ترکمانان قراقوینلو چگونه قدرت را در دست گرفتند؟

تاسیس و تشکیل اتحادیه های نظامی عشیره‌ای – قبیله‌ای، ویژگی برجسته سیاسی و اجتماعی دنیای اسلامی بعد از حمله مغولان و در طول قرن هفتم تا دهم هجری محسوب می شود. به طوری که عکس از سلسله های حکومتی که در این دوره مشهور و ماهیت قبیله‌ای و نظام دارند. گر چه پیوندهای قومی و پیوستگی خویشاوندی عامل تعیین‌ کننده ای در اتحادیه های قبیله ای محسوب می‌شود، اما خویشاوند سالاری یگانه محور تشکیل اتحادیه‌های قبیله‌ای این دوره محسوب نمی‌شود. نیازهای معیشتی و امنیتی مانند تامین اقتصادی قبیله در به دست آوردن چراگاه و مرتع و یا حفظ خود در برابر قبایل بزرگتر و قدرتمندتر عوامل تعیین کننده تری از روابط خونی و خویشاوندی بوده است. لذا به سادگی نمی توان ریشه و خاستگاه قومی اتحادیه های قبیله ای این دوره را تشخیص داد.

تردیدی نیست که خاستگاه و ریشه تو اتحادیه قراقوینلو و آق قوینلو به ترکمانان غز می‌رسد. اما دقیقاً نمی توان زمان تاسیس این دو اتحادیه، عناصر تشکیل دهنده، عوامل شکل‌گیری و تفاوتهای آنها را شناسایی نمود. احتمالاً تباینی که در نام این دو اتحادیه وجود دارد بیشتر بیانگر مسائل جغرافیایی، اقتصادی و یا گستردگی هر یک از آنها باشد تا تفاوت‌های قومی، زبانی، خاندانی و فرهنگی.[۱]

ترکمانان قراقوینلو یا《سیاه گوسفندان》مقر قدرتشان در شمال دریاچه وان و ناحیه موصل در شمال عراق بود. این اتحادیه از بسیاری جهات شبیه جلایریان بود. به طوری که رهبران قره قوینلو خود را جانشین جلایریان می‌پنداشتند و روایات و ارتباطات همانندی در رسانیدن اصل خود به روزگار چنگیز داشتند.[۲]

کلاه‌خود دوره قراقیونلوها
کلاه‌خود دوره قراقیونلوها

بیرام خواجه اولین امیر طایفه قراقویوینلو هاست وی توانست در درگیری‌هایی که بر سر کسب قدرت بعد از فروپاشی ایلخانان در شمال عراق ناحیه جزیره بروز کرده بود، موفقیت‌هایی به دست آورده و بر شهر موصل تسلط یابد. بیرام خواجه ابتدا خود را تحت حمایت جلایریان قرارداد و لیکن بعد از مرگ شیخ اویس که اختلافات خاندانی در دودمان جلایری شدت گرفت، از تابعیت آنها سر باز زد و نواحی اطراف موصل را به سیطره خود در آورد. با روی کار آمدن سلطان حسین جلایری، بیرام خواجه به ناگزیر مجدداً اطاعت جلایریان را پذیرفت. اما جانشین وی قرا محمد توانست در سال ۷۸۴ هجری از جلایریان مستقل شود.

قرا محمد به‌سرعت پایگاه خود را در تبریز، آذربایجان و آناطولی شرقی مستقر ساخت. با حمله تیمور قدرت قراقوینلوها برای مدتی از هم پاشید: اما بعد از فروکش کردن قدرت تیموریان در غرب، جانشین و پسر قرا محمد بنام قرایوسف توانست در سال ۸۰۹ هجری تبریز را فتح کند. قرایوسف بزرگترین فرمانروای این سلسله و بانی حقیقتی حکومت قراقوینلوها محسوب می‌شود. وی به قدرت جلایریان در آذربایجان و عراق خاتمه داد و سپس با تحمیل قدرت خود به ترکمانان آق قوینلو در دیاربکر، گرجیان، شروانشاهان در قفقاز و امرای دست نشانده تیموری در مغرب ایران دولت قراقوینلو را به بزرگترین و نیرومندترین سلسله ایران تبدیل کرد.

با مرگ شاهرخ تیموری قدرت قراقوینلو ها به تمامی نواحی غربی ایران از آذربایجان تا عراق و فارس و کرمان و حتی عمان گسترش یافت. در این دوره جهانشاه قراقوینلو این سلسله را به یک قدرت بین‌المللی تبدیل کرد و بر خود عنوان سلطان نهاد.

گرچه ستاره اقبال جهانشاه خوش درخشید، اما دولتش مستعجل بود. در سال ۸۷۲ هجری، اصلی‌ترین رقیب او اوزون حسن رهبر تاریخی آق قوینلوها جهانشاه را شکست داد و تبریز را فتح کرد. بدین ترتیب حکومت سلسله قراقویونلو در ایران پایان یافت. به طوری که حتی پسر جهانشاه به نام حسن علی نتوانست مقام خود را به عنوان رهبر ترکمانان قراقوینلو حفظ کند. به عنوان آخرین امیر این سلسله در سال ۸۷۳ هجری خود را کشت و متصرفات دولت قراقوینلو به دست آق قوینلو ها افتاد.

( مذهب شیعه برجسته ترین وجه میمزه این دولت با دیگر سلسله‌های حکومتگر آذربایجان در این دوره محسوب می‌شود.)[۳]

 

برای مطالعه

سلسله قراقوینلوها ۸۴۷ تا ۷۵۲ هـ .ق
بیرام خواجه

قره محمد

قره یوسف پسر قره محمد (دوره اول حکمرانی)

یورش تیمور

قره یوسف پسر قره محمد (دوره دوم حکمرانی)

پیر بوداق پسر قره یوسف

اسکندر پسر قره یوسف

اسپان (؟) پسر قره یوسف

جهان‌شاه پسر قره یوسف

حسن علی پسر جهانشاه

ابویوسف پسر جهانشاه

استیلای ترکمانان آق قوینلو[۴]

۷۵۲

۷۸۲

 

۷۹۲

۸۰۲

 

۸۰۹

۸۱۲

۸۲۳

۸۳۶

۸۷۳

۸۷۲

۸۷۳

۸۷۴

 

 

دیگر اتحادیه ترکمانان، آق قوینلوها بودند. گرچه این دو اتحادیه ریشه و خاستگاه قومی مشترکی داشتند اما آق قوینلوها اصلی‌ترین دشمن قراقوینلوها به حساب می آمدند.

منشا اصلی آق قوینلو ها همانند هم نژادان رقیب آنها به طوایف غز در دشتهای آسیای میانه می رسد.[۵] تاریخ دیاربکریه که نسب نامه رسمی فرمانروایان این اتحادیه محسوب می‌شود، امیران این سلسله را از طایفه بایندر از طوایف قدیمی غز می داند. به همین جهت به این سلسله “بایندریه” نیز می  گویند[۶]. آق قوینلو ها در نیمه قرن هشتم هجری امیرنشین طرابوزان تاختند. در این زمان حکمرانان یونانی (بیزانسی) طرابوزان که در حد اعلای ضعف و ناتوانی قرار داشتند به منظور جلوگیری از تعرضات ترکمانان، به وصلت خانوادگی با آنها تن در دادند و شاهزاده خانم های بیزانسی به نکاح امرای آق قوینلو  درآمدند.

قرا عثمان که موسس واقعی این سلسله محسوب می‌شود، ماحصل چنین وصلت هایی است. وی از مادری بیزانسی در سال ۷۵۳ هجری به دنیا آمد. قرا عثمان رهبری برجسته و توانمند بود. به منظور تامین منافع خود و جنگجویانش برخلاف امیران قراقوینلو، با امیرتیمور از دراشتی درآمد و به طرفداری از تیمور علیه بایزید، سلطان عثمانی نبرد آنکارا (انقره) شرکت کرد.[۷] تیمور نیز به پاس این خدمات دیاربکر را به او بخشید قرا عثمان در سال ۸۳۹ هجری درگذشت. در اثر تلاش‌های او سلسله آق قویونلو به مرکزیت دیاربکریه تاسیس و تثبیت شده بود. اما اوزون حسن نوه قر عثمان و نام آورترین امیر آق قوینلو این سلسله محسوب می‌شود.  وی که فرمانده نظامی و سیاستمداری نابغه بود، سرانجام جهانشاهقرا قوینلو را در سال ۸۷۲ هجری شکست داد و بسیاری از طوایف قراقوینلو قرارداد آندو را ضمیمه اردوی خود کرد.[۸] بدین ترتیب دولت محلی آق قوینلو توسط ازون حسن به قدرتی بین‌المللی تبدیل شد.

زره سواره‌نظام آق‌فیونلو
زره سواره‌نظام آق‌فیونلو

باری، دشمن بزرگ اوزون حسن سلاطین عثمانی بودند که در این ایام بیشتر دولت‌ها و عمارت‌های ترک بازمانده آناطولیا را تحلیل برده بودند و بی وقفه به سوی مشرق پیش می راندند. سیاست ضد عثمانی اوزون حسن وی را با دیگر امیرنشین ترکمانان و آناطولی یعنی قره مانیان متحد ساخت. در ادامه این سیاست اوزون حسن کوشید که طرابوزان را که با امپراطور آن از طریق همسر بیزانسی خویش، دسپینا، خویشاوندی داشت، از حملات سلطان محمد فاتح عثمانی برهاند.[۹]

در این زمان سپاهیان عثمانی بی‌وقفه در اروپا پیشروی می کردند. در این زمان غرب مسیحی که بیشتر از همیشه در معرض تهدید دنیای اسلام را گرفته بود، سیاست سنتی خود را مبنی بر یافتن متحدی در شرق با شدت بیشتری دنبال می کرد. در این هنگام اوزون حسن به عنوان مقتدر ترین قدرت شرقی مخالف عثمانی، نظر اروپاییان را به خود جلب کرد.

در سال ۸۷۶ هجری بابت ارتباطات سیاسی بین آق‌قوینلو و اروپاییان گشوده شد. اروپاییان برای مقابله با عثمانی تجهیزات نظامی و افزار جنگی جدیدی همانند توپ و تفنگ از ونیز برای  دولت آق قوینلو ارسال کردند.[۱۰]

اکنون ارتش آق قوینلو نیز به سلاحهای آتشین مجهز شده بود. اوزون حسن قدرت مقابله با عثمانی را در خود می دید. وی که با اروپاییان برای این اقدام نظامی مشترک و همزمان علیه عثمانی به توافق رسیده بود به سلطان محمد دوم عثمانی، فاتح قسطنطنیه اعلان جنگ داد. با وجود این، قوای اوزون حسن از عهده توپخانه عثمانی در جنگ ترجان در سال ۸۷۸ هجری بر نیامدند و به سختی شکست خوردند.[۱۱]

گویا سپاهیان ترکمان مهارت لازم را برای بکارگیری سلاح های آتشین نداشتند علاوه بر این اروپاییان بر خلاف توافق اوزون حسن  به مرزهای عثمانی حمله نکردند. اوزون حسن پنج سال بعد از شکست ترجان زیست. اما هیچگاه در صدد تلافی آن بر نیامد. با مرگ او در سال ۸۳ هجری پسرش یعقوب بیگ به تخت حکومت آق قوینلو ها جلوس کرد. اما از این زمان به بعد سلسله آق قوینلوها به علت مشاجرات داخلی و کشمکش‌های مربوط به جانشینی به سراشیبی زوال افتاد. علی رغم این واقعیت که میان اوزون حسن و پیشوای طریقت صفویه شیخ جنید از طریق ازدواج پیوند خویشی وجود داشت، جانشینان وی نسبت به شیخ صفوی و مریدان آنها سیاست خصمانه پیشه کردند.

گرچه سه تن از رهبران خانگاه صفوی در مصاف با امیر آق قوینلوها جان باختند اما سرانجام در سال ۹۲۳ هجری الوند بیگ آق قویونلو از شاه اسماعیل اول صفوی شکست خورد و آخرین سلطان آق قوینلو،  سلطان مراد مجبور به فرار به خاک عثمانی شد و به این طریق، دولت آق قوینلو به دست صوفیان صفوی منقرض گشت.[۱۲]

 

برای مطالعه

سلسله آق قوینلوها ۹۱۴ – ۸۰۵ هـ. ق
قرا عثمان

علی پسر قرا عثمان

حمزه پسر قراعثمان

جهانگیر پسر علی

اوزون حسن پسر علی

سلطان خلیل پسر اوزون حسن

یعقوب بیگ پسر اوزون حسن

بایسنقر پسر یعقوب

رستم بیگ نوه اوزون حسن

احمد نوه اوزون حسن الوند بیگ نوه اوزون حسن

سلطان مراد پسر یعقوب بیگ

استیلای صفویان[۱۳]

۸۰۵

۸۳۹

۸۴۱

۸۴۸

۸۶۱

۸۸۲

۸۸۳

۸۹۶

۸۹۸

۹۰۲

۹۰۳

۹۰۵

۹۱۴

 

[۱] . مینورسکی، ایران در سده نهم، ص ۱۶۰،  سومر، قراقویونلوها، ص ۲۱. حسن زاده، ص ۹ و بعد.

[۲] . نبئی،  آل چوپان، ص ۲۶۹ – ۲۶۸.

[۳] . برای آگاهی از قراقوینلو  ر. ک. سومر، ص  ۲۱. حسن زاده، ص ۹ و بعد. باسورث، ص ۵۲۲.

[۴] .باسورث، ص ۵۲۰.

[۵] . همان، ص ۵۲۵.

[۶] . ابوبکر طهرانی، تاریخ دیاربکریه، ص ۲۵-۲۴.

[۷] . مزاوی، ص ۴۷-۴۶.

[۸] . هینتس، والتر، تشکیل دولت ملی در ایران، ص ۶۶- ۶۲.

[۹] . باسورث،  ص ۵۲۴.

[۱۰] . هینتس، والتر، تشکیل دولت ملی در ایران، ص ۷۵-۷۲.

[۱۱] . مزاوی، ص ۴۶.

[۱۲] . سیوری، ایران عصر صفوی، ص ۲۵- ۲۳.

[۱۳] . باسورث، ص ۴۶.

 

منبع:

  • تاریخ جهان اسلام از قرن هفتم تا دهم هجری ، علیرضا خزائلی، انتشارات دانشگاه پیام نور
  • تهیه الکترونیکی: سایت تاریخ ما، اِنی کاظمی

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ