستید که در بسیاری از عوامل فرهنگی زبانی و مذهبی و همچنین قومی با آنها مشترک می باشید که البته جابجایی های جغرافیایی ناشی از جنگ قحطی سیل خشکسالی و مهاجرت تفاوت های شما با دیگران را موجب گشته است…شما یک مقایسه قومی و تطبیقی در بین کردها به طور ساده انجام بدهید…ایا کردهای سوریه ایران عراق ترکیه و حتی دیگر جاهها مثل هم فکر می کنند شبیه هم هستند یک اداب و رسوم دارند یک منتعت را دنبال می کنند و….بنابراین تفکر و خواسته های جزیره ای بودن مربوط به استفاده ابزاری از قوم برتر توسط سیستم های سیاسی غرب برای منافع استعماری بود که خیلی زود با جنگ های خانمان سوز جهانی به پایان رسید….پس سم عدم موفقیت در ناسیونالیسم منفی خوئانگیخته نهفته است…

      3. رخشنده می گوید

        شما چطور با این جسارت و قصاوت یک نژاد دیگه رو انقدر حقیر میشماری؟
        من کرد نیستم ولی هیچ نژادی تالاپی از آسمون نیوفتاده،همه قومیتها در نهایت منشا مشترکی دارن،نژاد پرستی از پست ترین رذیلت هاست.
        همه دوست دارن خودشون رو به نیکی ها و اقوام نیک یا کهن قوم‌ها متصل کنن که هویتشون رو بسمت نیکی و تعالی متمایل کنن.
        این حتی اگر حقیقتم نباشه نیت درونیش خوب و زیباست.
        میدونی چی زشته؟
        اینکه فردی بجای تلاش برای هویت مثبت خودش در پی تخریب هویت بقیه باشه.
        اگر در میان دریای جهالت این عمل حتی یک قطره آگاهی باشه،فرد مخرب نژاد خودش رو معرفی نمیکنه.
        چون علاوه بر لطمه به خودش و هویت قربانی،با نشان دادن بداندیشیش تصور بدی هم از نژادش بجا میذاره و ب اونم لطمه میزنه

      4. مرجان می گوید

        ریشه یابی در زبانشناسی چه ربطی داره به اینکه بخواد کردها رو به جایی وصل کنه؟ اگه یه زبان ریشه در زبان فرضا سومری داشته باشه نه عیب است و نه حسن! چرا شما اینجوری برخورد می‌کنی؟ چرا فکر می‌کنی کردها جایی تو تاریخ ندارن؟ این افکار نژادپرستانه کی دست از سر ملت ما برمیداره؟؟؟

  4. امیر پازکیان می گوید

    اسرائیل مدرن؟؟؟ فلسطین منظورتونه؟؟؟
    شما که تاریخ میدانید خوب باید بدونید که یهودی ها چقدر افسانه سازی میکنند تا برای خودشون هویت جعل کنند شما اگر مقابل یک قوم اپارتاید نیستید حداقل یاورشون هم نباشید حتی در حد یک کلمه بی معنی

  5. مسعود می گوید

    بسیار عالی بود: دوستان ببینید اول هر قومی دوست داره خودشو برتر ببینه این طبیعیه اما یک چیزو نمیشه کتمان کرد مادها کرد بودند مگه میشه گفت کردها جایی تو تاریخ ندارن من خودم زیاد با کردها حال نمیکنن چون مدل خاصی دارن و این دوست عزیز که میگه مغول زاده هیچ قومی تو ایران دست نخورده نیست از ترکها کردها آذری‌ها لرها بلوچها وشمالیها جنوبی‌ها همه و همه دست خورده ایم نجنگید باهم دوست باشید همه انسانیم

  6. محمد می گوید

    دوستان عزیز لازم نیست انقدر با هم دعوایرقومیتی کنید . مثل اینکه خبر ندارید افغانها بی سر و صدا ایران رو گرفتن و هیچ نادر افشاری هم نیست که بیرونشون کنه. نمیبینید تو همه مشاغل صاحب کار دارن میشن و بیشتر مبادلات بین خودشون و فقط در صورت نیاز با ایرانیها معمله میکنن. نمیبینید همین افغانها که تا دیروز اجازه نمیدادن آفتاب زن و دخترشون رو ببینه حالا دختراشون رو آرایش کرده فرستادن بجای بانوان ایرانی و بخاطر حقوق کمتر دارن تو مغازه ها کار میکنن. هر کدوم هم که ۶ تا بچه پس انداخته. اونم تو کشوری که نرخ زاد و ولد داره به صفر میرسه. کشوری که واسه جونهای خودش شغل و کار نداره. تو رو خدا سرتونو از تو برف درارید .بجای جنگ ترک و لر و کرد و شمالی به فکر ایران باشید نه اینکه ترکی یا لر و یا …

ارسال یک پاسخ