بودا کیست و آیین بودایی چیست؟

تاریخ و تمدن،  کشورها، همیشه انسان های بزرگی به چشم خود دیده است که نامشان جاودانه شده است. یکی از این شخصیت ها، بـودا است. بـودا (به انگلیسی: Buddha) مانند مهاویرا (بنیانگذار آیین جین) در میان صنف سلاطین «کشات ریا» زاییده شد و مانند او از اوضاع و احوال خود ناراضی گردید. با آنکه مزاوجت اختیار کرده (ازدواج کرده بود) و فرزندی داشت، اهل و عیال و خانمان خود را ترک گفته و مانند مهاویرا سر به بیابانها گذاشت و چون راهبی تارک دنیا به دریوزگی در اطراف و اکناف بلاد برآمد. بـودا و مهاویرا هر دو به روش «ایدال» راهبان را که به اسلوب برهمنان بودند رها کرده و برای پیروان خود سلسله راهبان و راهبات خاصی تاسیس نمودند.

بودا کیست و آیین بودا چیست؟

نام اصلی بـودا «سید داراتا» و نام خاندانش «گوتاما» می باشد. وی ظاهرا در ۵۶۰ پیش از میلاد در شمال هندوستان در ۱۰۰ مایلی (۱۶۱ کیلومتری) شمال شهر بنارس متولد گردید. پدرش راجه­یا سلطانی بوده که بر قبیله «ساکیا» فرمانروایی می کرد. گویند طالع بینان به پدر «گوتاما» در هنگام تولد سیددارتا گفته بودند که فرزندش درجوانی از خانه فرار و بیابانگرد و بیخانمان خواهد شد ولی اگر به درستی از او نگهداری کنند و از وی مراقبت های لازم بعمل آورند، شاهنشاه عالم هندوستان خواهد شد. روی همین پیش بینی ها پدرش درصدد بود فرزندش تحت مراقبت و تعلیم قرار گرفته تا به مقام شاهنشاهی عالم دست یابد. روی همین اندیشه ها بود که بـودا تحت مراقبت شدید نگهداری و پیوسته در میان غلامان و خدمتکاران خوش صورت جوان به خوشی و شادمانی رشد و نمو می نمود و علاقه مفرطی به معبد پیدا کرد و هر روز ساعتها در معبد خلوت می نمود.

 

بـودا ابتدا به روش زندگی برهمنان آشنا شده چون ایده و دلخواه خود ندید به روش جین ها به سلوک پرداخت ولی به زودی از آن دین ریاضت نیز دست کشید و ریاضت سختی را پیشه خود ساخت. گویند او در گوشه ای به آرامی می نشست و داندان ها و زبان خود را به سقف دهان می چسبانید و منتظر بود که طلیعه (آفتاب، روشنایی) اشراق قوه فکر بر قلب او بتابد. در آن حالت چنان بر تن خود فشار می آورد که عرق از زیر بغل های او جاری می شد و نفس را چندان حبس می کرد که صدای جنبش شقیقه های خود را می شنید. چنان می پنداشت که گویی شمشیری در کله او فرو کرده اند. کار به جایی می رسید که ازخود می رفت و بی حس می شد.

خوراکش اندکی از غذاهای نامطلوب و لباسش پاره ای از قماش ژنده بود و مدت ها به یک حالت در پس زانو نشسته و در اندیشه دردهای تفکر فرو می نشست یا آنکه بر انبوهی از خار و خاشاک جای می گرفت و یا در قبرستان در توده عظام رمیم (استخان های پوسیده) می نشست و در میان گندیده اموات بسر می برد و با مشتی غله خشک برای قوت لایموت یا چند دانه برنج یا دانه عناب در شبانه روز اکتفا می کرد و پوست شکمش به استخوان پشتش چسبیده بود ولی با این طریق سیر و سلوک، باز به سرمنزل نهایی نرسیده بود. ناراحت و پریشان به سیر پرداخت و در مکانی که امروز به نام «بـوداگایا» مشهور است در زیر سایه درختی نشست که آن درخت را «شجره علم یا بودهی» نامیدند. در همین موقع بود که افکار تازه ای نظر بـودا به خود جلب نمود و مجددا زانوها را در بغل نموده به فکر فرو رفت.

  ۱۰   اصل بـودا:

  • اجتناب از بیجان کردن جانوران.
  • احتراز از تصرف در مالی که به شخصی عطا نشده.
  • پرهیز از بی عفتی و ناپاکدامنی.
  • احتراز از مکر و فریب.
  • خودداری از مستی و شرابخواری.
  • خودداری از پرخوری و شکم پرستی بخصوص هنگام بعد از ظهر.
  • چشم پوشیدن از تماشای رقص و آواز طربناک و تماشای لهو و لعب.
  • اجتناب از استعمال زیورها و عطریات و آرایش ها.
  • نخفتن در بسترهای نرم.
  • احتراز از قبول زر و سیم.

 

سخن آخر

فرهنگ و هنر، را شاید بتوان با اموزش های و مهارت های خاص و ریاضت کشیدن به دست اورد و مانند بـودا، به عالی ترین مرتبه حیات دست یافت . بـودا هیچگاه ادعای پیامبری نداشت و همیشه خودش را تنها معلمی معرفی می کرد که راه درست زندگی را یافته و می خواهد به مردم نیز این راه را بیاموزاند

منبع: وبگاه سلام دنیا

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ