نبرد مورچه خورت
نبرد مورچه خورت نبردی بود بین سپاهیان متحد نادر شاه افشار و شاه طهماسب دوم از یک سو و سپاه متحد اشرف افغان و عثمانی از سوی دیگر که در «مورچهخورت» در حوالی اصفهان (پایتخت وقت) در گذر از روستا طار و روستا طرق رود در گرفت و نهایتاً به پیروزی ایرانیان انجامید. این نبرد در ۲۰ ربیع الثانی ۱۱۴۲ قمری / ۲۱ آبان ۱۱۰۸ خورشیدی رخ داد.
پیش از این نبرد اشرف افغان از سلطان احمد سوم عثمانی درخواست کمک کرده و او نیز سپاهی را روانه کرد.
پیش زمینه
طهماسب قلی (نادر)، که نمیخواست کسی شریک افتخاراتش باشد، در این هنگام، برای آنکه بخت روی از او برنگرداند، با نهایت دقت مشغول به کار شد؛ و به پادشاه گفت که دیگر وجود او برای تشویق و تشجیع سربازان لازم نیست، زیرا از پیروزی آنها در دامغان معلوم شد که افغانها را خوار میشمارند و از آنها بیمی ندارند. همچنین گفت که بدون تردید آنها را به زودی از میان خواهد برد؛ و چون همه چیز به زندگی گرانبهای پادشاه وابسته است، اگر صدمه ای به او وارد آید، اتباعش دیگر از زیر یوغ ظالمانه افغانها رها نخواهند شد؛ و از آنجا که پادشاه از خود دلیریها نشان دادهاست، اتباعش او را دوست میدارند و نمیخواهند به چنان وجود گرانبهایی آسیبی برسد، لذا سربازانش از او با کمال فروتنی میخواهند که با شش یا هشت هزار نگهبان در تهران بماند.
در این ضمن اشرف، که انتظار حمله دشمن را میکشید، برای مقابله با او (نادر) تدارکات لازم را میدید، زیرا نه تنها سلطنت، بلکه جان او بسته به این واقعه بود؛ لذا، به امید لذت بخش جبران شکست خود در دامغان، تمام استعداد و کوشش خویش را در انتخاب اردوگاه مناسبی به کار برد، و برای نصب توپها مکانهای مناسبی تعیین کرد، و جلو آنها سنگر ساخت، و قوای خود را تا حد امکان منظم نمود.
نبرد
در بامداد روز ۱۳ نوامبر ۱۷۲۹، طهماسبقلی خان با قشون آماده به جنگ خود ظاهر شد. ایرانیها به سوی افغانها پیش رفتند، و در برابر شلیک زنبورکها و قسمتی از توپهای آنها با نظم پایداری کردند؛ و چون به دشمن نزدیک شدند، همگی به آنها حمله بردند. این حمله بی باکانه و منظم حتی کارآزمودهترین سربازان را مات و مبهوت میکرد. افغانهای متحیر چون دیدند عده زیادی از دوستانشان به خاک هلاک میافتند و تقریباً تمام گلولههای دشمن به هدف اصابت میکند به فکر نجات جان خود افتادند و از صحنه گریختند. میگویند تلفات آنها در این جنگ بالغ بر چهار هزار تن بود.
فرجام جنگ
قسمت عمده افغانها در ساعت سه بعد از ظهر به اصفهان رسیدند، و خود اشرف با عده کمی از سربازان در شب آن روز وارد پایتخت شد. افغانها ادعا میکردند که بر دشمن پیروز شدهاند، ولی در اثر گریه و زاری زنان و کودکان آنها در قلعه، خلاف قضیه ثابت شد. همچنین در سایر قسمتهای شهر آشوبی عظیمی برپا بود، زیرا ساکنان تیره بخت پایتخت میدانستند که اگر افغانها شکست بخورند، آنها را قتلعام خواهند کرد. اما اشرف به اندازه ای متوحش شده بود که اگر هم این قصد را داشت نتوانست آن را اجرا کند. با وجود این، با آلودن دست خود به خون شاه سلطان حسین انتقام خویش را گرفت.