سليمان در اوج افتخار خويش

اصل یهود– ظواهر- زبان- سازمان اداری- داوران و شاهان- شائول- داوود- سلیمان- ثروت او- هیكل- پیدایش مشكل اجتماعی در بنی‌اسرائیل

سمبل یهودیت - آرمتنها چیزی كه دربارة اصل نژادی یهود می‌توان گفت این گفتة مبهم است كه آن قوم از نژاد سامی بوده، و با سامیان دیگر ساكن آسیای باختری وجه تمایز و اختلاف دقیقی نداشته‌اند؛ تاریخ یهود است كه سازندة این قوم به شمار می‌رود، نه اینكه یهودیان تاریخ خود را ساخته باشند. یهودیان، در آغاز ظهور خود، آمیخته‌ای از نژادهای گوناگون بودند؛ حق این است كه وجود نژادی «خالص»، كه توانسته باشد در میان صدها جریان اختلاط نژادی خاور نزدیك، به همان خلوص اولیة خود باقی بماند، امری است كه به معجزه شباهت دارد، . تصور چنین نژادی برای عقل غیر ممكن است. ولی این را باید گفت كه، درمیان نژادهای این ناحیه، نژاد یهودیان از همه خالصتر مانده، چه، جز هنگامی كه ناچار بودند، با نژادهای دیگر از راه زناشویی آمیزش پیدا نكرده‌اند؛ به همین جهت است كه هر چه بهتر نژاد خود را حفظ كرده و سخت به آن متمسك مانده‌اند. صورت اسیران عبرانی، كه در نقشهای مصری و آشوری دیده می‌شود، با وجود آنكه هنرمندان آن زمان در كار خود دقتی نداشته‌اند، با صورت یهودیان امروز شباهت فراوان دارد. در آن نقشها، بینی دراز و برگشتة حتی و گونه‌های برجسته و موی شكنجدار سر و ریش قابل توجه است، گرچه از اثر نیش قلم حجاران در نقشهای كاریكاتوری مصری، لاغری اندام آمیخته به استحكام، و روحیة عناد و لجاج و حیله‌گریی كه از زمان پیروان «ستبر گردن» موسی تا بدویان و بازرگانان اسرارآمیز زمان حاضر وجود دارد، هرگز خوانده نمی‌شود. یهودیان، در ایام فتوحات نخستین خود، پیراهنهای بلند ساده می‌پوشیدند و كلاههای كوتاه و سرپوشهایی شبیه عمامه بر سر می‌گذاشتند و كفشهای راحتی به پا می‌كردند؛ بتدریج كه ثروتمند شدند، به جای كفش راحتی، كفش چرمی پوشیدند و بر روی پیراهنهای خود قباهای حاشیه‌دار به تن كردند. زنان ایشان – كه از زیباترین زنان قدیم به شمار می‌روند- به گونه‌های خود غازه می‌مالیدند و در چشم سرمه می‌كشیدند و خود را با همه گونه جواهر و زینت می‌آراستند، و از روشهای تازة آرایش بابل و نینوا و دمشق و صور پیروی می كردند.

زبان عبری در میان زبانهای عالم به پربانگی مجلل شهرت داشت، و با آنكه حروف حلقی در آن وجود داشته، سرشار از موسیقی مردانه بوده است. رنان دربارة این زبان می‌گوید كه: «همچون تیردان پر از تیرهای فولادی، و مانند شیپوری برنجی است كه در هوا طنین انداخته باشد.» این زبان با زبانی كه فنیقیان یا مو‌آبیان با آن تكلم می‌كردندتفاوت چندان نداشته است. الفبای خطنویسی یهودیان ارتباط نزدیكی با حروف الفبای فنیقی داشت؛ بعضی از دانشمندان معتقدند كه این كهنه‌ترین الفبای شناخته شده است. در بند آن نبودند كه حركات را به حروف ضمیمه كنند و آنها را بنویسند؛ این كار را به عهدة خواننده می‌گذاشتند كه خود حركات را از مفهوم عبارت استخراج كند – حتی تا امروز هم حركت و اعراب در خط عبری همچون علامتی است كه برای آراستن حروف بیصدا به كار می‌رود.

مهاجمان و جنگاوران یهودی هرگز ملت متحد شده‌ای را تشكیل ندادند، بلكه تا مدت درازی به صورت دوازده قبیله (اسباط دوازده‌گانه) به سر می‌بردند كه هر سبط قبیله، گاهی كمتر و زمانی بیشتر، دارای استقلال بود و حكومت آنها بر اساس دولت نبود، بلكه بر پایة ریاست و فرمانروایی پدر در خانواده تكیه داشت. مسنترین فرد هر خانواده در مجلس مشاوره‌ای از شیوخ نظیر خود شركت می‌كرد، كه آخرین مرجع قانونگذاری یا دادگستری قبیله به شمار می‌رفت؛ هر وقت اوضاع و احوال ایجاب می‌كرد سران همة قبایل، با یكدیگر انجمن می‌كردند و به همكاری دسته جمعی می‌پرداختند. خانواده برای كاشتن زمین و چراندن گله شایسته‌ترین واحد اقتصادی بود، و این خود منبع قوت و نفوذ كلمه و قدرت سیاسی آن را تشكیل می‌داد. در خانواده تا اندازه‌ای جنبة اشتراكی وجود داشت. این، خود، از شدت وحدت سازمان پدرشاهی و تسلط مطلق پدر بر آن می‌كاست؛ در آن زمان كه جنبة فردیت بیشتر غلبه پیدا كرده بود، پیامبران بنی‌اسرائیل به یاد همان روزهای گذشته می‌افتادند و بر آن حسرت می‌خوردند. در زمان سلیمان كه صنعت به شهرها راه یافت و، خود، عنوان واحد اقتصادی تولید را پیدا كرد، اقتدار خانواده، مانند آنچه در زمان حاضر دیده می‌شود، كاهش یافت، و سازمان فطری و ابتدایی زندگی قوم یهود متزلزل شد.

«داوران» كه همة قبایل یهود گاهگاهی از آنها اطاعت می‌كردند، قضات رسمی نبودند، بلكه از میان رؤسای عشایر یا سرداران جنگی برمی‌خاستند، حتی اگر كاهن هم بودند باز چنین بود. «در میان بنی‌اسرائیل، در آن زمان پادشاهی نبود؛ بلكه هركس آنچه را به نظر خود حق و درست می‌دانست انجام می‌داد.»‌ ‌ بعدها ضرورتهای شدید جنگ اوضاع و احوال را دگرگون ساخت؛ خطر تسلط فلسطیان بر یهود عامل مهمی بود كه اسباط را به صورت موقت در زیر پرچم واحدی درآورد و آنان را بر آن داشت كه برای خود پادشاهی برگزینند. سموئیل نبی، بنی اسرائیل را از پاره‌ای ناراحتیها و خطراتی كه از تسلط فرمانروایی یك فرد پیش خواهد آمد آگاه ساخته است.

و سموئیل تمامی سخنان خداوند را به قومی كه از او پادشاه خواسته بودند بیان كرد؛ و گفت: رسم پادشاهی كه بر شما حكم خواهد نمود این است كه پسران شما را گرفته، ایشان را برارابه‌ها و سواران خود خواهد گماشت، و پیش ارابه‌هایش خواهند دوید؛ ایشان را سرداران هزاره و سرداران پنجاهه برای خود خواهد ساخت؛ و بعضی را برای شیار كردن زمینش و درویدن محصولش و ساختن آلات جنگش و اسباب ارابه‌هایش تعیین خواهد نمود؛ و دختران شما را برای عطركشی و طباخی وخبازی خواهد گرفت؛ و بهترین مزرعه‌ها و تاكستانها و باغات زیتون شمارا گرفته، به خادمان خود خواهد سپرد. و ده یك زراعات و تاكستانهای شما را گرفته، به خواجه‌سرایان و خادمان خود خواهد داد؛ و غلامان و كنیزان و نیكوترین جوانان شما را و الاغهای شما را گرفته، برای كار خود خواهد گماشت؛ و ده یك گله‌های شما را خواهد گرفت، و شما غلام او خواهید بود؛ در آن روز از دست پادشاه خود، كه برای خویشتن برگزیده‌اید،‌ فریاد خواهید كرد، و خداوند در آن روز شما را اجابت نخواهد نمود؛ اما قوم از شنیدن قول سموئیل ابا نمودند و گفتند: نی، بلكه می‌باید بر ما پادشاهی باشد تا ما نیز مثل سایر امتها باشیم و پادشاه برما داوری كند و پیش روی ما بیرون رفته، در جنگهای ما برای ما بجنگد.

شاه اول ایشان شائول، با خیر و شركارهای خویش، بسیار چیزها به قوم بنی‌اسرائیل آموخت: شجاعانه می‌جنگید و از درآمد مزرعة خود در جلعاد بسادگی زندگی می‌كرد و در پی‌یافتن داوود جوان بود تا او را به قتل برساند؛ هنگامی كه از برابر فلسطیان فرار می‌كرد، سر او را بریدند. یهودیان پس از وی بزودی دریافتند كه جنگهای جانشینی برتخت سلطنت از لوازم حكومت سلطنتی است. اگر حماسة كوچك شائول و یوناتان و داوود تنها شاهكار ادبی مجعول نباشد (از آن جهت كه از این شخصیتها جز در تورات در جای دیگر اسمی برده (این قسمت، از ترجمة فارسی «كتاب مقدس»، كه از زبانهای اصل عبرانی و كلدانی و یونانی ترجمه شده و در سال 1925 به نفقة انجمن پادشاهی كتاب مقدس در لندن به چاپ رسیده، نقل شد؛ نیز هرجا كه اسامی خاص یا قطعاتی از «كتاب مقدس» در متن آمده، به مأخذ همین ترجمه بوده است.- م.)

مانند افسانة زیبای شمشون، كه مشعلهایی به دم سیصد روباه بست و آنها را در میان محصولات فلسطیان رها كرد و همة آنها را آتش زد، و با استخوان آروارة خری هزار مرد را كشت

نشده)، باید گفت كه، پس از انقلابهای خونینی، بعد از نخستین شاه، داوود دلیر، كشندة جالوت، محبوب یوناتان، و معشوق بسیاری ازدختران، كه نیمه برهنه با تمام قوت خود به حضور خداوند رقص می‌‌كرد و نیكوساز می‌نواخت و آوازهای شگفت‌انگیز خود را به بانگ خوش می‌خواند، پادشاه توانای یهودشد، و مدت چهل سال با تدبیر خود بر آن قوم فرمانروایی كرد. ادبیات آن زمان دور صورت واقعی وی را، با همة تناقضاتی كه در احساسات و عواطف روحی او وجود داشته، بخوبی برای ما ترسیم كرده است: داوود از یك طرف مانند زمان و قبیله و خدای خود سخت و درشت بود، و از طرف دیگر آمادة آن بود كه، مانند قیصر یا مسیح، دشمنان خویش را ببخشد و از خون آنان در گذرد. مانند شاهان آشور، همة اسیرانی را كه به دست وی می‌افتادند می‌كشت و به فرزند خود سلیمان دستور می‌داد كه «موهای سفید شمعی را با خون به قبر فرود آورد». بی‌آرزم، زن اوریای حتی را به حرمسرای خود درآورد و شوی او، اوریا، را به صف اول جنگ فرستاد تا از شر او خلاص شود؛ ملامت ناتان را به خواری تحمل می‌كرد، ولی بتشبع زیبا را در عین حال نزد خود نگاه می‌داشت؛ هفت بار هفتاد بار از شائول درگذشت و تنها به گرفتن سپر او قناعت كرد، در صورتی كه هر دفعه می‌توانست جان او را بگیرد؛ مفیبوشث را نجات داد و به كمك او شتافت، در صورتی كه وی از كسانی بود كه ادعای تاج و تخت داشتند؛ از پسر نافرمان خود ابشالوم، كه بر روی وی شمشیر كشیده بود، درگذشت، و چون شنید كه در جنگی كه با قشون پدرش كرده كشته شده، سخت اندوهناك شد و گفت: «ای پسرم ابشالوم، ای پسرم ابشالوم، كاش من به جای تو مرده بودم، ای بشالوم، ای پسرم.» اینها اوصاف واقعی مردی است كه عوامل گوناگون در وجود وی جمع بود و همة آثار بازماندة بربریت و نویدهای تمدن را با خود داشت. – نام سلیمان از «شالوم» مشتق است كه معنی صلح و سلام می‌دهد.

چون تاج و تخت سلطنت به سلیمان رسید، برای آسایش خیال خویش، همة رقیبان و خواستاران قدرت و سلطنت را كشت. این كار وی بر یهوه هرگز گران نیفتاد، بلكه او را دوست داشت و به همین جهت حكمتی به او ارزانی داشت كه پیش از وی چنان حكمتی را به كسی نبخشیده بود، و پس از آن نیز نخواهد بخشید. شاید سلیمان سزاوار شهرتی باشد كه به آن رسیده است، چه تنها به آن بس نكرد كه از زندگی خود بهره‌مندی تمام حاصل كند و با تجمل به سر برد و به همة مسئولیتهای شاهی خویش چنانكه باید قیام كند، بلكه ارزش و فضیلت قانون و نظم را به ملت خویش آموخت و آنان را از جنگ واختلاف بازداشت و به صنعت و صلح و آرامش رسانید. وی به نام خود وفادار بود، چه در دوران پادشاهی دراز وی، شهر اورشلیم، كه داوود آن را پایتخت قرار داده بود، از صلح و آرامشی كه پیش از آن مانندش را ندیده بود برخوردار شد و ثروت و شكوه آن افزایش پیدا كرد. در آغاز كار، این شهر بر كنار چاهی ساخته شده بود و، چون بر بالای بلندی مسلط بر جلگة اطراف خود قرار داشت، رفته رفته به صورت دژی درآمد؛ اگر چه در كنار راههای بزرگ بازرگانی واقع نبود، در زمان سلیمان، به صورت یكی از پركارترین بازارهای خاور نزدیك درآمد. روابط نزدیكی را كه داوود با حیرام، شاه صور، برقرار كرده بود، پسرش سلیمان تقویت كرد و بازرگانان فنیقی را تشویق كرد كه كاروانهای بازرگانی خود را از اراضی فلسطین عبور دهند؛ در زمان وی، تجارت پرسودی از مبادلة محصولات كشاورزی فلسطین با مصنوعات صور و صیدا برای مردم آن سرزمین فراهم آمد. ناوگان بازرگانی در دریای سرخ به راه انداخت و حیرام را متقاعد ساخت كه در بازرگانی با بلاد عرب و افریقا، به جای مصر، از این راه دریایی استفاده كند. محتمل است كه سلیمان از جزیرة‌العرب استخراج طلا كرده باشد؛ سرزمین اوفیر، كه از آن سنگهای گرانبها بیرون می‌آورده، در همین ناحیه بوده است؛ از همین سرزمین اعراب است كه ملكة سبا نزد او آمده و خواستار دوستی او شده- و شاید برای كمك خواستن نزد وی آمده باشد. گفته شده است كه: «وزن طلایی كه در یك سال نزد سلیمان رسید ششصد و شصت و شش وزنة ]تالنت[ طلا بود »؛ اگر چه این درآمد را نمی‌توان با درآمدهای بابل و نینوا و صور مقایسه كرد، همین اندازه سلیمان را از ثروتمندترین شاهان زمان خود ساخته بود.

پاره‌ای از این ثروت را به مصرف خوشگذرانیهای شخصی خویش می‌رسانید؛ مخصوصاً ولع فراوانی در جمع‌آوری كنیزكان و همخوابگان داشت- گرچه مورخان، برای آنكه از درجة شگفت‌انگیزی مطلب بكاهند، شمارة هفتصد زن و سیصد كنیزك وی را بترتیب به شصت و هشتاد تقلیل داده‌اند. احتمال دارد كه سلیمان با بعضی از این مواصلتها می‌خواسته است دوستی خود را با مصر و فنیقیه استوارتر كند؛ و شاید محرك وی نیز، مانند رامسس دوم، نیروی تولید مثل فراوان بوده، و به آن وسیله می‌خواسته است این قابلیت جنسی را در فرزندان دربارة ارزش تالنت، در زمانهای باستانی خاور نزدیك، به آنچه در صفحة 270 آوردیم مراجعه شود. البته بهای یك تالنت طلا بر حسب زمان تغییر می‌كرده است، ولی اگر بگوییم قدرت خرید یك تالنت طلا در زمان سلیمان 000،10 دلار كنونی بوده، سخنی به گزاف نگفته‌ایم. محتمل است كه نویسندة عبری به صورت ادبی این مطلب را نوشته باشد؛ به همین جهت نباید ارقامی را كه ذكر كرده جدی تلقی كنیم. هر كس بخواهد در خصوص نوسانات ارزش پول عبری در آن زمانهای دور اطلاع حاصل كند، باید به دو مقالة «سكه‌ها» و «شاقل» در «دایرة‌المعارف یهودی» مراجعه كند. سكه‌هایی واقعی، كه به صورت حلقه‌ها و شمشهای سیم و زر نباشد، تا سال 650ق‌م در فلسطین روی كار نیامده بود.

فراوانی پس از خود برجای گذارد. ولی بیشتر درآمد مملكت به مصرف تحكیم اصول حكومت و زیبا ساختن پایتخت می‌رسید. ارگی را كه شهر برگرد آن ساخته شده بود مرمت كرد؛ در جاهای مهم كشور قلعه‌ها ساخت و پادگانهای نظامی برقرار كرد، تا خیال فتنه و آشوب را از سر مهاجمان خارجی و آشوبگران داخلی، هردو، دور كند؛ از لحاظ اداری، مملكت خود را به دوازده ناحیه قسمت كرد، و مخصوصاً تعهد داشت كه این تقسیمبندی با محل سكونت اسباط دوازده‌گانة بنی‌اسرائیل مطابق نباشد؛ امید داشت كه به این وسیله اندیشة تجزیه‌طلبی قبیله‌ای را در میان آن اسباط خاموش كند و همه را به صورت ملت واحدی درآورد. ولی سلیمان در این كار موفقیتی به دست نیاورد؛ چون وی سقوط كرد، دولت یهود هم از میان رفت. یكی از وسایلی كه برای ازدیاد درآمد به كار می‌برد آن بود كه هیئتهایی را برای استخراج معادن گرانبها، و وارد كردن كالاهای تجملی و نادر از قبیل «عاج و میمون و طاووس»، اعزام می‌داشت، و این گونه چیزها را به كسانی كه تازه ثروتهای هنگفت به چنگ آورده بودند به بهای سنگین می‌فروخت. از كاروانهایی كه از سرزمین فلسطین می‌گذشت باج می‌گرفت؛ بر همة رعایای خود مالیات سرانه قرار داده بود؛ از هریك از نواحی كشور، جز ناحیه‌ای كه خاص خود او بود، مالیات معینی می‌گرفت؛ تجارت ریسمان و اسب و ارابه در انحصار دولت بود. ‌یوسفوس این نكته را با تأكید بیان می كند كه سلیمان «نقره را به اندازه‌ای در اورشلیم فراوان كرده بود كه حكم سنگ كوچه را داشت.» در آخر كار، بر آن شد كه، با ساختن هیكل تازه‌ای برای یهوه و كاخ جدیدی برای خویش، بر زینت و تجمل شهر بیفزاید.

پریشانی زندگی یهودیان در آن زمان تا حدی از اینجا دستگیر می‌شود كه ظاهراً تا زمان سلیمان، در تمام سرزمین یهود، حتی در اورشلیم، اصلا هیكلی وجود نداشته است. یهودیان یا در مذبحهای خصوصی، یا بر معبدهای كوچك بالای تپه‌ها قربانیهای خود را به یهوه تقدیم می‌كردند. سلیمان ثروتمندان شهرها را جمع كرد و فكر خود را برای ساختن هیكلی اعلام داشت، و از خزانة خاص خود مقادیر زیادی سیم و زر و مفرغ و آهن و چوب و سنگهای قیمتی به آن اختصاص داد و از روی مهربانی اظهار داشت كه اعانه‌های همة هموطنان برای آن پذیرفته می‌شود. اگر بتوانیم گفتة نقل‌كنندة روایت را بپذیریم، باید بگوییم كه مردم پنج هزار تالنت زر، و دو برابر آن سیم، و آن اندازه آهن و مفرغ كه برای ساختن هیكل لازم بود، تقدیم كردند «و هركس كه سنگهای گرانبها نزد او یافت می‌شد، آنها را به خانة خداوند داد.» برای بنای هیكل، محلی بر بالای تپه‌ای انتخاب شد؛ پایة دیوارهای آن را، مانند دیوارهای پارتنون، بر روی سنگهای آن تپه گذاشتند. سبك ساختمان، همان سبكی بود كه

بازسازی فرضی هیكل سلیمان

—————————————

ظاهراً محل این هیكل در همان جا قرار داشته كه بعدها مسلمانان بر روی آن مسجد موسوم به الحرم‌الشریف را ساخته‌اند، ولی از آن بنای قدیمی تا كنون هیچ اثری به دست نیامده.
فنیقیان از مصر گرفته و تزیینات آشوری و بابلی را بر آن افزوده بودند. این هیكل همچون كلیسایی به تمام معنای كلمه نبود، بلكه به صورت یك چهاردیواریی بود كه در میان آن چندین بنا ساخته بودند. ساختمان اصلی آن حجم متوسطی داشت به طول تقریبی سی و هشت، و عرض هفده، و ارتفاع شانزده متر، كه درازای آن در حدود نصف پارتنون و ربع كلیسای شارتر می‌شود. عبرانیانی كه از همه جای سرزمین یهودیه در كار ساختن معبد شركت كردند و سپس در آن به عبادت پرداختند، این بنا را یكی از عجایب عالم می‌شمردند؛ و جای سرزنشی برایشان نیست، چه معابد بسیار بزرگتر طیوه و بابل و نینوا را ندیده بودند. در داخل هیكل، سردر مرتفعی، به بلندی چهل و چهارمتر، ساخته و روی آن را با طلا پوشانیده بودند. اگر بنا باشد روایت تنها سندی را كه در این خصوص موجود است باور كنیم، در همه جای هیكل طلا به مقدار زیاد به كار رفته بود؛ روی تیرهای سقف اصلی ساختمان، روی ستونها، درها، دیوارها، شمعدانها، چهلچراغها، گلگیرهای فتیله‌ها، قاشقهای روغن كردن درچراغ، و عود سوزها، همه، با طلا پوشیده شده بود، و «یكصد حوضچة زرین» در آنجا وجود داشت. سنگها و گوهرهای گرانبها جاهای مختلف هیكل را تزیین می‌داد؛ مجسمه‌های دو فرشته را، كه صفحات طلا بر روی آنها نصب شده بود، به عنوان نگاهبانی در كنار «تابوت عهد» قرار داده بودند. دیوارها را با سنگهای بزرگ چهارگوش، و سقف و ستونها و درها را با چوب زیتون و ارز ساختند. بیشتر مصالح ساختمانی را از فنیقیه آوردند، و كارهای فنی عمده به دست صنعتگران صوری و صیدایی صورت گرفت. كارهایی كه مهارت فنی لازم نداشت برعهدة 000،150 نفر كارگر بود، كه مطابق عادت معمول آن زمان، بدون رحم و شفقت، آنان را به بیگاری گرفته بودند.

هفت سال وقت به مصرف ساختمان هیكلی رسید كه مدت چهار قرن جایگاه باشكوه یهوه بود. پس از آن، صنعتگران كارآمد سیزده سال دیگر به كار پرداختند تا كاخی بزرگتر از هیكل بسازند، كه سلیمان و زنانش در آن منزل كنند. تنها یكی از قسمتهای این كاخ، به نام «خانة جنگل لبنان»، چهار برابر هیكل وسعت داشت. دیوارهای ساختمان اصلی كاخ را با پاره‌سنگهایی به طول چهار مترونیم ساخته و آنها را با مجسمه‌ها و نقش برجسته‌ها و نقاشیهایی به سبك آشوری آراسته بودند. در آن كاخ تالارهایی وجود داشت كه شاه مهمانان بزرگ را به حضور خود می‌پذیرفت، و قسمتهایی برای محل سكونت خصوصی شاه، و قسمتهای جداگانه‌ای برای زنان سوگلی حرم در آن ساخته بودند؛ نیز اسلحه‌خانه‌ای در آن كاخ بود كه آخرین پایة دستگاه حكومت به شمار می‌رفت. از آن بنای عظیم یك پاره سنگ هم برجای نمانده، و حتی جای ساختمان معلوم نیست كه كجا بوده است!

سلیمان، پس از آنكه پایه‌های مملكت خویش را مستقر ساخت، بر آن شد كه ازنعمتی كه نصیب وی شده هرچه بیشتربرخوردار شود. هر چه ایام سلطنت وی درازتر می‌شد، از توجه او به دین می‌كاست و آمد و شد وی در حرامخانه بر رفتن به هیكل افزونی می‌یافت. وقایع‌نگاران تورات، از اینكه سلیمان، بنابر زندوستی، قربانگاههایی برای خدایان بیگانه ساخته و زنان خارجی وی در آنجاها به عبادت پرداخته‌اند، بسیار وی را ملامت كرده و هرگز بیطرفی فلسفی- و شاید سیاسی- وی را، در برابر خدایان مختلف، قابل بخشیدن ندانسته‌اند. ملت اسرائیل به حكمت سلیمان به چشم احترام می‌نگریست، ولی در اینكه او خود را مركز همة كارها قرار داده بود نسبت به وی حالت شك و تردیدی داشت. در ساختن هیكل و كاخ، جان و مال فراوان صرف شده بود؛ سازندگان این بناها به همان چشمی به آنها نظر می‌كردند كه كارگران اهرام مصر به‌آن اهرام می‌نگریستند. نگاهداری آن بناها مستلزم این بود كه مالیات فراوان از مردم گرفته شود، و تا كنون هیچ حكومتی نتوانسته است كاری كند كه مردم پرداختن مالیات را دوست داشته باشند. در آن هنگام كه سلیمان از دنیا رفت، شیرة قوم اسرائیل كشیده شد و طبقه‌ای از كارگران فقیر و بیكار و ناراضی برجای مانده بود كه كاری نداشتند؛ رنج فراوانی كه این طبقه را می‌آزرد سبب آن شد كه دین جنگی یهوه به صورت دین سوسیالیستی انبیای بنی‌اسرائیل درآید.

منابع سخن

  • · برگرفته از کتاب تاریخ و تمدن، جلد اول، مشرق زمین،
    اثر مشهور ویل دورانت
  • · منبع این نگاره کتابخانه تاریخ ما به آدرس “Http://Tarikhema.org/story/east” – بخش مشرق زمین – تاریخ آشور
ممکن است شما دوست داشته باشید
عضویت
اطلاع از
guest

8 نظرات
پرامتیازترین
جدیدترین قدیمی‌ترین
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها
امیر

با سلام و خسته نباشین
خیلی خیلی عالی و اموزنده بود
ممنونم و ارزوی سلامتی و موفقیت دارم 19/9/89

ataiy

باسلام مطلب خیلی کلی است وغیر قابل چاپ

mohammad amiri

khhoobr khhob

حسین

سلام
ما در مواردیکه چیزی برامون مشخص نیست میتونیم به منابع نیمه معتبر رجوع کنیم ولی درجاهایی که قرآن (که هیچ خللی بهش واردنیست)درموردشون صحبت کرده، نمودونم چرا باید به کتاب هایی مثل کتب تحریف شده ی یهود استناد کنیم .طبق قرآن یهود در مورد حضرت سلیمان(ع) ،طبق معمول ،دست به افسانه سازی زدن و کارهای ناشایست بیشماری رو به این پیامبر الهی نسبت دادن.
من تعجب میکنم واقعا چرا ما تو بحثهای تاریخیمون اینقدر کم به معتبر ترین کتابی که در دنیا وجود داره کمتر رجوع میکنیم نمونش هم همین مقاله.

باقر

من نمیدونم نویسنده چه دینی داره، ولی باید به همه ادیان و انسانهای بزرگوار تاریخ احترام بگذاریم. اگر نویسنده این مقاله کافر هم باشد، به حکم انسانیت حق ندارد در مورد بزرگان ادیان اینگونه صحبت کند، تازه آن هم حرفهای کذب. ملی گرایی و شناخت تاریخ باستان نباید باعث شود که ما ارزشها را زیر پا بگذاریم و چنین صفات زشتی را به انبیای الهی نسبت دهیم. خداییش اگه کسی در مورد «آریو برزن» یه دونه از این حرفا رو میزد چه طور باهاش برخورد می کردید؟ نمیدونم یهودیها روز قیامت در مورد این اکاذیبی که به پیامبران نسبت دادن،… مطالعه بیشتر »

سجادی

من اطلاعات تاریخی زیادی ندارم بنابراین تا به حال از سایتتون زیاد استفاده کردم ولی خدا رو شکر اطلاعات تاریخ دینیم خوب هست و وقتی این مطلب شما رو خوندم بسیار متاثر شدم. وقتی دروغهای این مطلب رو خوندم نظرم نسبت به سایتتون واقعاً عوض شد، شما که اطلاعات تاریخیتون در مورد انبیا اینقدر اشتباه و غلط است چگونه می توان ثابت کرد که مطالبتون راجع به ایران باستان نیز دستخوش اعوجاج و تحریف نیست؟ فقط یه تو صیه دارم: لطفاً راجع به مسائل تاریخ دینی که در قرآن به آنها اشاره شده اظهار نظری نکنید به خاطر اینکه سریع… مطالعه بیشتر »

رضا

ایران سرزمین وملک سلیمان بوده است.همانطور که آثاری از بلقیس در ایران در نزدیک اسفراین وهم در غرب ایران آثاری بنام تخت سلیمان وجود دارد.پس چرا این قدر محققان ما کم کارندچرا رابطه ی حکومت سلیمان و ایران را نمی یابند.شاید آثار حضرت سلیمان (ع) در ایران نشانه هایی باشد که ما هم از فرزندان سلیمان نبی هستیم.

رضا

بسم الله الذی اقوی من کل الصواریخ سلام مطالب جالبی بود ولی … تحریفات تلمود و تورات به عنوان سند گناهکاری برخی پیامبران بنی اسرائیل عنوان شده. مثلا (نعوذ بالله) زنای محصنه حضرت داوود با همسر حتی(فرمانده رده بالای لشگر داوود) و کشتن شوهرش و حرام زاده ای که از این زنا بدنیا می آید همان حضرت سلیمان(ع) میباشد!!!! (تف بر شرف هر چی …) قران از زبان حضرت سلیمان(ع) میگوید زمانی که گفته های ملکه مورچه ها را شنید خندید و گفت : … و پدر و مادرم چه انسانهای نیکی بودند. مسلما هیچگاه حرامزاده ای به نبوت نرسیده… مطالعه بیشتر »