یاد قدیما بخیر
در سری مطالب پیش رو تصاویری جالب برای طرفداران نوستالژی گردآوری کردهایم.
خیلی از ما وقتی به ایام گذشته فکر میکنیم دلمان برای اشیا و بازیهای دوران کودکی مان تنگ میشود. روزهایی که خبری از کرونا، مرگ و میرهای روزانه و اتفاقات تلخ دیگر نبود و ما بدون ترس و با نهایت شادی دلمان به بازیهای هفت سنگ، وسطی، بالابلندی و زنگ تفریحهای مدرسه خوش بود.
قطعا دیگر نمیتوان زمان را به عقب برگرداند و در همان لحظات خوش درجا زد، اما میتوان با دیدن تصاویر شیرینی آن روزها را زنده کرد و با صدای بلند گفت “یادش بخیر”.
وقتی که حس نوستالژی به سراغمان میآید تمایل ما بیشتر به سمت شادتر شدن، اعتماد به نفس گرفتن و نزدیک شدن به کسانی است که دوستشان داریم، این مطلب بخشی از خاطرات دهه شصتیها و دهه هفتادیها است.
یادش بخیر، بالشتهایی که قطاری جلوی این تلویزیونهای مبلی میذاشتیم و دستهجمعی درازکش کارتون میدیدم.
هنوز صدای بنزین زدن هواپیما تو گوشمه.
قدیمترها همیشه علاجی برای هر دردی بود. مثل روغن چرخ خیاطی برای نالههای لولای درها، مثل آغوش مادر بزرگ برای باریدن تمام بغضهای جهان!
این باجههای تلفن رو یادتونه؟
کاش این باجه تونل زمان بود واردش که میشدیم برمیگشتیم به دوران خوش کودکی.
کاش یه عطری هم میساختن که بوی این بزرگواران رو بده.
آن صفحه خاطرهانگیز در کتاب فارسی دبستان، مهمان کلاس میلیونها دانشآموز ایرانی بود.
رنگ رختخوابها خودش امید به زندگی بود.
قدیما توی خونهها؛ نور بود، عشق بود، رنگ بود، زندگی بود.
مشق نوشتنها، درس خوندنها، چه دوران خوبی داشتیم، بی دغدغه، مملو از صمیمیت، فارغ از تجملات.
این جعبهها معمولا جمعهها بیشتر کاربرد داشت که همه خونه بودن و احیانا مهمونی هم بود.