دیوار برلین میراث هیتلر
هارولد، تور برلین را از بنای عجیب و غریب یادبود هولوکاست شروع کرد؛ سوار بر یکی از المانهای مشهور آلمانها؛ فولکس واگن، البته سیاه. همینطور که درحال توضیح دادن بود، موتور خاموش شد؛ «در سال ۲۰۰۵ این بنا به احترام قربانیان یهودی واقعه “هولوکاست” در اروپا ساخته شده است. ۲۷۰۰ لوح سنگی در زمین ۱۹ هزار متر مربعی بنا شده و بازدید کننده ها می توانند از میان آنها گذر کنند و به آنسوی بنا برسند.»
یادبود هولوکاست در قطعه زمین وسیعی در نزدیکی “دروازه برندنبورگ” واقع شده و البته از لابلای لوحهای سنگی، پرچم سفارت آمریکا خودنمایی میکند. برندنبورگ یکی از دروازههای قدیمی شهر برلین است. هرچند در این لوح های سنگی قبرمانند، مردهای وجود ندارد، اما هارولد میگوید: «روی لوحها نروید، فکر میکنند به هلوکاست بیاحترامی کردهاید!»
در زمان طراحی بنا، نگرانی هایی برای حمله نئونازی ها و راستگرایان آلمانی به این بنا وجود داشت؛ مبادا انها این لوحهای سنگی بعضا عظیم الجثه که هیچ چیزی رویشان حک نشده را خراب کنند. پس سنگ ها به نوعی ماده آغشته شد تا خرابکاران و نئونازی ها را از کثیف کردن آنها منصرف کند. هرچند که این ماده نیز سرمنشاء یکی از جنجال ها بود؛ معلوم شد شرکت سازنده این ماده زمانی برای نازی ها گازهای سمی تولید می کرد تا در اردوگاه های مرگ به کار گرفته شود!
دیوار برلین؛ پاییز سال ۱۹۸۹ میلادی، ۱۳۶۸ خورشیدی. اخبار شبانگاهی شبکه یک تلویزیون ایران با هیجانی کم نظیر در آن دوران، از خراب شدن جنجالی ترین دیوار دنیا در قرن ۲۰ خبر می داد و البته اتحاد دو آلمان. اتحادی که معادلات بسیاری را بهم ریخت؛ کمتر از دوسال بعد اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید. این دیوار اصلیترین نماد جنگ سرد بود که به پردهٔ آهنین مشهور شد.
وحالا تکه های دیوار برلین، در فروشگاه های «love berline» دو یورو و سه یورو و بعضا تا ۱۱ یورو به فروش می رسد. دیواری بتونی که ۱۵۵ کیلومتر طول و بیش از دو متر ارتفاع داشت و حالا تنها ۵۰۰-۶۰۰ متر آن به عنوان یادبود در مرکز شهر برلین باقی مانده است؛ بالای خرابه های گشتاپو!
هارولد با هیجان خاصی درباره تاریخ برلین حرف می زند. او متولد ۱۹۵۱ میلادی در برلین است؛ شش سال پس از پایان جنگ دوم جهانی، سه سال پس از تشکیل آلمان غربی توسط آمریکا، فرانسه و انگلیس.
در تاریخ آمده است که در سال ۱۹۴۷، کشورهای پیروز جنگ، آلمان را میان خود تقسیم کردند، در سال ۱۹۴۸ سه کشور پیروز، بخشهای تحت حاکمیت خود را یکپارچه کردند و جمهوری فدرال آلمان را که به آلمان غربی مشهور شد شکل دادند. به دنبال آن نواحی غربی شهر برلین زیر نظر آلمان غربی قرار گرفت. در ۷ اکتبر ۱۹۴۹ اتحاد جماهیر شوروی در بخش تحت حاکمیت خود یک دولت کمونیستی روی کار آورد که منجر به شکل گیری جمهوری دموکراتیک آلمان یا آلمان شرقی شد و در نتیجه نواحی شرقی برلین که تحت نفوذ شوروی بود زیر نظر آلمان شرقی قرار گرفت.
و داستان دیوار برلین از همینجا شروع میشود؛ اوضاع اقتصادی وخیم در آلمان شرقی، نارضایتی عمومی به همراه دارد و ممنوعیت هایی برای مراودات مردم آلمان شرقی و غربی بوجود می آید. مردم برلین البته آزاد بودند تا به دو سوی شهر تردد کنند. اما میزان مهاجرت بالای تکنسینها، متخصصان، اساتید دانشگاه و روشنفکران از آلمان شرقی به نیمه غربی در مدت ۱۲ سال (۲.۵ میلیون نفر از ۱۹۴۹ تا ۱۹۶۱)، موجب شد آلمان شرقی در معرض فروپاشی اقتصادی قرار بگیرد و خسارتهای زیادی را برای اتحاد جماهیر شوروی و دولت آلمان شرقی به ارمغان آورد. به همین دلیل به دستور نیکیتا خروشچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی تمام راههای ارتباطی بین برلین شرقی و غربی مسدود شد و دیوار برلین را بهعنوان «دیوار حافظ ضد فاشیست» و با هدف جلوگیری از رفتوآمدهای نامطلوب بنا کردند.
در اولین ساعات روز یک شنبه سیزدهم آگوست ۱۹۶۱، نیروهای نظامی آلمان شرقی خیابانهای منتهی به نقاط مرزی را محاصره کردند و کارگران در مرز مشغول ساختن دیوار شدند. پس از آن ارتباط بین بخشهای شرقی و غربی شهر کاملاً قطع شد. ساخت این دیوار چنان سرعتی داشت که بسیاری از خانوادهها که در مناطق مختلف شهر زندگی میکردند برای ۲۸ سال از یکدیگر جدا شدند. گروهی از آنها آنقدر زنده نماندند که فروریختن دیوار برلین را شاهد باشند و امکان دیدار دوبارهٔ خانوادههای خود را پیدا کنند.
هارولد میگوید: «بسیاری از جوانان و حتی خانواده ها از دیوار رد می شدند تا به قسمت غربی برسند.» به طاقچه قوس دار روی دیوار اشاره می کند؛ «این طاقچه را زدند که کسی نتواند از آن رد شود.» دیواری که حالا هست، فرسوده شده، بارندگی و سرما بتنهایش را ریخته و میلگردها همچون اسکلتهای قفسه سینه انسان، بیرون زده اند. دیوار ظاهرا ۲۰-۳۰ سانتیمتر بیشتر قطر نداشته است.
در نهایت در ۹ نوامبر ۱۹۸۹ و در پی اعتراضات مردمی،دیوار برلین فروریخت و کمتر از یک سال بعد، دو آلمان متحد شدند. دیوار هنوز هم حصاری دور خود دارد؛ حدود یک متر از دو طرف.
اما روایت های تلختری هم از دیوار برلین هست که می توانید از ویکیپدیا بخوانید: «اگر کسی پشت این حصار میایستاد، درواقع در خاک آلمان شرقی قرار داشت. تانکها در نقاط معینی از شهر مستقر شدند. قسمتی از خیابانهای شهر کنده شده بود و برای رفتوآمد وسائل نقلیه عمومی قوانین تازهای معین شده بود. خطوط راه آهن و مترو بین دو طرف هم متوقف و ارتباط تلفن این دو بخش نیز قطع شد. همچنین ساکنان برلین شرقی از ورود به برلین غربی منع شدند. این امر به دلیل این که حدود ۶۰ هزار نفر از ساکنان برلین شرقی در برلین غربی کار میکردند مشکلات زیادی به بار آورد. در روزهای بعد مقامات آلمان شرقی در مقابل تمام پنجرهها و درهای ساختمانهایی که در خط حائل واقع شده بودند دیوار کشیدند. تا پایان سال ۱۹۶۱ دیوار گسترش یافت و سیم خاردار مجهز به الکتریسیته در فواصل زیاد نصب شد.
با هارولد به سمت دروازه برندنبورگ میرویم؛ سر راه به میدان ژاندارمری میرسیم. پیرمرد خوش صدا میگوید: «چهارصد سال پیش آلمان ها و فرانسوی ها دو کلیسای مشابه را در دوسوی این میدان ساختند تا بگویند میتوانند با یکدیگر به طور مسالمتامیز زندگی کنند.»
جلوتر، دروازه برندنبورگ است، تنها دروازه باقی مانده برلین. این دروازه در قسمت غربی شهر و در تقاطع دو خیابان ابرت و اونتر دن لیندن واقع شده است. از میان دروازههای متعدد برلین در زمان قدیم، تنها دروازه براندنبورگ باقی مانده است. دروازه براندنبورگ، ورودی عظیم الجثه خیابان معروف اونتر دن لیندن است. این خیابان به قصر شهری پادشاهی پروس ختم میشود، این بنا به عنوان یکی از معروفترین نمادهای اروپا هم شناخته شده. ساختمان پارلمان آلمان در شمال این دروازه و به فاصله یک بلوک از آن قرار دارد. و نکته مهمتر، سفارت آمریکا هم در پشت این دروازه است، جایی که در روز یک سپتامبر ۲۰۱۶، مخالفان جنگ تجمعی را ترتیب دیده بودند تا به سیاست های آمریکا و ناتو در قبال جنگ در خاورمیانه اعتراض کنند.
وداع با هارولد در کنار رود اسپری (Spree river) است، رودی که از شرق تا غرب برلین امتداد دارد و شب تا صبح قایقهای تفریحی را در خود روان میبیند و صبح تا شب، آنها را نوازش میکند. اینجا برلین است، پایتخت آرام آلمان.