تأثیر ادبیات پارسی در عربی

ادب پارسی از چند طریق در ادب عرب تأثیر مهمی کرد:

الف) بسیاری از ایرانیان که به دین اسلام در آمدند، زبان تازی را فرا گرفتند‌ و به اندازه ای در این زبان مهارت یافتند که به سرودن شعر عربی پرداختند. از مشاهیر این ‌طبقه ، زیاد اعجم ، فرزندان یسار نسائی، موسی شهوات ، سائب بن فروخ آذربایجانی و وضاح یمن هستند. این اشخاص و افرادی نظیر اینان چون میان قوم خود پرورش یافته و از مایۀ ادب پارسی برخوردار بودند ادب پارسی را در قالب عربی ریخته، اشعار نغز و دلکش سرودند این اشعار اگر چه از نظر ترکیب و لفظ و وزن عربی بود لیکن از ادب پارسی سرچشمه میگرفت و دارای روح ایرانی و نیروی میهن پرستی بود. بسیاری از اعراب نیز که در ایران با ایرانیان آمیزش پیدا کرده بودند تمدن و عظمت ایران در آنها تأثیر کرده مشاهدات خود را به شعر در می آوردند و واضح است که محیط مسکونی در آنان تأثیر مهمتی داشته که اثر آن در شعر و فکر و خیال آنان کاملا هویداست.

ب) ادب پارسی از راه لغت نیز در زبان عربی تأثیر کرد. اعراب هنگامی که با فتح ایران و روم عظمت تمدن و فنون ظریفه و قواعد و نظامات اجتماعی آن دو کشور را دیدند، ناگزیر شدند که از عالم متمدن، لغات و الفاظی اقتباس کنند. زیرا در برابر چیزهایی که میدیدند یا میشنیدند لغتی در زبان خویش نمی یافتند بعضی از اینگونه لغات از زبان پارسی وارد زبان عرب شد و از این رو مقداری از اینگونه لغات را از پارسی اخذ و نقل می کردند.

ابوبکر صولی مینویسد: «علی بن صباح چنین گوید که از حسن بن رجاء ،شنیدم مردی ایرانی با عربی در حضور یحیی بن خالد برمکی مباحثه و مناظره نمود ایرانی گفت ما به شما ملت عرب هیچوقت احتیاج پیدا نکردیم و هیچ چیزی هم از شما اقتباس نکرده و هیچ لفظی را استعمال نکردیم چون دولت شما روی کار آمد شما از ما بی نیاز شدید به همه چیز ما احتیاج داشته و دارید خوراک و پوشاک و دیوان و امثال اینها را یا عیناً از ما گرفته استعمال کردید، یا اندک تغییری در آن داده به خود بستید مانند: اسفیداج، سکباج، دوغباج، سکنجبین، جلاب روزنامج و اسکدار و غیره شخص عرب در . . پاسخ ایرانی درمانده هیچ نگفت. یحیی بن خالد به آن مرد تازی گفت: بگو، شما صبر کنید که ما هزار سال بعد از هزار حکومت و پادشاهی کنیم، آنگاه به شما احتیاج نخواهیم داشت.

جاحظ می گوید:(( آیا نمی بینید هنگامی که میان اهل مد بنده گروهی از ایرانیان زیست کردند بعضی الفاظ فارسی شیوع و غلبه یافت، به طوری که از همان وقت تاکنون بطیخ را خربزه و منحاه را بال (بیل) به لفظ پارسی میکنند اهل بصره، چهار راه را مربعه میگویند اهل کوفه همان چهار راه را «چهارسو» میگویند و چهارسو فارسی است. سوق را وازار (بازار) و قناه را خیار میگویند که فارسی است.))

در اینجا متذکر میشویم که الفاظ فارسی از دیر باز میان اعراب شیوع پیدا کرده بود منتهی بسیار کم و اغلب آنها اصطلاحات بازرگانی و تجاری بود. در عصر بنی عباس که در شئون امپراطوری اسلامی تحول و ترقی زیادی پدید آمد، اخذ و اقتباس لغت از پارسی به عربی فزونی یافت. شاهنشاهی با عظمت ساسانی که متجاوز از چهار قرن برقرار بود از خود علم و ادب و آثار گران بهایی باقی گذاشت. اردشیر بابکان و شاپور اول و خسرو انوشیروان از پادشاهانی بودند که به علم و دانش توجه خاص داشتند و به ترجمه آثار هندوان و رومیان پرداختند.

ج) دیگر از موارد تأثیر ادب ایران در عرب فن انشاء و ترسیل است. در اواخر دوره بنی امیه در این فن سبکی بدیع و جدید به وجود آمد که به نام عبدالحمید کاتب معروف و مشهور شد ابوغالب عبدالحمید بن یحیى بن سعید ایرانی و از موالی بنی عامر و استاد مسلم انشاء و ترسل بود. بلاغت و فصاحت و قدرت قلمی او ضرب المثل بوده است به طوری که میگویند :

(( فتحت الرسائل بعبد الحمید و ختمت بابن العمید.))

عبدالحمید ، دبیر مروان بن محمد آخرین خلیفه بنی امیه بود مؤلف عقد الفرید می نویسد:

(( او دبیر عبدالملک بن مروان و یزید بود.)) ابن خلکان مینویسد: ((او در فن نویسندگی و هر فنی از علوم و فنون امام و مقتدای خاص و عام بود. طریقت او را تقلید کرده و فن ترسل را از او آموختند. او نخستین کسی بود که مراسلات را مفصل نمود و حمد خدای را در هر فصلی از نامه خود ذکر می کرد و مردم بعد از او حمد را در نامه های خود متداول کردند.))

تأثیر ادبیات پارسی در عربی

شریشی در شرح مقامات می نویسد:

عبدالحمید کاتب نخستین کسی بود که غنچه های بلاغت را شکوفا کرد. طریق ترسئل را آسان و شعر را از قید و تکلف آزاد کرد.

عبدالحمید کاتب از اهالی انبار عراق بود و فن ترسل را نزد سالم  بردۀ هشام بن عبدالملک آموخته بود. بنا به گفته مسعودی در روز دوشنبه از ماه ذی الحجه سال ۱۳۲ هجری به زمان مروان کشته شد. ابن خلکان قتل او را به دست عبدالجبار نامی میداند که بنا به امر سفاح اولین خلیفۀ عباسی، طشت آتشی بر سر او گذاشت تا جان سپرد.

احمد امین می نویسد:

دلیل روشنی بر تأثیر فن و ادب پارسی در ادب عرب وجود دارد و آن عبارت از روایت ابی هلال عسکری در کتاب دیوان المعالی است که میگوید:

هر که علم بلاغت را به یک زبان آموخته و بعد زبان دیگری بیاموزد میتواند همان علم را به زبان تازه به کار برد. عبدالحمید نویسنده مشهور اصول علم انشاء را که تدوین نموده، از پارسی به عربی نقل کرده بود دلیل دیگری نیز وجود دارد و آن عبارت از شباهت سخن پارسی به خطابه عرب است؛ اگرچه سخن پارسی از سخن تازی بهتر و نغزتر است.

همین نویسنده اضافه میکند : شاید شما هم مانند من معتقد شده اید که ادب پارسی ادب عرب را به رنگ خود در آورده، صورت نوینی به آن بخشیده است یا اینکه میتوان گفت یکی در دیگری تأثیر کرده است.

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ