دین و آیین سکاها
دین
سکاها عناصر طبیعی را می پرستیدند، و بزرگترین مراسم دینی را دربارهٔ تابیتی -وستا(Tabiti-Vesta)، الههٔ بزرگ که مظهر آتش و شاید جانوران بود برپا می داشتند. تنها همین الهه در آثار هنری آن ها دیده می شود که در مراسمی مانند سوگند خوردن افراد یا تدهین رؤسای قبایل شرکت می جوید. روستوتسف۱۹ کشف کرده که الهه مزبور را در روسیه جنوبی، مدت ها پیش از پیدایی سکاها، در آنجا می پرستیدند. تندیس های کوچک سفالین این الهه در عصر مفرغ، در ناحیه ای واقع میان کوه های اورال و رود دنیپر، و حتی بیشتر در طول رودهای بوگ و دونتس (Donentz)، وجود داشت. میان این تندیس های کوچک و آن هایی که از همان الهه در عیلام، بابل و مصر قرن ها پیش از آن ساخته می شد، تشابه آشکاری وجود دارد. در کریمه، تندیس مربوطه به قبل قرن نهم پیش از میلاد از این الهه کمتر دیده می شود، و در این مورد، او را ایستاده و در حالتی که کودکی را در آغوش گرفته است می بینیم، هر چند در آن هنگام مظهر باروری به شمار نمی آمد و در میان سکاها تجسم مادر سالاری نیز نبود. این قوم او را نگهبان سیاسی خود می دانستند، و استرابون نوشته است که پرسش او به ویژه در سواحل قفقاز متداول بوده و در آن جا طوایف دریانوردی را که یونانیان آنان را آرگونوت ها (Argonauts) می نامیدند، حفاظت می کرده است. این مردم، و به ویژه سکاهای شبه جزیرهٔ تامان، از ورود غیر مجاز بیگانگان به سواحل شان بسیار خشمگین بودند و از این لحاظ، همهٔ ملوانان منطقهٔ ایونی را که با اسارت می گرفتند در راه الههٔ بزرگ قربانی می کردند. در آثار هنری سکایی، او را گاهی به صورت نیمه زن و نیمه مار و گاهی ایستاده یا نشسته در میان حیوانات مقدس خود، یعنی غراب و سگ۲۰، یا گاهی همراه ملازمی یا درحال گفتگو با رییس قبیله ای، نشان می دادند.
سکاها نیز پاپئوس – ژوپیتر (popeus-Jupiter) خدای هوا، آپیا -فلوس (Apia-fellus)الههٔ زمین، اویتورسورس آپولو (Oetosyrus-Apollo) خدای خورشید و آرتیم پئسا (Artimpaasa) ونوس آسمانی یا الههٔ ماه را می پرستیدند. گذشته از این، سکاهای سلطنتی تهاموما ساداس -نپتون (Thamumasadas-Neptune) خدای آب را می پرستیدند، هرودوت عقیده دارد که آن ها اغنام و احشام و همچنین یک نفر از هر صد اسیر را برای مارس* و هرکول** قربانی می کردند. هرودوت ازفقدان تندیس و قربانگاه و پرستشگاه در میان سکاها اظهار شگفتی می کند، و در واقع، غیر از دژهای متأخر در شهرهای سکایی، هیچ پرستشگاه یا چیزی که آن را قطعاً بتوان مربوط به مراسم دینی دانست تاکنون کشف نشده است. شاید وی درست حدس می زد که سکاها در محل مخصوص برای عبادت گرد می آمده و پس از اجرای مراسم دینی خود از آن جا عزیمت می کرده اند،بی آن که احساس کنند محل مزبور بر اثر مراسمی که در آن جا انجام گرفته مقدس شده است. بدین ترتیب، ظاهراً از یک سنت ایرانی پیروی می کردند.
سکاها، به جای پرستشگاه ها و زیارتگاه های خود، به گورهای مردگانشان احترام فراوان می گذاشتند، و در این امر به چینیان شباهت داشتند که حاضر بودند جانشان را برای حفظ این گورها نثار کنند. علی رغم همهٔ دقت و مواظبت آن ها در حفظ گورهایشان از بی حرمتی، دزدان تقریباً در هر مورد، اندکی پس از پایان مراسم دفن، وارد گورهای تپه ای می شدند و محتویات آن ها را با چنان دقتی خالی می کردند که به ندرت گوری دست نخورده باقی مانده است.
مراسم تدفین
مراسم تدفین هم پر زحمت بود و هم در کمال هیبت وقار انجام می گرفت. به نظر می رسد که در آلتایی آیین تدفین تنها طی دو فصل از سال یعنی بهار و پاییز برپا می شد، و بدین ترتیب، با مهاجرت های فصلی طوایفی که به جستجوی علف تازه بر می آمدند همزمان بود. رسم به تعویق انداختن تدفین، مومیایی کردن را ضروری می ساخت، و شرح مفصّل هرودوت دربارهٔ روش مومیایی کردن توسط سکاها، بر اثر اجساد مومیایی شدهٔ موجود در گورهای پازیریک، تأیید شده است.
نخست امعا و احشای جسد را خالی و سپس آن را با گیاهان خوشبو پر می کردند و به هم دوختند. پس از آن همه چیز آماده می شد، جسد را بر روی ارابه ای می نهادند و اعضای طایفه پس از بریدن بخشی از موی خود زاری کنان به دنبال جسد به راه می افتادند و به بازوانشان زخم می زدند و به دست چپ خود تیر فرو می بردند. بدین ترتیب، گروه عزاداران از دهکده ای به دهکده دیگر می رفت تا این که سراسر منطقهٔ مرد متوفا پیموده می شد. این سفر می بایستی طی چهل روز انجام گیرد و تنها پس از آن بود که جسدرا به محل تدفین باز می گرداندند. در موردافراد عادی، حرکت دسته جمعی نهایی، هر چند طی دورهٔ مجاز صورت می گرفت، ولی محدود به بازدید از خویشان و دوستان متوفا بود. پس از آن که کارها به پایان می رسید، تشریفات تدفین آغاز می گشت. جسد را با تشک از ارابه بیرون می آوردند و در درون حفرهٔ گور، در جایی که گاهی تابوتی برای آن گذاشته بودند، قرار می دادند. گاهی علامت هایی را که بر فراز آن ها تندیس هایی از مفرغ نصب کرده بودند به طور اریب در گوشه های تابوت می گذاشتند، ولی گاهی به جای آن ها تیرهایی که روی آن ها زنگوله قرار داده بودند در گور می نهادند، زیرا به عقیدهٔ آن ها این گونه زنگوله ها موجب ترساندن و رماندن ارواح خبیثه می شد.
زنگولۀ مفرغی از الکساندر و پول، حدود قرون چهارم پیش از میلاد
تا این جا، شرح هرودوت دربارۀ مراسم تدفین سکاها با کاوش هایی که صورت گرفته کاملاً مطابق بوده است. وی سپس به سخن خود ادامه داده می گوید که، در نخستین سالگرد رهبر متوفا، مرسوم بوده است که پنجاه تن از نگهبانان او را، که مانند مستخدمانش از سکاها آزاد بودند، بر اسبی با شکوه می نشاندند و آن ها را به قتل می رساندند. سپس اجساد آن ها را پاک می کردند و به ترتیب معمول می انباشتند. اسبان کشته شده را نیز با زین و یراق کامل به میل می کشیدند و آن ها را به صورت دایره در پیرامون گور تپه ای قرار می دادند. برروی هر اسبی، سواری مرده می گذاشتند و سپس، راکب و مرکوب را به صورتی که بر روی آرامگاه پاسداری می کردند و حال خود رها می ساختند تا از هم فروبپاشند. از این آخرین تشرسفات وحشتناک را لاشخوران به سرعت می خوردند و جمجمه ها مدت ها پیش از عصر ما به خاک مبدل می شدند. اگرچه دشوار است باور کنیم که سکاها تا این اندازه براساس رسوم خود نسبت به جان انسان بی اعتنا بوده باشند، ولی مطالب هرودوت اساساً به اندازه ای درست از آب درآمده است که دلیلی وجود ندارد که دربارۀ صحت گفتار او تردید کنیم. اما، اگر چنین قربانی هایی نیز صورت گرفته باشد، مسلماً تنها در هنگام مرگ پادشاهی برجسته و عظیم بوده است.در سفر آخرت رهبر متوفا، یکی از همسران رهبران به اتفاق خادمان عمدۀ (مانند ساقی، آشپز یا مهتر) با اسبانی که شخصاً در طی زندگی از آن ها استفاده می کرده در گور او می نهادند. همه را با بهترین جامه ها و زیباترین جواهرات می آراستند و برای هر کدام از آن ها اتاق یا بخشی جداگانه در آرامگاه اختصاص می دادند. رییس قبیله را به تنهایی دفن می کردند و اساسی ترین دارایی او را در کنارش می نهادند که عبارت بود از پیاله های زرین، کوزه های پر از شراب و روغن، و دیگ بزرگی آکنده از گوشت برای آخرین مسافرت او. ملازمان و مصاحبانش را نزدیک او به خاک می سپردند ولی اسبانش را در خارج از حجره گور دفن می کردند، به طوری که در دسترس او و در زیر همان تپه باشد و، هنگامی که از خواب مرگ برخیزد، از آن ها استفاده کند. همۀ اسب ها را با زین و یراق مجلل مجهز می ساختند. پس از پوشاندن سرگور، و قبل از ایجاد تپه بر روی آن، یک بار برفراز حجره گور شب زنده داری می کردند.
بنا به قول هردوت، همۀ کسانی که در مراسم تدفین شرکت می جستند مجبور بودند خود را تطهیر کنند، و می گوید که نخست بدن را با روغن تمیز کننده پاک و چنین می کردند:«سه تیرک بر زمین فرو می برند و روی آن ها را با نمد پشمین می پوشانند و طوری ان ها را ترتیب می دهند که تا حد امکان نمد ها همۀ سطح را فرا گیرد. بدین ترتیب، اتاقکی درست می کنند و در داخل آن ظرفی بر روی زمین می گذارند و در آن تعدادی سنگ داغ شده قرار می دهند… و پس از آن که خم شده و زیر سرپوش نمدین می خزند، مقداری شاهدانه روی سنگ های داغ می ریزند که بی درنگ دودی از آن بر می خیزد و چنان دمه ای از آن متساعد می شود که هیچ حمام بخاری یونانی چنین بخاری ندارد. سکاها به نشات بر در می آیند و از شادی فریاد برمی آورند»
تا ۱۹۲۹، به این مطلب توجهی نمی شد، ولی درآن سال دقیقاً چنین اتاقک هایی (هر چند بعضی از آن ها تا شش تیرک داشتند) با سرپوش های نمدین یا چرمین و دیگی حاوی سنگ ریزه با شاهدانه های درون آن در پازیریک یافت شد. هر کدام از گورها دارای توشه سفر بود. گورای دو گانه دارای دو توش یکی برای استفادۀ مرد و دیگری برای استفاده زنش بود. معلوم می شود که ایجاد دود و استنشاق آن به منظور تطهیر نبود، بلکه به منظور تخدیر اعصاب بود. شاید دود بدین منظور به کار می رفته که استنشاق کننده، مانند کسی که مواد مخدر، استعمال می کند وارد عالم خلسه شود. شاید همین نکته درباره روسیه جنوبی، که در آن جا مردم معمولاً از چنین عملی لذت می بردند، غالباً صدق می کند.
* خدای جنگ – م.
** از قهرمانان داستانی یونانی – م.