آیین های مهاویر و جین

BD06.jpg (278×400)

قهرمان بزرگ – اعتقادنامه جین – چند خدایی الحادی – ریاضت کشی – رستگاری از راه خود‌کشی – تاریخ متأخر آیین جین

در حدود اواسط قرن ششم ق‌م پسری در خانواده بزرگزاده توانگری از طایفه لیچهوی، در حومه شهر ویشالی، یعنی در جایی که حالا ایالت بهار است، زاییده شد. والدینش اگر چه ثروتمند بودند، به فرقه‌ای تعلق داشتند که دوباره زاییدن شدن را نفرین، و خودکشی را امتیاز خجسته‌ای می‌دانست. هنگامی که پسرشان به سی و یک سالگی رسید،‌ آن دو، به اختیار خود، تن به گرسنگی دادند و درگذشتند. جوان، به اعماق روحش رو آورد؛ و دامن از جهان و راه و رسم آن فرو پیچید؛ جامه از تن بیرون کرد؛ و مرتاض‌وار، به جستجوی صفا و فهم خویش، در بنگال باختری راه بیخانگی در پیش گرفت. پس از سیزده سال انکار نفس،جمعی از شاگردانش او را جینه یا «پیروز» نامیدند، یعنی یکی از آن آموزگاران بزرگی که، بنابر عقیده آنها، سرنوشت مقدر کرده است که در فواصل منظمی ظهور کرده، مردم هند را بیدار و روشن کنند. سپس رهبرشان را مهاویر نامیدند، یعنی «پهلوان بزرگ»، و از برجسته‌ترین عقیده‌شان، نام جین را برخود نهادند. مهاویر برای پیروان زن و مردش انجمن رهبانی بنا نهاد و، هنگامی که درهفتاد و دو سالگی در گذشت، چهارده‌هزار پیرو به جا گذاشت.

بتدریج، این فرقه یکی از عجیبترین مجموعه‌های تعلیمات تمام تاریخ دین را تکامل بخشید. آنان با یک منطق واقعیت‌گرا آغاز کردند، که، بنابر آن، شناسایی محدود است به دو نوع نسبی و زمانی، یا موقتی. بنابر این تعلیم، هیچ چیز حقیقی نیست، مگر از یک دیدگاه، که احتمالا اگر از دیدگاههای دیگری دیده شود غلط خواهد بود. در توضیح عقیده خود، عموماً حکایت آن شش مرد کور را نقل می‌کردند که به قسمتهای متفاوت فیل دست می‌کشیدند تا آن را بشناسند؛ آن که دستش به گوش فیل رسیده بود فکر می‌کرد که این حیوان بادبزن بزرگی است؛ آن که پا را گرفته بود می‌گفت این جانور ستون گرد عظیمی است. پس، کلیه داوریها سنت جین تاریخ زندگی مهاویر را ۵۵۹-۵۲۷ق‌م می‌داند؛ اما یاکوبی معتقد است که تاریخ ۵۴۹-۴۷۷ ق‌م به حقیقت نزدیکتراست.

مرکب از دو جزء «مها» (بزرگ) و «ویر» (نیرو، مرد) ساخته شده است.-م.

مولوی همین حکایت را با کمی تغییر در «مثنوی» (دفتر سوم) آورده است، با نام «اختلاف کردن در چگونگی پیل در شب تار»- م:

پیل اندر خانه‌ای تاریک بود

عرضه را‌آورده بودندش هنود

از برای دیدنش مردم بسی

اندر آن ظلمت همی شد هر کسی

دیدنش با چشم چون ممکن نبود

اندر آن تاریکیش کف می‌بسود

آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد

گفت همچون ناودان است این نهاد

آن یکی را دست برگوشش رسید

آن بر او چون بادبیزن شد پدید

آن یکی را کف چو برپایش بسود

گفت شکل پیل دیدم چون عمود

آن یکی بر پشت آن بنهاد دست

گفت خود این پیل چون تختی بدست

همچنین هر یک به جزوی که رسید

فهم آن می‌کرد هر جا می‌شنید

از نظرگه گفتشان شد مختلف

آن یکی دالش لقب این الف

در کف هر کس اگر شمعی بدی

اختلاف از گفته‌شان بیرون شدی

چشم حس همچون کف دستست و بس

نیست کف را بر همه آن دسترس

محدود و مشروط است؛ حقیقت مطلق را فقط رهانندگان ادواری یا جینه‌ها در می‌یابند. از وداها‌کاری ساخته نیست؛ آنها وحی خدایی نیستند، چونکه خدایی در کار نیست. جینها می‌گفتند فرض «آفریدگار» یا «علت اول» فرض لازمی نیست؛ هر بچه‌ای می‌تواند آن فرض را رد کند، به این معنی که نشان دهد فهمیدن «آفریدگار» نیافریده یا «علت» بی‌علت، همان قدر دشوار است که فهمیدن یک جهان بی‌علت یا نیافریده. این عقیده که بگوییم جهان قدیم است و تغییرات و تحولات نامحدودش ناشی از نیروهای ذاتی طبیعت است، نه ناشی از دخالت یک خدا، خیلی منطقی‌تر به نظر می‌رسد.

اما اقلیم هند با یک عقیده موافق با اصول طبیعی پایدار سازگار نیست. جینها، که آسمان خدا را خالی کرده بودند، بزودی آن را با پارسایان خدا گشته تاریخ و افسانه فرفه خود پرکردند. اینها را با عشق و آیینهای خاص می‌پرستیدند، اما حتی اینها را هم دستخوش تناسخ و زوال می‌دانستند، و اینها به هیچ وجه آفریدگار یا فرمانروایان جهان نبودند. جینها ماده‌گرا هم نبودند؛ آنان در همه چیز یک تمایز دوگانه ذهن و ماده را می‌پذیرفتند؛ در نظر آنان همه چیز، حتی سنگ و فلز هم، روحی داشت. هر روحی که به زندگانی بی‌ملامت برسد پرم‌آتمن، یعنی برترین خود، یعنی والاترین روح می‌شود، و چندی از تناسخ رهایی می‌یابد؛ اما چون پاداش این روح با نیکیش برابر شد، باز به تن باز می‌گردد. فقط برترین و کاملترین ارواح می‌توانند به «رهایی» کامل برسند؛ اینها ارهتها یا ارزندگان و ارجمندانی هستند که، چون خدایان اپیکوری، در سپهری دور و در قلمرو ظلی زندگی می‌کنند، و از تأثیر درکارهای انسانها ناتوانند، اما، شادمانه، از هر گونه امکان تولد مجدد خلاص شده‌اند.

جینها می‌گویند راه‌رهایی، ریاضت کشیدن و اهیمسای کامل است- یعنی خویشتن‌داری از آزردن زندگان. هر مرتاض جین باید پنج سوگند یاد کند: جانداری را نکشد؛ دروغ نگوید؛ چیزی را که به او نداده‌اند نگیرد (دزدی نکند)؛ پاکدامن باشد؛ و ترک لذت از چیزهای &9; بیرونی کند. آنان می‌اندیشند که لذت جسمانی همیشه گناه است؛ کمال مطلوب روگرداندن از رنج و راحت است و بی‌نیازی از همه چیزهای بیرونی. برای جینها کشت و زرع حرام است، چون در زراعت خاک را می‌شکافند و حشرات یا کرمها را له می‌کنند. جین خوب از عسل هم چشم می‌پوشد، چون آن را حیات زنبور می‌داند؛ آب را صاف می‌کند تا مبادا وقت نوشیدن موجوداتی را که در آن پنهان است از میان ببرد؛ پرده بر دهانش می‌کشد که به هنگام تنفس موجودات زنده هوا را فرو ندهد و نکشد؛ گرد چراغ پرده می‌کشد تا حشرات را از شعله دور بدارد؛ و زمین پیش پایش را جارو می‌کند تا پا بر زنده‌ای نگذارد و جانش را نگیرد. جین هرگز نباید جانوری را گردن بزند یا قربانی کند؛ و اگر مؤمن دقیقی است، بیمارستانی یا آسایشگاهی، چنان که در احمدآباد هست، برای چارپایان پیر و آسیب‌دیده می‌سازد. تنها جانی را که می‌تواند بگیرد همان جان خود اوست. کیش او خودکشی را بسیار تأیید می‌کند، خصوصاً اگر از راه گرسنگی کشیدن آرام باشد، زیرا این بزرگترین پیروزی روح بر اراده کور زیستن است. بسیاری از جینها به این طریق جان خود را از دست داده‌اند؛ می‌گویند رهبران این فرقه، حتی امروزه هم، با گرسنگی کشیدن جهان را ترک می‌کنند.

دینی که بر چنین شک و انکار عمیق زندگی نهاده شده، در کشوری که زندگی همیشه در آن سخت بوده، از حمایت عمومی برخوردار می‌شده است؛ اما ریاضت‌کشی افراطی گیرایی آن را، حتی در هند هم، محدود کرده است. جینها از آغاز اقلیت برگزیده‌ای بودند، و اگر چه یوان‌چوانگ (زایر چینی) در قرن هفتم، آنها را بیشمار و نیرومند یافته بود، این اوج، در سیر آرام این فرقه، امر موقتی و گذرنده‌ای بوده است. در حدود سال ۷۹ میلادی بر سر مسئله برهنه‌بودن یا نبودن شکاف بزرگی در این فرقه افتاد؛ از آن زمان به بعد جینها به دو فرقه بزرگ شویتامبره، یا سپیدجامگان، و دیگمبره، یا آسمان پوشان، یعنی برهنگان، تقسیم شدند. امروز هر دو فرقه لباس مرسوم محل و زمان خود را می‌پوشند؛ فقط افراد سالخورده در خیابانها برهنه می‌گردند. این دو فرقه، خود، به فرقه‌های کوچکتری تقسیم می‌شود: «دیگمبره‌ها» چهار فرقه، و «شویتامبره‌ها» هشتادو چهار فرقه می‌باشند؛ رویهمرفته از جمعیت ۳۲۰ میلیونی فقط ۰۰۰،۳۰۰،۱ نفر پیرو آیین جین هستند. گاندی، که سخت تحت‌تأثیر فرقه جین است، اهیمسا را شالوده راه سیاسی و زندگانی خود کرده است؛ به فوطه‌ای خرسند است؛ و تا پای مرگ روزه می‌گیرد. جینها می‌توانند او را یکی از جینه‌های خود بدانند، یعنی تجسد دیگر روح بزرگی که هر چند یکبار به تن باز می‌گردد تا جهان رابرهاند.

این جمعیت مربوط به تاریخ نوشتن کتاب است. –م.

در موقع نوشتن این کتاب گاندی زنده بود.-م.

منبع : , جلد اول : مشرق زمین

نویسنده :

نشر الکترونیکی سایت

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ