زندگی در گولاگ شوروی چگونه بود؟
اکثر زندانیان تا حد مرگ کار کرده بودند و یا از گرسنگی رنج می بردند و یا معلول شده بودند که این باعث می شد حتی پس از آزادی هم سالهای زیادی عمر نکنند. در این پست نگاهی به زندگی داخل گولاگ شوروی می اندازیم.
گولاگ توسط ولادیمیر لنین به عنوان یک زندان برای مجرمان معمولی و دهقانان ثروتمند که به نام گولاگ شناخته می شدند، در سال ۱۹۱۹ تاسیس شد. از آنجایی که کمونیست، اساسا رفاه بسیاری از گولاگ ها را از بین برد و آنها را مجبور ساخت تا مزارع خصوصی خود را از دست بدهند. آنها علیه این تغییرات دست به تظاهرات و اعتراض زدند که در نهایت دستگیر شده و به زندان های چندین ساله محکوم شدند.
با این حال لنین، استفاده از گولاگ به عنوان یک ابزار مجازات را صرفا به مجرمان خطرناک محدود کرد؛ با این حال پس از مرگ لنین و رسیدن استالین به قدرت، یکی از اولین کارهای استالین افزایش جمعیت افراد در گولاگ ها و نظارت بر گسترش سریع اردوگاه های کار اجباری بود. هر کسی که دشمن دولت به نظر می آمد اغلب بدون محاکمه می توانست به یک گولاگ فرستاده شود.
در طول حکومت استالین که در آن اعضای مخالف حذب کمونیست از دولت حذف می شدند، گولاگ برای مقامات سابق نظامی و دولتی که خائن محسوب می شدند یک مقصد نهایی بود. البته اگر آنها می توانستند از گلوله ای ساده به پشت سر اجتناب کنند.
پاکسازی ها ادامه داشت و رشد می کرد. استالین پزشکان، نویسندگان، روشنفکران، دانشجویان، هنرمندان و دانشمندان را جمع و به گولاگ می فرستاد. هر کسی که می توانست بر نظر عموم مردم تاثیر بگذارد و با استالین مخالفت کند و حمایت عمومی را از بین ببرد، قابل تحمل نبود. با این حال این تنها خود متهمان نبودند که به زندان محکوم می شدند؛ بلکه هر کسی که با متهمین ارتباط مستقیم داشت نیز می توانست به یک گولاگ فرستاده شود.
در طول تهاجم آلمان در جنگ جهانی دوم، استالین دستور داد که هر سرباز ارتش سرخ که از نبرد عقب نشینی کرده است به آنجا فرستاده شود و هر سرباز که تسلیم آلمان شد، تمام خانواده وی به جای او به گولاگ فرستاده می شدند. بدین ترتیب سربازان شوروی انتخاب ساده ای داشتند: ۱. در نبرد با آلمانی ها بمیرند ۲. خانواده های خودشان را به یک دهه و یا شاید بیشتر به کار مرگ و احتمالا مرگ محکوم کنند.
اما زندگی واقعی در گولاگ شوروی چگونه بود؟
برای شروع، هر اردوگاه جمعیتی از زندانیان زن و مرد را شامل می شد که اغلب زندگی مشترک داشتند. این امر زنان را در معرض خطر شدید قرار می داد، زیرا ت*ج*ا*و*ز از طرف زندانیان و نگهبانان رایج بود. زنان اغلب مجبور به یافتن شوهر گولاگی می شدند. مردی که به ازای دریافت رابطه ج*ن*س*ی از آنها محافظت می کرد و در غیر این صورت آنها مجبور به انجام این اقدامات برای نگهبانان زندان برای مقدار کمی حمایت بودند.
نگهبانان می توانستند زنان را مجبور به انجام آنچه می خواهند در عوض غذا، لباس و یا پناهگاه بهتر بکنند و یا به راحتی هر چیزی که می خواست را انجام دهد زیرا هیچ نگرانی برای حمله به کسی که به عنوان دشمن دولت به رسمیت شناخته می شد وجود نداشت.
کودکان نیز در معرض خطر بودند؛ زیرا آنها نیز اغلب به همراه بزرگسالان به اردوگاه های زندان منتقل می شدند و همچنین می توانستند از سوی دیگر زندانیان و نگهبانان نیز به خطر بیفتند.
زندانیها لباس خیلی کمی دریافت می کردند؛ واقعیتی که در زمستان های شوروی کشنده بود. شاید دو یا سه بار در سال ممکن بود تا یک زندانی بتواند مقداری لباس تهیه کند. اگرچه زندانیان به راحتی از کسانی که در گذشته بودند استفاده می کردند.
هر فرد دو وعده غذایی در روز دریافت می کرد. به عنوان مثال یک خانواده سه نفره ممکن بود روزانه ۱۴۰ گرم نان دریافت کنند؛ مقداری که برای یک نفر هم کافی نیست. این واقعیت که انتظار می رفت این زندانیان به سختی کار کنند را نیز اضافه کنید. جیره غذایی کم غذا حکمی مانند مرگ بود. زندانیان اغلب سعی می کردند تا مواد غذایی خود را در قالب حیواناتی که ممکن بود با آنها مواجه شوند، یعنی موش ها و سایر جوندگان پیدا کنند. هر چند خوردن حشرات، زمانی که در دسترس بودند جای پرسش نداشت.
استالین گولاگ را به عنوان یه معدن کار مجانی برای مدرن کردن روسیه به حساب می آورد. استالین بلافاصله زندانیان گولاگ را برای کار بر روی همه چیز، از مزارع، معادن آهن و مس و قطع درختان برای تامین چوب به کار گرفت. برخی از بزرگترین دستاوردهای اتحاد جماهیر شوروی به لطف کار این برده ها بود. کانال مسکو ولگا، کانال دریای سفید، دریای بالتیک که همگی بر روی هزاران جسد زندانیان گولاگ ساخته شده است.
اتحاد جماهیر شوروی به معنای واقعی کلمه بر روی یک کوهی از اجساد ساخته شد. زندانیان با ۱۴ ساعت کار در روز، هفت روز هفته و تمام طول سال رو به رو بودند. در حالی که زمستان های سرد صنایع دیگر را تعطیل می کرد، اما زندانیان گولاگ در هوای بسیار سرد و اغلب بدون لباس مناسب جان می کندند و کار می کردند. به دلیل سرمای شدید، سرمازدگی و هیپوترمی، از دست دادن انگشتان دست، گوش ها و حتی بینی شایع بود.
به زندانیان ابزارهای بسیار ساده برای کار کردن داده می شد و خبری از تجهیزات ایمنی نبود. ۲۰۰ هزار زندانی، ۱۲۸ کیلومتر کانال مسکو ولگا را با کلنگ و بیل و گاهی حتی با دستان خود کندند. زمین یخ زده برای شکستن سخت بود و این شرایط سخت، بسیاری را کشت. اما در شوروی کمتر مشکلی وجود داشت که نمی شد با به کار گرفتن برده های کافی برطرف شود.
کار به حدی سخت بود که بعضی از زندانیان تحریک می شدند تا برای بیرون آمدن از این شرایط، دست خود را قطع کنند.
گرمای کمی وجود داشت و زندان اغلب از سرمای سرد زمستان عایق بندی شده بودند. اردوگاه های بیش از حد شلوغ، زندانیان را مجبور به خواب در هر کجا که می توانستند پیدا کنند می کرد. باند های مختلفی گولاگ را اداره می کردند و مواد خوراکی و دیگر مواد را از زندانیان ضعیف تر می دزدیدند.
با این حال خیلی از زندانیان تا ابد زندانی نبودند. دوران محکومیت های مختلفی وجود داشت. به عنوان مثال اعضای خانواده های مظنون به خیانت، حداقل ۵ تا ۸ سال حبس دریافت می کردند و زندانیانی که تا آخر این دوران زنده می ماندند مجاز به ترک آن بودند. اگر آنها به شدت کار می کردند حتی برای آزادی زودهنگام هم واجد شرایط بودند ولی با این حال باز هم مدت زندانی شدن آنها را بدون هشدار می شد گسترش داد و این باعث شد تا بسیاری از زندانیان که نزدیک پایان حکم خود از افسردگی دست به خودکشی بزنند.
با اینکه هر ساله به طور متوسط، ده درصد کل جمعیت زندان می مردند، به پایان رساندن حکم به شدت بعید بود. بلافاصله پس از مرگ استالین در سال ۱۹۵۳ میلیون ها زندانی آزاد شدند.
نیکیتا خروشچف جانشین استالین، منتقد شدید اردوگاه ها و بسیاری از سیاستهای رهبر قبلی بود و خیلی سریع تا اندازه ای که ممکن بود آنها را تعطیل کرد. با این حال گولاگ ها نتوانستند به طور کامل از بین بروند. به هر حال آنها منابع خارق العاده ای از نیروی کار مجانی برای اتحاد جماهیر شوروی با یک اقتصاد ضعیف بودند. اما خروشچف به محکومیت خودسرانه مخالفان سیاسی و و افراد خانواده مخالفان پایان داد. در عوض گولاگ ها به عنوان زندان برای مجرمان، فعالان دموکراتی و ناسیونالیست های ضد شوروی بازسازی شدند. یک تغییر کامل نبود اما با روز های استالین بسیار متفاوت بود.
گولاگ ها تا سال ۱۹۸۷ ادامه یافتند. زمانی که میخائیل گورباچف نوه قربانیان گولاگ، روند پایان دادن به آنها را از مناطق روستایی شوروی آغاز کرد. گرچه جهان چند دهه از گولاگ شوروی آگاه بود اما اطلاعات بسیار کمی از آنها در طول جنگ سرد به واسطه سانسور شدید به دست آمد.
آرشیو های دولتی که جزئیات طول مدت و گستردگی سیستم گولاگ را مشخص می کردند نیز قبل از سقوط اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ مهر و موم شده ماندند. سالهای زیادی طول کشید تا اطلاعات رسمی در مورد این سیستم وحشیانه کار اجباری منتشر شود. با این وجود، با وجود شکوفایی اقتصادی از طریق نیروی کار اجباری برای اتحاد جماهیر شوروی، کارشناسان معتقد هستند که این اردوگاه ها سهم قابل توجهی در اقتصاد شوروی نداشته است؛ چرا که بدون غذای کافی و وسایل مورد نیاز آنها، زندانیان گولاگ به اندازه کافی برای ارائه نتایج مناسب مجهز نبودند.