داستان مهاجرت به کبک و انتاریو کانادا
داستان مهاجرت به کانادا، تاریخچه نقل مکان مردم امروزی به کانادا را شرح میدهد. نظام حقوقی مدرن کانادا در سال ۱۸۶۷ تأسیس شد، اما کانادا همچنین دارای اتصال حقوقی و فرهنگی با مستعمرات فرانسه و بریتانیا در آمریکای شمالی است که به قرن هفدهم بازمیگردد، در دوران استعمار، مهاجرت یک موضوع عمده سیاسی و اقتصادی بود و بریتانیا و فرانسه با یکدیگر به رقابت میپرداختند تا کشورهای مستعمره خود را با مهاجران وفادار پر کنند.
پیش از آن، سرزمینی که کانادای امروزی را تشکیل میدهد، برای هزاران سال محل زندگی بومیان متفاوت با مردم امروزی بود. مردم بومی سهم قابل توجهی در فرهنگ و اقتصاد مستعمرات اولیه اروپایی داشتند که موجهای متعددی از مهاجرتهای اروپایی به آن اضافه شد. اما در سالهای اخیر، منبع مهاجرت و سفر به کانادا از اروپا دور شده و به سمت آسیا و آفریقا رفته است. هویت فرهنگی کانادا پیوسته با تغییرات الگوهای مهاجرت تکامل یافته است.
سازمان آمار کانادا تأثیر مهاجرت بر رشد جمعیت در کانادا را از سال ۱۸۵۱ تا ۲۰۰۱ جدول بندی کرده است. به طور متوسط، سرشماری هر ۱۰ سال یکبار انجام میشود، به این ترتیب آمار کانادا برای اولین بار بین سالهای ۱۸۷۱ و ۱۹۰۱ افزایش یافت. از سال ۱۹۰۱، دولت سیاست خود را تغییر داد. این سیاست به گونهای است که سرشماری هر ۵ سال یک بار انجام میشود. این کار برای مستندسازی اثرات کمپین تبلیغاتی بود که توسط کلیفورد سیفتون آغاز شده بود.
تاریخچه قانون ملیت کانادا
در سال ۱۸۲۸، در جریان مهاجرتهای گسترده به کانادا، بریتانیا قانون تنظیم حمل و نقل مسافر در کشتیهای تجاری را تصویب کرد. این قانون برای قبول مسئولیت این کشور در قبال ایمنی و رفاه مهاجرانی است که جزایر بریتانیا را ترک میکنند. این قانون تعداد مسافرانی را که میتوانستند با کشتی حمل کنند محدود و میزان فضای اختصاص داده شده به آنها را تنظیم میکرد. همچنین، لازم بود که خورد و خوراک مسافران به اندازه کافی تامین شود. قانون ۱۸۲۸ اکنون به عنوان پایه قانون مهاجرت استعماری بریتانیا به رسمیت شناخته شده است.
شهروندی کانادا بر اساس قانون مهاجرت ۱۹۱۰، در اصل برای تعیین آن دسته از شهروندان بریتانیایی که در کانادا اقامت داشتند، ایجاد شد. در حالی که سایر شهروندان بریتانیایی برای مهاجرت به این کشور نیاز به مجوز داشتند. شرایط دیگری برای “اتباع کانادا” بر اساس قانون اتباع کانادا در سال ۱۹۲۱ ایجاد شد که بر اساس آن افراد بریتانیایی مقیم کانادا را به عنوان شهروند کانادایی و همچنین همسران و فرزندان آنها (پدر چنین شهروندانی) که هنوز در کانادا حضور نداشتند را تعریف میکرد. پس از تصویب اساسنامه وست مینستر در سال ۱۹۳۱، سلطنت به یک نهاد منحصراً بریتانیایی تبدیل نشد. در نتیجه، کاناداییها، درست مانند همه افراد دیگری که در قلمروهای مشترک المنافع زندگی میکنند، به عنوان تابع حکومت شناخته میشدند، در حالی که اصطلاح « British subject» همچنان در اسناد قانونی استفاده میشد.
کانادا دومین کشوری بود که در میان کشورهای مشترک المنافع بریتانیا در آن زمان قانون تابعیت خود را ایجاد کرد. این قانون در سال ۱۹۴۶ با تصویب قانون شهروندی کانادا در سال ۱۹۴۶ از اول ژانویه ۱۹۴۷ اجرایی شد. این قانون برای افرادی است که در زمان یا قبل از اجرایی شدن آن تابع بریتانیا بودند. به عنوان مثال، یک «هندی» یا «اسکیمو»؛ باید قبل از اجرایی شدن این قانون به عنوان مهاجر زمینی در کانادا پذیرفته شده باشد. در آن زمان یک تابع بریتانیا میتوانست هر کسی از بریتانیا یا مستعمرات آن (کشورهای مشترک المنافع) باشد. اخذ و از دست دادن وضعیت تابعیت بریتانیا قبل از سال ۱۹۴۷ توسط قانون انگلستان تعیین شد.
در ۱۵ فوریه ۱۹۷۷، کانادا محدودیتهای تابعیت دوگانه را حذف کرد. بسیاری از مقررات مربوط به اخذ یا از دست دادن شهروندی کانادا که بر اساس قانون ۱۹۴۶ وجود داشت لغو شد. شهروندان کانادایی به طور کلی دیگر نگران از دست دادن حق شهروندی خود به طور غیرارادی نیستند، زیرا این قانون از ابطال شهروندی به دلیل جرم انگاشتن مهاجرت جلوگیری میکند. اصطلاح “آسودگی کاناداییها” توسط سیاستمدار کانادایی گارث ترنر در سال ۲۰۰۶ در ارتباط با تخلیه شهروندان کانادایی از لبنان در جریان درگیری اسرائیل و لبنان در سال ۲۰۰۶ رایج شد. این اصطلاح به افرادی اطلاق میشود که دارای تابعیت چندگانه هستند و به کانادا مهاجرت کردهاند، شرایط اقامت برای دریافت شهروندی را دارند، تابعیت کانادا را دریافت کردهاند و در حالی که تابعیت کانادایی خود را حفظ کردهاند، به کشور اصلی خود نقل مکان میکنند.
تاریخ منطقهای
کبک
پس از تأسیس شهر کبک سیتی توسط ساموئل دو شامپلن در سال ۱۶۰۸ این شهر پایتخت فرانسه جدید شد. در حالی که جوامع ساحلی بر پایه صید ماهی کاد شکل گرفته بودند، اقتصاد داخلی حول محور خز سگ آبی، که در اروپا محبوب بود، میچرخید.
مسافران فرانسوی به مناطق داخلی سفر میکردند و به تجارت با بومیان میپرداختند. گردشگران در مناطقی که امروز کبک، انتاریو و مانیتوبا نامیده میشود، به تجارت اسلحه، باروت، منسوجات و سایر کالاهای تولیدی اروپایی با بومیان میپرداختند و در ازای آن خز خریداری میکردند. با این حال، تجارت خز تنها جمعیت کمی را به کار میگرفت، زیرا نیروی کار زیادی برای آن مورد نیاز نبود. اسکان تشویقی دشوار بود، و با اینکه مهاجرتهایی انجام شد، اما تا سال ۱۷۶۰ فرانسه جدید تنها ۷۰۰۰۰ نفر جمعیت داشت. فرانسه جدید به جز مهاجرت کم مشکلات دیگری هم داشت. دولت فرانسه علاقه یا توانایی کمی در حمایت از مستعمره خود داشت و این شهر بیشتر به حال خود رها شده بود.
انتاریو
در قرن ۱۸ تا ۱۹، تنها مهاجران به غرب کانادا یا سرزمین روپرت، تاجران خز اولیه شرکت شمال غربی کانادایی فرانسوی از شرق کانادا و اسکاتلندیها، ماجراجویان انگلیسی و کاوشگران شرکت خلیج هادسون بودند که از طریق خلیج هادسون وارد این منطقه میشدند.
کانادا در سال ۱۸۶۷ به یک کشور تبدیل شد و سرزمین روپرت در قلمروهای شمال غربی به آن اضافه شد. برای تشویق بریتیش کلمبیا به پیوستن به کنفدراسیون، تاسیس راه آهن بین قارهای پیشنهاد شد. شرکتهای راهآهن احساس میکردند که نمیتوان مسیر قطار را روی زمینی که در آن شهرکسازی وجود ندارد، بنا کرد. دوران تجارت خز رو به زوال بود.
همانطور که جمعیت گاومیشها ناپدید شد، شکارچیان بوفالو عشایری نیز ناپدید شدند که امکان افزایش اسکان کشاورزی را فراهم میکرد. موضوع امکانات کشاورزی اولین بار توسط هنری یول هیند مطرح شد. دولت Dominion با راهنمایی کلیفورد سیفتون، وزیر کشور مسئول مهاجرت، (۱۸۹۶-۱۹۰۵) قانون homesteading کانادا و قانون Dominion Lands را در سال ۱۸۷۲ به تصویب رساند.
یک کمپین تبلیغاتی گسترده در سراسر اروپای غربی و اسکاندیناوی کارزار عظیمی را ایجاد کرد. موج مهاجران به “آخرین و بهترین کشور غرب”. (در سال ۱۷۶۳ کاترین کبیر مانیفستی را منتشر کرد که از خارجیها دعوت میکرد در روسیه مستقر شوند و در سال ۱۸۶۲ ایالات متحده قانون homesteading را تصویب کرد که مردم را به مهاجرت به آمریکا دعوت میکرد.)
گروههای قومی یا مذهبی که به دنبال پناهندگی یا استقلال بودند، دیگر به روسیه یا ایالات متحده سفر نمیکردند. کشوری که زمینها را از مردم گرفت و قانون homesteading را لغو کرد. افزایش جمعیت در مستعمره رودخانه قرمز مانیتوبا باعث شد که این منطقه در سال ۱۸۷۰ به یک استان در کانادا تبدیل شود.
در دهه ۱۸۸۰ کمتر از ۱۰۰۰ فرد غیربومی در غرب کشور ساکن بودند. سیاست مهاجرتی دولت موفقیت بزرگی بود، جمعیت سرزمینهای شمال غربی در سال ۱۸۸۱ به ۵۶۴۴۶ نفر افزایش یافت و در سال ۱۸۹۱ تقریباً دو برابر شد و به ۹۸۹۶۷ نفر رسید. این عدد تا سال ۱۹۰۱ به طور تصاعدی افزایش پیدا کرد و به ۲۱۱۶۴۹ نفر رسید. انواع خاک چمنزار غربی کانادا شباهت زیادی به زمینهای کشاورزی سرزمین مهاجران داشت. به این ترتیب مهاجرت موفقیت آمیز بود.
سکونتگاههای جدید به دلیل ارتباطات گسترده و آموزش روشهای کشاورزی میتوانستند رشد کنند. ساخت راه آهن بین قارهای CPR کانادا در سال ۱۸۸۵ به پایان رسید. مهاجرت به غرب در مدت زمان شورش شمال غرب در سال ۱۸۸۵ برای مدت کوتاهی متوقف شد. سرمایه گذاران و شرکتهای مختلف در فروش زمینهای راه آهن (و برخی زمینهای غیر راه آهن) شرکت داشتند.
خود سیفتون ممکن است به عنوان یک سرمایه گذار در برخی از این سرمایه گذاریها مشارکت داشته باشد. جمعیت ساسکاچوان و آلبرتا در سال ۱۹۰۵ واجد شرایط تبدیل شدن به استان بود. مهاجرت تا دهه ۲۰ به طور فزایندهای ادامه داشت. مهاجرت دسته جمعی در طول دهه ۳۰ و سالهای رکود، دشتها را تحت تأثیر قرار داد و این دشتها هرگز دوباره به اندازه قرن بیستم، به انگیزهای برای مهاجرتهای گسترده تبدیل نشدند.