ماجرای تحقیر رضا خان در خواستگاری شاه پهلوی از زن عشایر لرستانی

جمعیت عشایر نشین کشور و به ویژه لرستان، در طول تاریخ در دفاع از کشور ایران نقشی اساسی داشته‌اند. زنان و مردان دلاوری که با شجاعت و غیرت در مقابل ظلم و استبداد ایستادگی کرده و خونی دوباره رگ‌های سرزمینشان بخشیده‌اند.

در اسناد تاریخی جلوه‌های بسیاری از ستم سلسله پهلوی به لرستانی‌ها و به ویژه عشایرهای این منطقه به تصویر کشیده شده، نقل‌های زیادی از ظلم رضاخان و گماشته‌های وی همچون سپهبد امیراحمدی توسط نویسنده‌های داخلی و خارجی به ثبت رسیده که هر کدام نشان از قساوت قلب و ناعدالتی حاکمان دارد.

واکنش مردم لرستان به قانون کشف حجاب رضاخان و جریان درخواست ازدواج وی از بانوی لرستانی را از سید محمد سیف‌زاده مورخ و پژوهشگر استان جویا شدیم که شرح آن را در ذیل می‌خوانید؛ 

یکی از اهدافی که رضا خان برای اسکان عشایر و جلوگیری از کوچ عشایر انجام می‌داد، تخت قاپو کردن بود.

تغییرات رضاخان برای عشایر

دکتر سکندر امان‌الهی بهاروند در کتاب کوچ‌نشینی در ایران، اقدامات رضاخان را علیه کوچ‌نشینان به خوبی تشریح و به چند بخش تقسیم کرده است.

از جمله اینکه امان‌الهی می‌نویسد: رضاخان پس از سرکوبی کوچ‌نشینان و گماردن ماموران نظامی بر آن‌ها، به یک رشته اقدامات نادرست دست زد که اغلب به زیان کوچ نشینان انجامید.

برخی از این اقدامات نابخردانه که موجب نابسامانی و دگرگونی در زندگی عشایر گردید، به این شرح است.

یکجانشینی عشایر بود که این اقدام موجب تلف شدن دام‌ها شد، همچنین سیاه چادرهایی که از جنس موی بز بود و سازگار با دمای محیطی ییلاقی و قشلاقی با سیاه چادرهای جدید و بی‌خاصیت، خلع اسلحه عشایر و تغییر در نحوه امرار و معاش آن‌ها.

عشایر مجبور شدند به کشاورزی دیم با درآمد بسیار پائین روی آورند، همچنین اقداماتی همچون درختان بلوط و قطع شاخه‌های آن و هیزم فروشی تولید ذغال رونق بگیرد.

از دیگر اقدامات رضاخان، تعویض لباس‌های سنتی کوچ‌نشینان بود، به‌گونه‌ای که مردان باید لباس رسمی پوشیده و کلاه پهلوی بر سر بگذارند، زنان نیز گلونی و جلیقه و سربند‌ها را کنار بگذارند.

یکی دیگر از اقداماتی که صورت گرفت، تغییر شرایط سیاسی عشایر بود، بخشی نیز دست‌اندازی برخی‌ها بر اموال و زمین‌های کوچ‌نشینان بود که بسیاری را از طریق ایجاد اداره ثبت و املاک به نام خود کردند.

رضاخان پس از برداشتن لباس‌های سنتی کوچ‌نشینان لرستانی، گام را یک پا فراتر نهاد و گفت باید لباس و عمامه روحانیت نیز جز برای یک عده از مراجع و آیت‌الله‌ها، برای مابقی روحانیون باید برداشته شود.

شیخ عبدالرحمان لرستانی، روحانی مشروطه‌خواه و آگاه و شاعر، هنگامی که در مجلس با رضاخان برخورد می‌کند با این سخن از شاه مواجه می‌شود که شیخ ما قانونی را گذراندیم که شما باید لباس را دربیاورید، شیخ نگاهی به رضاخان کرده و می‌گوید: من را مردم خرم‌آباد و لرستان با نام شیخ عبدالرحمان می‌شناسند، اگر عمامه را بردارم، عبدالرحمان خان می‌شوم و با این اسم وارد مجلس نشدم.

 

به لرستان می‌روم و روضه سیدالشهداء را می‌خوانم تا عمرم به پایان برسد. همین هم می‌شود، شیخ عبدالرحمان مجلس را به خاطر حفظ شئونات روحانیت ترک می‌کند و ساکن قم می‌شود.

در قم تعریف می‌کنند که یک روزی صندوقی از اسکناس را به درب خانه شیخ برای دلجویی می‌فرستند، مرحوم سید خلیل موسوی نژاد که همراه شیخ بود، برای عموی من تعریف کرد که عین آن را در کتاب علما در روشنای تاریخ نقل کرده‌ام، چنین سید خلیل تعریف می‌کند که صندوق را بالای سر شیخ گذاشتیم، شیخ نیمه شب بلند شد و قدم زد و نگاهی به اسکناس‌ها انداخت و زیر صندوق زد و گفت اگر این‌ها را قبول کنم با شمر و خولی چه فرقی می‌کنم.

شیخ عبدالرحمان لرستانی تا آخر عمر روضه را ادامه داد، عمامه را برنداشت، بلکه از مال دنیا و نمایندگی مجلس دست کشید.

ماجرای پاسخ کوبنده عجیده خانم به خواستگاری رضا خان

در سال‌های تصویب قانون کشف حجاب، رضان خان به لرستان سفر می کند. در مراسم استقبال زنان و مردان عشایر با لباس‌های رسمی و نه سنتی به استقبال شاه می روند. در آن روز جریانی اتفاق می‌افتد که رضاخان از عجیده خانم مادر علیرضاخان بیرانوند می‌خواهد زن وی شود.

همان زمان روزنامه رعد شرح اتفاق را چنین می‌نویسد که؛ عجیده خانم در مراسم استقبال جلوی رضاخان را می‌گیرد و از او درخواستی دارد، رضا خان می‌پرسد کیستی و چکار داری، که عجیده خانم خود را چنین معرفی می‌کند: عجیده هستم.

مادر علیرضا و یداله خان بیرانوند. شما آن‌ها را دستگیر کردید. ( در آن زمان بسیاری از سران عشایر و مبارزان لرستانی توسط قشون پهلوی دستگیر شده بودند و بسیاری از آنها اعدام  یا تبعید شدند.)

روزنامه رعد چنین می‌نویسد؛ رضاخان مکثی کرد(در مقابل جسارت زن لر تامل می کند) و گفت: با خودم ازدواج کن تا خودم برای تو علیرضا و یداله بسازم.

عجیده خانم در مقابل درخواست رضان خان جوابی کوبنده می دهد و می گوید: من زنش هستم که علیرضا و یداله را بیاورم اما تو آن مردی نیستی که چنین فرزندانی را درست کنی. (این پاسخ کوبنده و تاریخی عجیده خانم در جراید آن زمان به ثبت رسیده و سندی است بر بی باکی و دلاوری شیر زنان عشایر لر در مقابل شاهی ستمگر و دیکتاور.)

تبعید عجیده خانم

پس از آن ماجرا عجیده خانم و خانواده‌اش به کلات نادری تبعید شدند. پس از مدتی علیرضاخان بیرانوند فرزند علیمردان خان بیرانوند در زندان قصر قجر به همراه برادرانش اعدام شد.

این فرد(علیرضاخان) کسی است که در لیست کتاب‌های همراه خود، کتبی همچون بینوایان، ایران باستان، کلیات سعدی و دیوان حافظ، شاهنامه و بسیاری از کتاب‌های معتبر جهان دارد و نشان می‌دهد ایلات و عشایر ما اهل مطالعه و تحصیلات و روشنفکری بودند.

منبع فارس

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ