تعریف تاریخ
تعريف ، لغت ، اصطلاح ، علم تاريخ ، فلسفه تاريخ ، تاريخ و تمدن ، تاريخ وتكامل ،
ابوریحان بیرونى مى گوید: ((تاریخ مدت معینى است که از آغاز سال شروع مى شود.)) مى توان گفت که آغاز هر چیزى آن است ؛ مثلا مبداء بعثت پیامبرى یا لحظه قیام مصلحى یا هنگام هلاکت امت و ملتى و… تمام این حوادث و زمان وقوع آن به وسیله تاریخ شناخته مى شود. بدیهى است که کلیه جوامع بشرى در همه حالات دینى و دنیوى خود به ناچار در دایره تاریخ قرار مى گیرند. تاریخ هر ملتى متعلق به مردمى است که آن را ساخته و پرداخته اند، ((پس این انسان است که تاریخ را مى سازد)
تاریخ در لغت به معناى وقت شناسى است و در اصطلاح یعنى تعیین وقت ؛ زمان گذشته ، حال ، آینده . تاریخ شناسائى وقت است با اسناد به آغاز حدوث امرى شایع و رایج . تاریخ علمى است که از تعیین وقت (زمان ) و حالات و موضوعات مربوط به آن بحث مى کند.
((کافیجى )) مى گوید: ((لفظ تاریخ معرب (ماه ، روز) فارسى است که به پیشنهاد هرمزان ایرانى وارد جلسات مسلمانان شده است . تواریخ مشهور عبارت است از:
تاریخ هجرى ، تاریخ رومى ، تاریخ فارسى ، تاریخ سلطانى .))
مؤ لف ((مفتاح السعاده )) مى گوید
مؤ لف ((مفتاح السعاده )) مى گوید: ((علم تاریخ معرف احوال طوایف بشرى است که آداب و رسوم و انساب آدمى را در بر مى گیرد… هدف علم تاریخ آشنائى و آگاهى از حالات گذشتگان است . فایده علم تاریخ گرفتن عبرت و پند از سرنوشت پیشینیان است .))
((سخاوى )) مى گوید: ((تاریخ در لغت یعنى وقت . گفته مى شود:
ارخت الکتاب و ورخته زمان و اوقات کتاب را بیان کردم .))
((جوهرى )) مى گوید: ((تاریخ به معناى تعریف وقت و توریخ نیز مانند آن است .
گویند: ورخت و ورخته .))
اصمعى مى گوید: ((قبیله بنو تمیم مى گویند: ورخت الکتاب توریخا، و قبیله قیس مى گویند: ورخته تاریخا.))و این نشانه اصالت عربى وارژه ((تاریخ )) است .
بعضى گفته اند که این لغت عربى خالص نیست ، بلکه معرب و ماءخوذ از ((ماه )) و ((روز)) فارسى است که ((ماه )) به معنى ((قمر)) و روز به معناى ((یوم )) است .
ابو منصور جوالیقى مى گوید: ((کلمه تاریخ که امروز مردم استعمال مى کنند، عربى خالص نیست . مسلمین این کلمه را از اهل کتاب اقتباس کرده اند، زیرا تاریخ مسلمانان براساس سال هجرى در زمان خلافت عمر نوشته شده و تاکنون متداول و مرسوم است .))
((سخاوى )) مى گوید: ((موضوع علم تاریخ ، ((انسان )) و ((زمان )) است ، و مسائل تاریخ بررسى جزئیات حالات عارضه بر آدمیان در زمانم و در دایره اوضاع و احوال است .)) و مى افزاید: ((علم تاریخ فنى از فنون علم حدیث نبوى است و زینتى است که هرگاه روش استوار و محکم را در آن بپیمایند، دیده را روشن و بینا مى کند و موقعیت این دانش در دین ، عظیم است و سود حاصله از آن به شرع کمک مى رساند و به سبب شهرتش از بیان و تفهیم بى نیاز است …))
سیوطى مى گوید: ((از فوائد علم تاریخ آشنائى با نسلها و توطن گزیدن آنها و شمارش عدد آنان و اوقات ویژه و درگذشت بزرگان و تولد آنها و رواه آنان است ، با علم تاریخ دروغ دروغگویان و راست گوئى راستگویان شناخته مى شود. چنانکه خداوند مى فرماید:
((اى کسانى که ایمان آورده اید، هرگاه به قرض و نسیه معامله مى کنید، براى زمان معلوم شند و نوشته در میان قرار دهید (قرآن ۲/۲۸۲).
((ظهیر الدین مرعشى )) مى گوید: ((بدان که علم تاریخ علمى است مشتمل بر حالات گذشتگان این جهان که چون اهل بصیرت به نظر اعتبار بر مصداق ((فاعتبروا یا اولى الابصار)) (قرآن ، حشر، ۲) نگاه کنند، به دلایل عقلى که ((فاعتبروا یا اولى الالباب )) بدانند که احوال مردم حال را مآل کار بر همان منوال خواهد بود و غرض از آن ، مجرد قصه خوانى و خوش آمد طبع و هواى نفسانى نباشد، و غرض کلى و مقصود اصلى بر آن باشد که از داشتن آن فایده دین و دنیا حاصل آید که اگر مقصود از آن فایده دارین نبودى ، خداى تعالى در کلام مجید ذکر انبیاء و اولیاء که پادشاهان دین و دنیااند، نکردى و احوال کفره و فجره و فسقه را که خسر الدنیا و الآخره اند هم به استقصاء یاد نفرمودى …))
((ابن خلدون )) مى گوید: ((بدان که فن تاریخ را روشى است که هر کس بدان دست نیابد، و آن را سورهاى فراوان و هدفى شریف است ، چه این فن ما را به سرگذشتها و خویها ملتها و سیرتهاى پیامبران و دولت ها و سیاستهاى پادشاهان گذشته آگاه مى کند. باید دانست که حقیقت تاریخ خبردادن از اجتماع انسانى یعنى اجتماع جهان و کیفیاتى است که بر طبیعت این اجتماع عارض مى شود، چون توحش و همزیستى ، عصبیت ها و انواع جهانگشائى هاى بشر و چیرگى گروهى بر گروه دیگر و آنچه از این اجتماع ایجاد مى شود مانند: تشکیل سلطنت و دولت و مراتب و درجات آن و آنچه بشر در پرتو کوشش و کار خویش به دست مى آورد چون پیشه ها و معاش و دانش ها و هنرها و دیگر عادات و احوالى که در نتیجه طبیعت این اجتماع روى مى دهد.))
مؤ لف ((ریحانه الادب )) مى گوید: ((بدیهى است که علم تاریخ و دانستن اطوار و ادوار زندگى پیشینیان ، بویژه طبقات علما و اهل فضل و دانش از ایشان ، از مهمات عقلیه و نقلیه بوده و قسمت عمده از آیات شریفه قرآن به همین موضوع تخصیص داده شده و قلم و رقم از احصاى مزایاى آن قاصر و همین بس که احیاى آثار پیشینیان و سلف تاءمین حیات آیندگان و خلف و به مثابه احیاى خودشان و بهترین وسیله تجربه و عبرت ایشان است ، و توان گفت که در حقیقت عمر ایشان را با عمر خود توام کردن و چندین عمر بر عمر خود افزودن است …))
در ((کشف الظنون )) آمده است : ((تاریخ )) در لغت به معناى ((وقت )) است . گفته اند که از لحاظ ریشه غیر عربى است ، زیرا مصدر ((مورخ )) است و آن معرب ((ماه )) و ((روز)) است . امام در اصطلاح مورخان ، ((تاریخ )) به معناى شناخت احوال طوایف و شهرها و آداب و رسوم و عادات و اعمال رجحال و انساب و وفیات آنان است . و ((موضوع تاریخ )) عبارت است از شرح رویدادها و بناها و احوال مردم گذشته و رجال بزرگ ؛ مانند پیامبران ، حکما، علما، سلاطین ، شعرا و… و بطور کلى غرض از تاریخ آگاهى بر احوال اقوام گذشته است . و ((فایده تاریخ )) عبرت از این حالات و حصول ملکه تجربه از راه وقوف بر دگرگونیهاى روزگار است ، تا از مضرات مهمى که از آنها یاد مى شود، احتراز کرده و از منافع آنها استفاده شود.
و این علم همان گونه که گفته اند ((عمر دوباره )) است ….))
دکتر على شریعتى ، مورخ و جامعه شناس معاصر مى گوید:
((… ((تاریخ ))، اطلاع بر گذشته ها نیست … ((تاریخ ))، مجموعه حوادثى که پیش از این روى داده نیست ؛ ((تاریخ ))، مطالعه فرهنگهاى مستقل ، تمدنهاى مستقل و جامعه هاى مستقل و اقوام و نژادهاى مشخص و معین در یک عمر خاص نیست ، ((تاریخ )) حتى اطلاع بر تغییرات و تحولات گوناگون و مختلف این واقعیتها در طول زمان و ادوار مختلف نیست ؛ ((تاریخ ))، تاریخ ادبیات ، شغر یا هنرى که نویسنده ، شاعر یا هنرمندى به نام مورخ با نتخاب عناصر موجود در گذشته خلق مى کند و خود، طبق ذوق ، عقیده و آرمان خویش بدان شکل و جهت و معناى خاصى مى بخشد، نیست ؛ ((تاریخ )) گذشته اى است که زمان حال را پدید آورده است ، ((تاریخ )) حرکتى است که به سوى آینده در جریان است … ((تاریخ )) عمر نوع انسان است .))