((مجوس )) معرب ((موى گوش )) یا ((سیخ گوش )) نام شخصى است که در آئین زرتشت بدعتها گذاشت و اکنون پیروان زرتشت را ((مجوسى )) گویند. مجوسى (با یاى مجهول ) یعنى آتش پرست . و نیز مغ به معناى آتش پرست ، بیدین ، کافر، بت پرست ک راهب ، خمار، خداوند میکده ، شاخ گاو و ریشه درخت خرما آمده است .
در قاموس قران امده است که لفظ مجوس فقط یک بار در قرآن بکار رفته و مراد از آن ایرانیان قدیم مى باشد که دین انان را در کنار یکى از چهار دین مشهور دوران باستان قرار مى دهد. گفته مى شود که مذهب مجوس در اصل مذهب شرکت نبوده و در ردیف ادیان توحیدى قرار داشته است . جزیه گرفتن از مجوسیان دلیل روشنى بر موحد بودن انان است . روایاتى مبنى بر اینکه مجوسیان اهل کتاب هستند، وجود دارد که به انها اشاره شد. واژه ((مجوس )) در کتب آسمانى پیشین بکار رفته است که به ان نیز اشاره شد.
یک محقق ایرانى مى گویدگ در هیچیک از کتب آسمانى تورات ، انجیل و قران از کتاب اوستا صریحا نام برده نشده و هر گاه از مذهب باستانى ایرانیان سخن به میان آمده ، تنها به نام ((مجوس )) بسنده کرده اند و این قوم را نماینده مذهب ایران باستان دانسته اند. نویسندگان اولیه اسلامى گمان کرده اند که مراد از مجوس ، آفتاب پرستان بوده و برخى مانند ((جوالیقى )) و ((سیوطى )) و ((خفاجى )) آن را از لغات دخیله در قرآن گفته اند.
((ابن سیده )) و دیگران آن را از واژه ((منبج )) که به معناى کوتاه است ، مشتق دانسته و با کلمه ((گوش )) مرکب گرفته و روى هم رفته منبج گوش را به معناى کوتاه گوش پنداشته اند. ((فیروز آبادى )) در ((قاموس المحیط)) مى گوید: ((مجوس ؛ کصبور، رجل صغیر الاذنین وضع دینا و دعا الناس الیه . ((منبج گوش ))؛ رجل مجوسى کیهودى و یهود، و مجسه تمجسا اى صیره مجوسیا.)) در ((قاموس اللغه ))، ((منبج )) به کسر ((جیم )) نوشته شده ولى ((صاحب معیار اللغه )) آن را به ((ضم )) جیم نوشته است و آن را در فارسى به معناى مگش و زنبور گرفته است .
در برهان قاطع نیز به همین معنى آمده است . منابع دیگر لغت ان را به معناى ((نخل انگبین )) و… گرفته اند. صاحب کتاب ((سافى فى الاسامى ئ مى گوید: ((مى گوید: ((المجوس ))، گبر و ((المجوسیه ))، زن گبر است . واژه مجوس در قران اشاره به ظهور مردى است که دینى آورد و مردم را به آن دعوت کرد و دین مغان را تباه نمود.
برخى گویند کلمه ایرانى ((مجوس )) مشتق از ((مگوش )) است و به معناى ((مگو)) بوده که در حالت مفعولیت ((مگوم )) مى گردد. در ((اوستا)) این کلمه به شکل ((مغو)) و در گاتها مکرر به صورت ((مگ )) بکار رفته است . در زبان پهلوى ((مگوى یا ((موگ )) و در زبان فارسى معاصر ((مغ )) مى باشد.
کلمه ((مغ )) را با ((مغاک )) به معنى ((گودال )) نباید یکى دانست . این کلمه در زبان عبرى ((مگ )) و در پهلوى ((مگوشا)) آمده که مستقیما از زبان پارسى باستان گرفته شده است . همین کلمه در زبان آرامى ((امگوشا)) و ((مگوش )) و در زبان سریانى ((مجوس ))، مگوش آمده که به معناى موبد زرتشتى و مجوس آتش پرست و جادوگر مى باشد.
وجوه دیگر این کلمه در زبان سریانى چنین است : مگش ، مگشا، مگوشانا، مگوشیا، مگوشوتو، به معناى مجوسیت و آئین آتش پرستان ، سحر و جادوگرى است که از ((مگوشا)) یعنى ((مجوس )) و آتش پرست که ((کلدانى )) است ، گرفته شده است . گمان مى رود که این معنى از کتیبه ((بیستون )) گرفته شده باشد. کلمه مجوس در قرآن احتمالا از مگوشاى سریانى اخذ شده است