مقام وزارت اعظم
وزیر اعظم دیوان اعلی عمده ترین رکن دولت بود که تمامی امرای درگاه و ولایات به امر او منصوب و داد و ستد کل مملکت اعم از مالیات دیوانی و وجوهات خزانه به اذن او پرداخت و دریافت می گردید. ( میرزا سمیعا، ۱۳۳۲، ص ۵ ). لقب اعتمادالدوله مخصوص وزیر اعظم بود. در آغاز کار صفویه این لقب و نظایر آن وجود نداشت و بالاترین مقام حکومت را وکیل می نامیدند. مینورسکی معتقد است که، در مقام مقایسه با وکیل، وزیر در مقام درجه ی دوم قرار داشت، و این مقام تا زمان شاه عباس اول وجود داشت. ولی از آن به بعد لقب وکیل دیگر در اسناد ثبت نشده است و ترفیع مقام وزارت به درجه اول از آن باب بوده که شاه می خواست نفوذ نایب السلطنه را کاهش دهد، و لذا آن سمت را به کلی منسوخ کرد ( مینورسکی، ۱۳۴۷، ص ۸۲).
مستوفی الممالک
مستوفی الممالک که زیر نظر وزیر اعظم انجام وظیفه می کرد بیشتر امور فنی مالی مانند حسابداری و ممیزی و تنظیم بودجه را برعهده داشت که این امور درگاه نیز محتاج به گواهی و مهر مستوفی الممالک بود ( مینورسکی، ۱۳۴۴، ص۹۸ ). اعضاء مهم زیردست مستوفی الممالک عبارت بودند از: ناظر، داروغه ی دفترخانه، صاحب توجیه (۲)، ضابطه نویس (۳)، اوراجه نویس (۴)و… مستوفی الممالک انتخاب کلیه مستوفیان را تحت نظارت داشت و دستورالعمل برای مأموران یا عمال مالی مقیم ولایات می نوشت. منصب مستوفی خاصه تا حدودی با منصب مستوفی الممالک مشابه و متکی بر اصول واحدی بود. کتاب تذکره الملوک، وظایف خاصی را برای مستوفی خاصه بیان نمی کند. مینورسکی با تکیه به گفتار شاردن و کمپفر، مستوفی خاصه را در ردیف مستوفی الممالک دانسته، ولی قدرت و وسعت اختیارات مستوفی خاصه در اواخر دوره صفوی بیشتر شد ( مینورسکی، ۱۳۴۷، صص ۸۳ و ۱۰۰).
منشی الممالک
در صدر کارکنان تشکیلات دیوان رسالت و دارالانشاء صفوی شغل منشی الممالکی بود. در طول تاریخ دیوان سالاری، دیوان رسالت، دیوانی ضروری بود و چنان که به یاد داریم در دوران پیش از اسلام نیز این وظیفه برعهده ی دبیران بود و رئیس دبیران ایران دبیربذ از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. شغل منشی الممالکی درواقع تحریر تمامی نامه ها، فرمان ها و احکامی بود که از دفترخانه ی همایونی صادر می گردید، احکام مناصب وزرا، مستوفیان، کلانتران و محتسبان ولایات و احکام دیوان عدالت، قضا و… همه از طرف منشی الممالک به وسیله ی سایر منشیان نوشته می شد. جوابگویی به نامه ها نیز از وظایف این شغل بود. لیکن گاهی واقعه نویس ( مجلس نویس ) این وظیفه را برعهده داشت و این مسئله روشن می کند که این دو شغل تا زمان شاه عباس اول یکی بوده و پس از آن از یکدیگر جدا شده اند ( قائم مقامی، ۱۳۴۷، سال۵، شماره۲، صص ۱۹۳-۱۹۴).
دیوان بیگی ( رئیس دیوان عدالت )
دومین منصب عمده ی دولتی، دیوان بیگی است که دارنده ی این منصب قاضی القضاه کشور و درواقع رئیس کل عدلیه است. اصطلاح دیوان بیگی به معنی رئیس شورای عدلیه است. دیوان بیگی محاکم شرع را تحت نظر داشت و به خصوص مأمور اجرای تصمیم های محاکم بود. دیگر وظایف دیوان بیگی رسیدگی به جرایم کبیره ای است که در سراسر کشور رخ می داد. محل رسیدگی به جرایم کشیکخانه بود که تالاری در جنب عالی قاپو یعنی دروازه ی بزرگ و اصلی قصر و درست در مقابل تالار متعلق به ایشیک آقاسی باشی بود ( مینورسکی، ۱۳۴۴، ص ۹۲). دیوان بیگی دو روز در هفته در خانه ی خود به امور قضایی رسیدگی می کرد. این قاضی عالی مقام درباره ی کلیه ی دعاوی حقوقی یا جنایی به طور قطع و غیرقابل استیناف قضاوت می کند و تنها می شد از او به شاه شکایت کرد. اما به عکس، از نواحی مختلف کشور شکایات به او ارجاع می گردید ( شاردن، ۱۳۴۵، ج۸، ص ۲۳۸).
ایشیک آقاسی باشی
ساخت درونی دیوان اعلاء تحت نظر ایشیک آقاسی باشی بود ( لمبتون، ۱۳۶۳، ص۱۰۵). مشارالیه ریش سفید کل یساولان صحبت و ایشیک آقاسیان دیوان و آقایان و قاپوچیان دیوان و یساولان و جارچیان دیوان شناخته می شد و امور مجلس و نسق جماعت مجلس نشین و ترتیب نشستن مجلسیان و ایستادگان مجلس از اعلی تا ادنی تحت نظر او بود ( میرزا سمیعا، ۱۳۳۲، ص ۸ ). شاید این منصب را باید یکی از مناصب خاص درباری دانست، زیرا شاردن آن را از مشاغل عمده ی درباری ذکر کرده و می گوید:
ناظر
نظارت صحیح و دقیق بر کلیه ی امور اداری و تشکیلات صفوی برعهده ی ناظر بود. ناظرها عبارت بودند از ناظر بیوتات، ناظر دفتر، ناظر چاپار، ناظر دواب، و… در واقع در تمام بخش های مختلف تشکیلات اداری و درباری صفویه ناظری گمارده شده بود. ناظر بیوتات به کمک مشرف بیوتات که منصبی هم پایه ناظر بیوتات بود به نگاهداری اموال خزانه و دقت در دخل و خرج و خرید و مهر کردن اسناد می پرداخت ( میرزا سمیعا، ۱۳۳۲، صص ۹-۱۱). در خصوص ناظر دفتر همایون، شاردن می نویسد:
اطباء و منجمان
از مشاغل مهم درجه ی اول، اطبا و منجمان بودند. شاه چندین طبیب مخصوص داشت، حکیم باشی، حکیم اعظم و حکیم اصغر و پشت سرِ اینان معمولاً سه چهار طبیب عادی وجود داشتند. منجمان نیز به همین تعداد یا بیشتر از آن ها بودند و سه تن از آن میان بالاتر. قبلاً بیان گردید که در کنار و به عبارت بهتر هم طراز ناظران، مشرفان قرار داشتند.
مشرفان
مشرفان نیز بازرس بودند و قسمتی از وظایف مشرف عبارت بود از تعیین و برآورد بودجه و اعتبار مورد نیاز مربوط به دستگاهی که مشرف بر آن بازرسی داشت. مشرف، پس از تعیین بودجه و دقت نظر در برآورد، آن را تقدیم وزیر می کرد و وزیر مذکور آن را در گزارشی به وزیر اعظم یعنی مقامی که بدون توقیع وی هیچ اعتباری برقرار نمی شد، تقدیم می داشت. همانند شغل و منصب ناظر، مشرف نیز در تمام سطوح مملکتی در کنار شخص اول آن دستگاه حضور داشت نظیر مشرف قورچی باشی (۶) که از متابعان قورچی باشی ولی ناظر و مشرف بر اعمال او بود.
قوللر آقاسی باشی
از دیگر ارکان مملکتی و بیشتر نظامی قابل ذکر قوللر آقاسی باشی است که قوللر به معنی « غلام » است و سرکرده ی قاطبه ی غلامان سرکار خاصه ی شریفه را تشکیل می دادند (میرزا سمیعا، ص ۷). این افراد به کلیه ی سلاح های خاص قورچیان مجهز بودند و از میان کودکانی که به ایران آمده یا والدین آن ها مقیم ایران بودند انتخاب می گردیدند. این افراد در ردیف امیران بودند و این امیران خود تقسیماتی چون امیر شکار، امیرتوپچی، امیر آخورباشی جلو، امیرآخورباشی صحرا داشتند ( میرزا سمیعا، ۱۳۳۲، صص ۵، ۱۳، ۱۴، ۱۵ و ۵۴).
سایر مناصب
چند منصب مهم و در عین حال تشریفاتی دیگر هم در دستگاه صفوی وجود داشت که از آن جمله است قیچاجی خانه ( قیچی خانه ) خاصه که تهیه ی لباس شاه و اهل حرم را برعهده داشتند و قیچاجی خانه امرایی که خلعت های کم بهاتر را تهیه می کردند. منصب جبه دارباشی که شغلی شبیه اسلحه ساز داشت و در عداد باروت سازان و آتشباران و آهنگران و مس گران نام برده شده، و در کارگاه اسلحه سازی کار می کرد (مینورسکی، ۱۳۴۷، ص ۱۲۶؛ شاردن، ج۸، ص۲۶۳). شاردن از مشاغلی چون مشعل دار باشی ( سرپرست کلیه ی مأموران مراقبت چراغ ها و مراقبت از درجه ی گرمای قصر )، مهماندارباشی یا مأمور پذیرایی از سفیران، کشیک نویس، پیشکش نویس یا ثبّات هدایا، پیشخدمت مخصوص شاه، خواجه سرایان، مهتران، رکابداران نیز نام می برد ( مینورسکی، ۱۳۴۷، ص ۱۳۱؛ شاردن، ۱۳۴۵، ج۸، صص ۲۵۸-۲۶۳).
عواید دولت و نظام مالیاتی دوره صفویه
عواید سلاطین صفویه به تحقیق معلوم نیست زیرا این مسئله جزو اسرار بود، ولی چنان که قبلاً اشاره شد، رژیم مالیاتی اوزون حسن که بین سال های ۸۷۴-۸۸۲ ه.ق برقرار شده بود، همچنان در دوران صفویه جاری بود. از سوی دیگر سیاحان اشاره کرده اند، پولی که به خزانه ی شاهی واریز می شد تلمبار می گشت و به ندرت به جریان دوباره می افتاد و حتی به نظر می رسد که به ندرت در راه لشکرکشی ها، پاداش های زمان جلوس برای حفظ تاج و تخت در مقابل مدعیان و سایر پیش آمدها صرف می شد. اما، پس اُفتِ مکرر حقوق ارتش و مأمورین نشان می دهد که خزاین همیشه آن قدر پُر نبوده که انتظار عایدات مازاد از آن برود ( لمبتون، ۱۳۶۳، ص ۱۱۱). عواید دولت به ترتیب زیر اخذ می گردید:
حساب تشکیلات اموال دولتی و خاصه در دو مرکز بزرگ انجام می پذیرفت: الف) دفترخانه خاصه، ب) دفترخانه ممالک. شاردن می نویسد:
تقسیمات کشوری ایران در دوره ی صفوی
امیران و سرکردگان ایالات در ایران عصر صفوی بنابر نوشته ی تذکره الملوک بر دو نوع بودند: نوع اول « امیران غیر دولت خانه » که ایشان را امراء سرحد می نامیدند و خود شامل ولات، بیگلربیگان، خوانین و سلاطین می شدند ( میرزا سمیعا، ۱۳۳۲، ص ۴). این منصب ها در طول حکومت صفوی از فراز و نشیب برخوردار بوده است و ولات در مرتبه ی بالاتر از بیگلربیگی ها قرار داشتند و به همین ترتیب بیگلربیگان نسبت به خوانین از اعتبار بالاتری برخوردار و سلطان ها تابع خوانین بودند. والی از خاندان های قدیمی انتخاب می شد و معمولاً به صورت موروثی این منصب در آن خاندان باقی می ماند. والیان ضمن تابعیت دولت صفوی تا حد زیادی استقلال خود را حفظ می کردند و در مواقع لزوم تعهد ارسال قوای کمکی نیز داشتند. بیگلربیگی ها، حکامی بودند که از مرکز تعیین می شدند. این منصب نیز معمولاً موروثی بود و آنان می توانستند شخصاً حکامی را برای نواحی کوچک تر تحت قلمرو خود انتخاب کنند.
وضع پول در دوره ی صفوی
به دلیل روشن شدن اوضاع مالی خزانه دولتی باید، هرچند مختصر، از وضع مسکوکات دوره ی صفوی مطالبی ذکر کرد. در دوره ی صفوی، مانند عصر ساسانیان، نقره مرسوم بود و تنها وسیله ی پرداخت نیز نقره بود. سکه های طلا از جانب هر شاهی ضرب می شد، اما به صورت هدیه برای فرستادگان خارجی و یا به عنوان سکه های نمایشی به کار می رفت. صادرات سنگ های قیمتی از ایران ممنوع بود. پول خارجی نیز بسیار رایج بود. واحد حساب، دیناری به نام بیستی نامیده می شدند. سکه های مسی غاز یا غازبکی نامیده می شد و تنها در محدوده ی محل ضرب سکه قابل استفاده بود، و هر سال اعتبار یک ساله داشت و سال بعد اعتبار خود را از دست می داد. سکه ی عباسی مطابق ۲۰۰ دینار بود و ۵ عباسی نیز وجود داشت ولی کمیاب بود. سکه ی شاهی ۵۰ دینار بود و سه شاهی کمتر در جریان بود ( شوستر والسر، ۱۳۶۴، صص ۴۷-۵۱).
داروغه و محتسب
داروغه در میان سایر مناصب، حاکم شهر بود و در برخی از ولایات یک خان به عنوان حاکم ایالتی وجود نداشت، نظیر قسمت هایی از گرجستان، قزوین، اصفهان، کاشان، تهران و… وظایف داروغه وسیع تر از وظایف حاکم شهر بود. داروغه ها مستقیماً از طرف شاه انتخاب می شدند و مستقل از حاکم ایالات بودند. به نظر می رسد که مدت معمولی مقام داروغه در زمان صفویه دو سال بوده است. شاردن می گوید که داروغه شهر قزوین هر دو سال یک بار انتخاب می شد. در عهد صفویه همچنین اصطلاح داروغه برای اشاره بر نوعی از رئیس دبیران به کار می رفت که بر کارکنان دوایر بزرگ حکومتی نظارت داشت، مثل داروغه ی فراش خانه و داروغه ی دفترخانه. داروغه ی دفترخانه رابطه ی نزدیکی با ناظر دفترخانه داشت و زیردست مستوفی الممالک بود ( لمبتون، ۱۳۶۳، صص ۱۵۴-۱۵۶).
ساختار تشکیلات قضایی
صفویان همچون اکثر حکومت ها ناگزیر بودند به تبع تغییرات سیاسی، اجتماعی، تشکیلات قضایی را نیز بر مبنای اعتقاد مذهبی و سیاسی خود استوار کنند. هرچند از منظر اداری همان ترکیب پیشین را حفظ کردند و مناصبی همچون قاضی، صدر، شیخ الاسلام را متصدی امر قضا قرار دادند، در کارکردهای این مناصب تغییراتی ایجاد نمودند. در تشکیلات قضایی این دوره به دو مسئله ی اساسی باید اشاره کرد: اول نقش علما و فقها، دوم: ساختار خود دستگاه قضایی.
مناصب
منصب صدر
در تشکیلات اداری – قضایی صفویان، این منصب از جمله مناصبی است که در دولت های ترکمان و تیموریان نیز وجود داشته است اما با تشکیل دولت صفوی، بلافاصله قدرت این مقام افزایش یافت و برعهده ی روحانیون گذاشته شد ( سیوری، ۱۳۷۲، ص ۲۹). هدف این بود که قدرت مذهبی ناظر بر جریان های سیاسی و اداری باشد و اداره ی یک جامعه اسلامی نیاز به فقیهی داشت تا در حیطه ی امور مذهبی پشتوانه ی علمی و فکری اقدامات شاه باشد (جعفریان، ۱۳۷۰، ص ۷۹). البته این قدرت در نیمه ی دوم دوره ی صفوی با افزایش کارهای اداری و حکومتی و به خصوص رسیدگی به امور موقوفات و … تنزل مقام یافته، و در حد یک مقام رسمی درباری شمرده شد ( همان مأخذ).
منصب شیخ الاسلام
معمولاً این عنوان برای متولیان امر قضا و موقوفات به کار می رفت. معلوم نیست که چرا این مقام در دوره ی شاه اسماعیل اول نبود و چه شد که شاه طهماسب این مقام را یکی از مهم ترین مناصب کرد. بدون شک تصدی این مقام توسط اولین شیخ الاسلام با نفوذ صفوی یعنی محقق کرکی ( ۹۴۰ه.ق ) این منصب را قوام بخشیده است. مقام شیخ الاسلامی به لحاظ رتبه، پایین تر از منصب صدر بود اما شخصیت محقق کرکی مقام شیخ الاسلامی را بالاتر و پرنفوذتر از مقام صدر کرد. این وضع بار دیگر در زمان شاه سلطان حسین تکرار شد و آن زمانی بود که محمدباقر مجلسی ( متوفی ۱۱۱۰ه.ق ) دارای مقام شیخ الاسلامی گردید ( مدرسی، ۱۳۴۹، صص ۲۴۶ و ۱۹۰).
منصب قاضی
با سابقه ترین مقام در دستگاه و تشکیلات اداری و قضایی مقام قاضی است که در نیمه ی نخست حکومت صفوی به حل و فصل دعاوی مردم می پرداخت و حوزه ی مسئولیت آنان و شیخ الاسلامان در برخی موارد درهم آمیخته است. منابع در این مورد چندین قاضی، قاضی عسگر و قاضی القضات را در یک هنگام در فارس معرفی می کند. از آن چنین برمی آید که این مناصب گاه دارای کارکردهای مشترکی بودند که گاه یک فرد در سه منصب و گاه چند نفر در یک منصب حضور داشته اند (رازی، بی تا،ص ۲۳۳).
قاضی عسگر
از مقام های قضایی و مذهبی در حوزه ی محاکم شرعی و مسئول رسیدگی به دعاوی فی مابین نیروهای نظامی بود. این مقام، مقامی روحانی بود که عهده دار امور نظامی می گشت. در نیمه ی اول حکومت صفوی، قاضی عسگر مشاور دیوان بیگی در امور شرعی هم محسوب می شد ( مینورسکی، ۱۳۴۷، ص ۷۵).
بررسی عملکرد دستگاه قضایی
نیمه ی نخست عصر صفوی
بازتاب عملکرد دستگاه و سازمان های قضایی در درون جامعه به تناسب اقتدار و عدم توانایی آن متفاوت بود. از آن جا که اساس حکومت صفوی در نیمه ی نخست بر باورهای مذهبی بود، آنچه ملاک عمل قرار می گرفت مجموعه ی قوانین شرعی بود، که یا از طریق شخص شاه، به عنوان بزرگ ترین قدرت سیاسی مذهبی، و یا از طریق فقها و متون فقهی مطرح می شد. این قدرت و سلطه ی مذهبی در دوره ی شاه طهماسب به صورتی درآمد که مناصب حکومتی جایگاه جدیدی یافتند. زیرا شاه طهماسب جهت اداره ی کشور، شورای سلطنتی را تأسیس کرد که کار آن رسیدگی به امور کشوری و لشکری بود. شورای سلطنتی در واقع عبارت بود از یک هیئت که شاه یگانه رئیس آن بود و دوازده امیر در آن حضور داشتند و امرایی که گاه به گاه به دربار می آمدند همگی در شورا حضور داشتند و این شورا هر روز برپا بود ( دالساندری، ۱۳۴۹، ص ۴۴۲).
به رغم اقدامات و اصلاحات قضایی در زمان شاه طهماسب اول و این مهم که وضع قوانین اجتماعی و قضایی در زمان وی، بیش از سایر سلاطین صفوی، طی احکام و دستورات صادره وجود دارد، اما ظاهراً به جهت عملی، دستگاه قضایی در این دوره با کاستی های بسیار روبرو بوده است. در این باب دالساندری اشارات بسیار دارد ( دالساندری، ۱۳۴۹، ص ۴۳۸). ظاهراً اشکال در قاضی ها بوده است که رشوه می ستاندند و لذا جاده ها ناامن شده بود و هرکس بنابر توان خود از مردم باج می گرفت، و شاه طهماسب نیز در اواخر عمر به دادگستری توجهی نداشت. درواقع نظم اجتماعی جای خود را به زورگویی و هرج و مرج داده بود. ( طاهری، ۱۳۴۹، ص ۲۱۱).
پینوشتها:
۱.شورای وزیران در کلیه امور مهم و در آنچه موردنظر شاه بود به مباحثه می پرداخت. شورای وزیران در دوران کودکی شاه عباس اهمیت بسیار کسب کرد، ولی یک شورای غیررسمی که در حرم و با عضویت ملکه ی مادر و خواجه سرایان مهم و زنان صاحب نفوذ تشکیل می گردید، عملیات شورای وزیران را خنثی می کرد ( مینورسکی، ۱۳۴۷، ص ۷۹). شورای وزیران یا شورای دولتی که بعضی از اعضای دیوان اعلاء در آن حضور داشتند درواقع خارج از الگوی سنتی تشکیلات مرکزی ( دیوان اعلاء ) بوده است. گفته شده که شاه طهماسب هر روز شورایی مرکب از دوازده سلطان یعنی حاکم ایالتی و اعضای جامعه ی نظامی، و نیز پسران خود که در دربار بودند تشکیل می داد. در تذکره الملوک آمده که قورچی باشی، قوللر آغاسی، ایشیک آغاسی باشی، تفنگچی باشی، وزیر اعظم دیوان بیگی و وقایع نویس [ منشی الملک ] از همان ایام اولیه تعلق به شورای امرای جانقی ( لغت مغولی به معنی شورای مملکتی ) داشتند. در اواخر دوران سلطنت شاه سلطان حسین، ناظر، مستوفی الممالک و امیرشکارباشی نیز به اعضاءاضافه شدند ( میرزا سمیعا، ۱۳۳۲، ص۵؛ لمبتون، ۱۳۶۳، ص ۱۰۵).
2.کسی که امور مربوط به نُظّار خرج را ثبت کند و یا کسی که مأمور ثبت عواید شاه است (مینورسکی، ۱۳۴۷، ص ۱۴۱).
3.یا مفرده نویس که کلیه عواید را به استثنای آنچه مربوط به سرکار خاصه و اوراجه است تحصیل می کرد ( همان مأخذ، ص ۱۴۰).
4.اصطلاح اوراجه یک اصطلاح قدیمی است و اوراج معرب اواره و به معنی تنظیم ارقام است ( همان مأخذ، ص ۱۴۳).
5.برای اطلاع بیشتر از مُهرهای سلاطین صفوی و شغل مهرداری رک به: میرزا سمیعا، ۱۳۴۲، صص ۲۴-۲۶.
6.قورچیان در داخل بازماندگان سواران ایلیاتی بودند که مسلح به اسلحه ی کمان، تیر، شمشیر و خنجر بوده و به سبب کلاه ترکمانی نام قزلباش گرفته بودند که کلاهی از مخمل سرخ بوده است.
منبع مقاله :
تنکابنی، حمید، ( ۱۳۸۳)، درآمدی بر دیوان سالاری در ایران، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
چقدر فرق بین رعیا اشراف بوده رعیا می تونستند به مقام های عالی برسند