زمینه آیین بوداى آغازین : خاستگاه

خاستگاه ها. تاریخ کهن هند در مقایسه با دیگر تمدن هاى بزرگ جهان باستان کمتر شناخته شده است. بیشتر آنچه را مى دانیم نمى توان در یک چارچوب گاه شمارى مطمئن قرار داد. بیشتر محققان تا این اواخر معتقد بودند که بنیادگذار آیین بودا در ربع دوم قرن ششم قم به جهان آمده و تا ربع نخست قرن پنجم قم در اوج فعالیت بوده است. بنابر نتیجه مطالعات جدید و مهم گاه شمارى کهن هندى، به احتمال زیاد زمان اصلى فعالیت بودا حوالى اواخر قرن پنجم ]قم [بوده است .

با وجود این، اطلاعات روشنى نیز در اختیار داریم; مثلا مى دانیم که مطمئناً بودا معاصر بنیادگذار آیین جَین احتمالا براى همه قابل درک و فهم بوده است; بنابراین، ارتباطات در سراسر هند در این زمان باید آسان تر بوده باشد. بیرون از هند تحولات مهمى صورت گرفته بود. در طى نیمه دوم قرن ششم، کورش کبیر در حال گسترش امپراتورى ایران در آسیاى میانه و منطقه اى بود که اکنون به افغانستان معروف است. در طى دو دهه، داریوش دره سِند را به غنى ترین قلمرو این امپراتورى تبدیل کرده بود. از این پس، جهان هندى میانه، موقعیتى شبیه به موقعیت جهان یونانى در غرب داشت. جهان هندى میانه و جهان یونانى هر دو زیر سایه قلمروهاى پهناور این شاهنشاه، تأثیرات فرهنگى و اقتصادى عظیمى را پذیرفتند. مهارت ها و اندیشه هاى برخاسته از تمدن هاى باستان این منطقه سریع تر از قبل گسترش پیدا کرد. همانندى با یونان در جنبه هاى دیگر نیز چشمگیر است. در هردو منطقه رشد سریع اندیشه ها و نظام هاى اعتقادى را مى یابیم که رهنمودهاى متفاوتى براى زندگى ارائه مى دهند. دقیقاً همان طورى که سنّت فلسفى یونان بعدها ظهور کرد و بر تاریخ عقلى تمدن غربى تأثیر نهاد، آیین بودا نیز بعدها سربرآورد و تاریخ عقلى و دینى تمدن آسیایى را زیر تأثیر بُرد.

گویا بودا آگاهانه کوشیده است که به جزم اندیشى نظام هاى دینى رقیب دچار نشود. هدف او این بود که آنچه را صرفاً براى رشد معنوى لازم بود تعلیم دهد و آنچه را بستگى مستقیم با آن هدف نداشت، با دقت از نظامش بیرون کند. حاصل این کار کاملا استثنایى بود. بودا راه میانه اى را آغاز کرد، که عمدتاً مبتنى بر تأملات عملى بود، راهى که دیدگاه ها و اهداف جانبدارانه در آن رد شد. وى هم نگاه مادى به زندگى و هم باور به بقاى روح و بى مرگى انسان را بیراهه خواند. در روزگار او، درک مقصد نهایى چنان به بیراهه افتاده بودند که یا جویاى خودارضایى از راه افراط در خوشى بودند و یا در پى تزکیه نفس از راه ریاضت مرتاضانه. باورها، مناسک و آداب و رسوم دینى سنّتى، بیشتر بر اساس چیزى که شاید «حس مشترک معنوى» خوانده شود و نه بر اساس «خرد»، بازنگرى شد. گونه هاى افراطى خرافه پرستى و آیین پرستى به تقابل برخاستند، اما یک مکتب مادى گرایى نوپا نیز بود، که درصدد نفى تجربه هاى حقیقى راه معنوى بود.

عضویت
اطلاع از
guest

1 نظر
پرامتیازترین
جدیدترین قدیمی‌ترین
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها