علاقه و توجه به هنر در عصر تیموری
دوره حکمرانی تیموریان در ایران، عهد پرورش هنر نقاشی و مصوری و تزیین و تذهیب و خوشنویسی و تمام شقوق کتاب سازی به شمار می آید.تیمور با همه خشونت و سنگدلی که داشت، از آنجا که در محیط دانش و هنر تربیت یافته بود، پس از آنکه در سال ۷۷۱ سمرقند را به پایتختی برگزید این شهر را به مجمع دانشمندان و هنرمندان مبدل کرد و مشهورترین هنرمندان آن دوران، مانند میر علی تبریزی خطاط و استاد عبدالحی مصور و بسیاری دیگر را در آن جمع کرد.
از آثار چینی و اسناد به جای مانده در آنجا چنین بر می آید که مبادی هنر مکتب تیموریان از دربار پادشاهان گذشته به دربار ایشان انتقال یافته است. در دوره تیمور نقاشی نیز رواج داشته، به طوری که می بینیم تیمور بعد از یورش هفت ساله و فتح کشور عثمانی، در دو فرسنگی سمرقند، مجلس بزرگ جشن و پیروزی خود را زیر خرگاه عظیمی ترتیب داد که منقش و ملون و مذهب به طلا و لاجورد بود و به قولی: «ده هزار کس در سایه آن نشستند» و مورخان در توصیف نقش و نگار این خیمه رنگین منقش بزرگ رطب اللسانند.
با وجود اینکه اکثر فرمانروایان و امیران و شاهزادگان تیموری، هنرمندان را گرامی می داشتند و به احیای هنر می کوشیدند، لیکن گاهی خطراتی هم متوجه این گروه و آثارشان می شد.برای مثال هنگامی که تیمور در سال ۸۰۷ به سمرقند برگشت و مشاهده کرد که ایران مدرسه «سرای ملک خانم» را بلندتر از ایوان مسجد جامع ساخته اند، بر هر دو معمار آن، خواجه دارد و محمد جلد، غضب کرده و دستور داد تا آنها را به قتل رسانند.
همچنین به نقل از نویسنده مجمل فصیحی وقتی از رفتار فرزند خود میرانشاه به خشم آمد، مولانا شمس الدین محمد کاخکی که در علوم نظم و نثر و جد و هزل، یگانه زمان بود و استاد قطب الدین نایی و حبیب عودی و عبدالمؤمن گوینده که در صفت موسیقی، هر یک فیثاغورث روزگار و سرآمد ادوار بودند، به سبب اینکه ایشان امیر زاده را به ملاهی و مناهی ترغیب می نمودند، مزاج صاحبقرانی متغیر شده، حکم سیاست فرمود و آن جماعت به این سبب به قتل آمدند».
بعد از مرگ تیمور مملکت وسیع وی بین بازماندگانش تقسیم شد. ایشان که در محیط دانش و هنر پرورده شده بودند، در قلمرو خویش به پرورش هنر و تشویق و گردهم آوردن هنرمندان پرداختند. از آن جمله می توان از شاهرخ نام برد که هرات را پایتخت خود کرد و این شهر را پرورشگاه هنر ساخت و از آن تاریخ به بعد، حدود یک قرن، یعنی تا اواخر عهد سلطان حسین بایقرا هنر کتابسازی که خود شامل هنرهای خطاطی، نقاشی، مصوری، تذهیب و تجلید بود همراه دیگر هنرها به دوره عروج خود رسیدند، دولتشاه سمرقندی در شرح احوال شاهرخ مینویسد اما چهار هنرمند در پایتخت شاهرخی بوده اند که در ربع مسکون، به روزگار خود نظیر نداشته اند.
خواجه عبدالقادر مراغی در علم ادوار و موسیقی و یوسف اندکانی در خوانندگی و مطربی و استاد قوام الدین در مهندسی و طراحی و معماری و مولانا خلیل مصور که ثانی مانی بود. در نتیجه هنر پروری شاهزادگان تیموری بود که هنر خطاطی و کتاب نویسی پیشرفتی بسیار کرد.اگرچه پرورشگاه مهم تمامی این هنرها چه در عهد شاهرخ و چه در عهد جانشینان وی شهر هرات بود، ولی شهرهای سمرقند، بخارا، بلخ، مشهد، قزوین، اصفهان، شیراز و تبریز نیز از مراکز بزرگ و شکوهمند این رنسانس هنری بوده اند.چنانکه آثار این رنسانس تا برخی شهرهای کوچک هم رسیده بود.شهرهایی که به نحوی از انحاء با دربار اخلاف تیمور در شهرهای سمرقند و هرات و حکمرانان معاصر ایشان مانند خا نهای ماوراء النهر و ترکمانان آق قویونلو و سپس تیموریان هند و خاندان صفویه در ایران و زیردستان این حکومت های بزرگ و حتی با عثمانی ها نیز رابطه ای داشته اند.
به هر حال اگرچه این هنرها میراث مشترک تمام مردم این سرزمینها به شمار می آیند اما در واقع این هرات بود که مرکز این هنرها بوده و به هر سو نور می افشانده است. ذکر این نکته ضروری است که نهضت خاصی که تیموریان در هنر پدید آوردند بعد از زوال حکومت ایشان از میان نرفت، بخصوص که پادشاهان صفوی هم در تشویق و ترغیب هنرمندان دست کمی از تیموریان نداشتند و گورکانیان هند نیز همواره اهل هنر را گرامی می داشتند.نه تنها شاهان و شاهزادگان تیموری خود مشوق هنر و هنرمندان بودند، بلکه بسیاری از امیران و بزرگان دربار نیز از آنها پیروی کرده، از این هنرمندان برای ساختن آثار هنری مورد نیاز خود استفاده می کردند و گاه حتی خود آنها در بعضی از شاخه های هنری ماهر و استاد بودند. از جمله مولانا شریف الدین عبدالقهار سمرقندی برادر مؤلف مطلع السعدین از مشاهیر دربار شاهرخ در هرات بود. وی علاوه بر حسن خط، در موسیقی و سیاق و انشا هم ماهر بوده است.
او نیز به قول خواند میر: «امیر علیشیر نوایی وزیر معروف سلطان حسین بایقرا هم در تذهیب و تصویر و کتابه تو پسی نظیر نداشت». و در واقع می توان گفت فرمانروایی شاهرخ در هرات، مقدمه دوران پرشکوهی شد که می توان آن را رستاخیز هنر ایرانی عهد تیموری نام نهاد.رستاخیزی که باعث شد علاوه بر هنرهای یاد شده هنرهایی چون موسیقی، معماری، فلزکاری، آبگینه و چینی سازی و کاشیکاری ایرانی نیز تکامل یاید. بدین سان مقدمات نهضت علمی، ادبی و هنری بزرگی فراهم آمد که در عهد صفویه به اوج خود رسید.