نروژ قلمروی کوهستانی با هوایی بسیار سرد است. در این پهنه یکی از کهن ترین حکومتهای پادشاهی اروپا ظهور یافته و این دودمان در طول تاریخ نروژ و تا کنون به حیات خویش استمرار بخشیده است. نخستین حکومت پادشاهی در تاریخ این کشور به ورود وایکینگها به این سرزمین و سال ۹۹۴ میلادی منتسب شده است که در این زمان وایکینگی به نام اولاف تریکوانسون ضمن تشرف به دین مسیحیت خود را پادشاه این کشور معرفی کرد.
قلمرو و محدوده جغرافیایی این سرزمین سرد شامل بخش غربی شبه جزیره اسکاندیناوی، یان ماین و مجمعالجزایر سوالبارد در قطب شمال است. علاوه بر این جزیره بووه در نزدیکی قطب جنوب و نیز جزیره پتر یکم در قطب جنوب جزیی از قلمروهای وابسته به کشور نروژ است. این کشور ادعای حاکمیت بر بخشی از قطب جنوب را دارد و تا سال ۱۸۱۴ جزایر فارو، گرینلند و ایسلند بخشی از پادشاهی نروژ بودند. مساحت این کشور ۳۸۵۲۵۲ کیلومتر مربع است که جمعیتی بیش از ۵۱۰۹۰۵۹ تن را در خود جای داده است. در سفر تاریخی امروز، الی گشت شما را با تاریخ نروژ آشنا می کند.
تاریخ نروژ از گذشته های دور تا امروز
نام رسمی این کشور، پادشاهی نروژ است که یک پادشاهی متمرکز و مستقل است و به فارسی دَری نام این کشور را ناروی می گویند. بر پایه نظریات مورخان تاریخ نروژ، ۱۸۰۰۰ سال قبل، این سرزمین پوشیده از یخ بود اما آرام آرام از سردی هوا کاسته شده، یخها ذوب شده و هوا گرمتر شد. در این شرایط اولین گروه های انسانی مهاجر ۱۱ هزار سال قبل در دوره نوسنگی از سمت آلمان روانه این منطقه شدند. رفته رفته با گذر زمان و گرم شدن هوا، جنگلها رشد کردند. مردم با فراهم شدن شرایط مناسب به کشاورزی و دامداری مشغول شدند. سال ۷۹۳ ساکنان این سرزمین عبادتگاهی را در یکی از جزایر سواحل شمال انگلستان مورد تهاجم قرار دادند.
در این زمان مردم نواحی شمال اروپا برای اولین بار نقش مهمی در تاریخ اروپا از خود بجا گذاشتند. نروژیها هم مثل سوئدیها و دانمارکیها از کشتیهای خوبی برخوردار بودند و با توجه به همین مزیت و امتیاز راه سفرهای دریایی طولانی را در پیش گرفتند. این مردم همان هایی هستند که در تاریخ به وایکینگها معروف هستند. پیشه ی اصلی آنها فعالیت های بازرگانی و تجارت بود که البته در کنار آن غارت و چپاول اموال دیگران هم بخشی از برنامه هایشان بود، بجز این روحیه ی جنگجویی هم داشتند و با مردمان نقاط گوناگون میجنگیدند و اگر می توانستند آنان را به عنوان برده اسیر می کردند.
وایکینگها در ضمن آداب و رسوم و مراسم ویژه ای داشتند. اما بعدها خیلی از آنان سرزمین نروژ را ترک کرده و سایر نقاط را برای سکونت و زندگی انتخاب کردند. گفتیم که نروژ از قدیمی ترین حکومتهای پادشاهی اروپا محسوب می شود، که این سیستم حکومتی توسط یک وایکینگ در تاریخ نروژ در این کشور ایجاد شد. در سال ۱۳۴۹ میلادی شیوع طاعون باعث شد تاریخ نروژ و شرایط اجتماعی نروژ وارد مرحله جدیدی شود. در این زمان طاعون زندگی مردم نروژ را بکلی تغییر داد و بیش از نیمی از جمعیت نروژ در اثر طاعون جان خود را از دست دادند.
حالا این سرزمین طاعون زده با انحطاط اجتماعی و اقتصادی دست به گریبان شده و آنهایی که از بلای طاعون نیمه جانی بدر برده بودند در فقر و تنگدستی غوطه می خوردند و شرایط بسیار نامساعدی را تحمل می کردند. اتحادیه ای که در سال ۱۳۹۷ میلادی بین نروژ و دانمارک شکل گرفت مدت چهار سال دوام یافت. در پایان جنگهای ناپلئونی در سال ۱۸۱۴ تلاش نروژ بر این بود تا یک بار دیگر خودمختار شود اما این تلاش بیهوده بود و نروژ تحت حاکمیت و سلطه پادشاهان سوئدی قرار گرفت. اما پادشاهی سوئد از این هم فراتر رفته و به نروژ پیشنهاد ادغام این سرزمین به خاک خود را داد که با واکنش و پایداری نروژی ها روبرو شد.
در این حال پادشاهی سوئد طی یک تهاجم نروژ را به اشغال خود درآورد با این حال به نروژ اجازه داد که همچنان قانون اساسی خود را حفظ و اجرا کند. نروژ در جنگ جهانی اول اعلام بی طرفی کرد اما خسارتهای زیاد ناشی از جنگ به صنعت کشتیرانی نروژ باعث مشکلات زیادی برای این کشور شد. همچنین در جنگ دوم جهانی هم نروژ همچنان بی طرف بود اما این بی طرفی در دو جنگ به معنای آن نبود که آتش دو جنگ جهانی دامن این سرزمین را نگیرد و با اینکه این بار هم نروژ اعلام بی طرفی کرده بود اما این سرزمین در سال ۱۹۴۰ به اشغال نیروهای آلمانی درآمد.
طبیعی بود که دولت اشغالگر آلمان دولتی دست نشانده و سرسپرده در نروژ ایجاد کند رهبری این دولت سرسپرده با ویدکون کویسلینگ بود. در سالهایی که نروژ تحت اشغال آلمان بود آسیب های جبران ناپذیری به این کشور وارد شد. بخش های زیادی از نروژ در جنگ تخریب و ویرانی را تجربه کرده و بخش های مهمی مثل کارخانه ها و ساختمان ها و دیگر قسمت های شهر بمباران شده و به تلی از خاک تبدیل شد، اقتصاد متزلزل و اجناس نایاب شد و بطور کلی وضعیت جامعه نروژ بسیار دچار وخامت شد و مردم در تاریخ نروژ روزگار سختی را می گذراندند.
طبیعتا انتظار چندان غریبی نیست که در چنین شرایطی شاه و رهبران سیاسی و دولتمردان مردم و کشور را به حال خود رها کرده و جان و مال و اهل خانه را برداشته و به شهر لندن پناه ببرند. ناوگان بزرگی از کشتیهای تجاری پیش از جنگ در اختیار نروژ بود. اما در طی جنگ بیش از نیمی از این ناوگان و کشتیها در اثر بمب یا اژدرهای دشمن نابود شدند. بجز آن بیش از ۴۰۰۰ ملوان نروژی نیز در این درگیری ها کشته شدند.
آنچه که در تاریخ نروژ درباره کشته های جنگ در این دوره ثبت شده جمعیتی بیش از ۱۰ هزار زن و مرد است. در سال ۱۹۴۵ با تسلیم آلمان، نروژ جانی تازه یافت و به سرزمینی آزاد مبدل شد. در این شرایط حدود ۵۰۰۰۰ تن نروژی در ردیف خائنین به کشور قرار گرفتند. از سال ۱۹۴۵به بعد بازسازی کشور در راس برنامه های دولت قرار گرفت که در تاریخ نروژ این روزگار دورانی سخت و پرکار بود. در نتیجه اقتصاد رونق یافت و تولید و صادرات بیشتر شد و اوضاع کشور بهبود یافت.