علت عدم استفاده تصویر زن در نقوش تخت جمشید
خلاصه: انگیزه اصلی از ایجاد و یا تکمیل بناهای تخت جمشید ، تزئینات و جزئیات هنری بکار رفته در آن ـ تصویر زن در آثار ابتدایی تمدنهای اولیه اقوام مختلف ، ذکر مثالها و نمونهها.
اکثر کسانی که از تخت جمشید دیدن کردهاند ساعتها و بلکه روزها محو تماشا و تفکر درباره هنر عالی و بینظیر هخامنشیها شدهاند زیرا تأثیر دیدار تخت جمشید با تأثیر تماشای یک اثر هنری خیلی فرق دارد. تخت جمشید نموداری از هنر و تلفیق هنرها و ذوق نیاکان ما یعنی پارسیها است که زمانی از مدیترانه تا هند را تحت تسلط داشته و بر دنیای آن زمان حکمروائی میکردهاند و برای چنین حکومت و با عظمتی به حق پایتختی چون جمشید میتوانست مبین حکومت جهانی هخامنشی باشد. مقام هنری و ارزش تخت جمشید را میتوان با یک جمله کوتاه بیان نمود « بشر در جهان باستان هیچ شهر و پایتختی را والاتر و بالاتر از تخت جمشید به خود ندیده است ». توصیف و تعریف ویژگیهای هنری تخت جمشید چیزی نیست که بتوان آن را با نوشتن یک مقاله و کتاب و یا چند کتاب تدوین کرد و بیان نمود بلکه درباره هرکدام از جزئیات تخت جمشید باید سالها بررسی و تحقیق نمود و کتابها نوشت ولی این کتابها بیشتر ذکری درباره آثار بجا مانده فعلی خواهد بود و کمی هم بررسی و تثبیت وضع سابق آنجا که سالهاست به علل طبیعی و یا به دست بشر ویران شده است. مسلماً این کتابها مکمل دو جلد کتاب تخت جمشید اشمیت خواهد بود که در سال ۱۹۵۷ در شیکاگو منتشر شده است۱ . به علل دارابودن چنین امتیازاتی است که بینندگان تخت جمشید در دامنه کوه رحمت مدتی از دنیای صنعتی و ماشینی خارج شده و خود را در شهر و زمان دیگری حس میکنند و بیاختیار در تمام این مدت ذوق و سلیقه هنرمندان را با اعجاب ، تحسین کرده و میستایند و تا پایان عمر نیز تأثیر شگرف این دیدار از خاطرهها محو نشده و همیشه و در همه حال چون پرده سینما با تفکرات و تجسمات اشخاص همراه گشته و مرور میگردد. تأثیر دیدار تخت جمشید در بینندگان ( از هر طبقهای که باشند ) به قدری است که کسی متوجه بعضی از نکات جزئی و ریزهکاریهای آن نمیشوند زیرا همانطوری که ذکر شد امتیازات جالب هنری در تخت جمشید به اندازهای است که اجازه تفکر جوانب و نقاط منفی و یا کمبودهای اصولی و مصلحتی و چراهای آن را نمیدهد و به همین دلیل است که مثلاً کسی متوجه « عدم تصویر زن در تخت جمشید » نمیشود و حتی باستانشناسان معروف جهان نیز که در هنر ایران تحقیقات فراوانی نمودهاند درباره این معما چیزی نگفته و بطور جامع درباره نقوش زن در هنر هخامنشی مطالعه و بررسی ننمودهاند و فقط هر کدام در کتاب خود در فصل زنان هخامنشی یکی دو اثر همیشگی را معرفی کرده و رد شدهاند.
با ذکر این مقدمه بجاست که درباره علل عدم تصویر زن در تخت جمشید بررسی و پژوهش کافی نمود تا ضمن آن از چگونگی پوشش زنان هخامنشی نیز بیشتر مطلع گردیم ولی چون در این مقاله کوتاه نمیتوان به تفصیل این مورد را موشکافی نمود خیلی مختصر و ساده علل عدم تصویر زن را بیان نموده چند اثر جالب از نقوش زن در دوران هخامنشی معرفی میگردد ولی از آنجائی که بررسی و تحقیق کامل این موضوع در شناخت گوشهای از هنر ایران کمال اهمیت را دارد خوانندگان میتوانند به مقاله مفصلی که در شماره اول و دوم آذرماه ۱۳۴۷ مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به نام ( نقوش زن در هنر هخامنشی ) توسط نگارنده نگاشته شده است مراجعه نمایند. تخت جمشید پایتخت هخامنشیها بوده و هنر آن نیز معرف هنر شاهی و سلطنتی آن دوره است که با هنر توده مردم بسیار متفاوت است. در بناهای تخت جمشید که بر روی یک صفه [۲۶] بزرگ در دامنه کوه رحمت ساخته شده است هماهنگی و ترتیب خاصی دیده میشود که کموبیش میشود از بعضی جهات آنها را شبیه به هم دانست. هر چند که بناهای تخت جمشید در یک زمان واحد شروع به ساختن و به پایان نیز نرسیده است و بلکه در طول بیش از ۱۲۰ سال به تدریج ساخته شدهاند.
ولی هدف و منظور سازندگان هر قسمت اضافه نمودن واحد ساختمانی جدید و ادامه و تکمیل کارهای ساختمانی پادشاهان قبلی برای یک هدف معین و خاصی بوده است. انگیزه کلی و هدف اصلی سازندگان بناهای تخت جمشید ایجاد و یا تکمیل کاخها و محل با عظمتی بوده است که در آن مراسم و تشریفات رسمی و کارهای دولتی انجام گیرد و عملاً یک مکان کاملاً رسمی محسوب میشده است و طبیعی است که در این بناهای رسمی یا دولتی باید تزئینات و سایر جزئیات نیز موافق و هماهنگ بالزوم و هدف اصلی آن باشد و به حق هنرمندان و سازندگان تخت جمشید نیز در این مورد کاملاً موفق بودهاند زیرا در آن ایام در مراسم مختلفی که در تخت جمشید برپا میگشت هر بیننده و یا شرکتکنندهای قبل از اینکه به صفه تخت جمشید قدم گذارد از مسافت دور تحت تأثیر قرار گرفته و وقتی در اولین پلکانهای کوتاه دوطرفه قدم میگذارد نقوش برجسته دیوارهای اطراف مانند راهنمایانی گویا او را قدمبهقدم همراهی نموده و هدایت مینمودند و شخص نیز به خوبی محلی را که آمده است درک مینمود و در خیلی از جهات وظیفه و تشریفاتی را که باید در آنجا انجام دهد از نقوش برجسته فرا میگرفت.
در نقوش برجسته هنر ویژه شاهان هخامنشی ۲۸ قوم از اقوام مختلف آن زمان با لباس و سلاح و اشیاء مخصوص خود دیده میشوند که همگی خراجگذار و محافظ امپراطوری هخامنشی میباشند ولی نکتهای که از نظر هنری بسیار حائز اهمیت است این است که به موجب نبشتهها و مدارکی که در دست است با وجودی که هنرمندان و کارگران تخت جمشید از اقوام مختلف بوده ( شاید هم از ۲۸ قوم متجاوز بودهاند ) و هر کدام در ابداع آثار هنری سبک ویژهای داشتهاند در هیچ قسمت تأثیر مطلق هنر بیگانه دیده نمیشود و بلکه در همه جا تلفیق هنرها به خوبی چشمگیر است که محصول آن خلق هنر تازه و بدیعی است که جهان باستان همانندی به خود ندیده است. نقوش برجسته تخت جمشید تزئینات و قسمتهای خارجی بناهای رسمی و با عظمتی را تشکیل میدادهاند و هنرمندان هر قسمت مکلف و مجبور به وجود آوردن نقوش و تصاویر مشخص و اجرای دستوراتی بودند که به آنها داده میشد و در این صورت طرح و نقشه کلی و جزئیات نقشها و تصاویر هر بنا یا دیوارها قبلاً بررسی و مطالعه و موافقت و بالاخره مشخص و تثبیت شده بود و هنرمند نیز در چهارچوب محدودی کار نموده و در ساختن قسمت مربوطه عملاً آزادی عمل نداشته و قادر به تغییر و تبدیل و ایجاد تصاویری به سلیقه و دلخواه خود نبوده است.
طراحان ، تصاویر و نقوش بناهای تخت جمشید را طوری در نظر گرفته [۲۷] بودند که با اصل و منظور و احتیاج بنا متناسب و هماهنگ باشد و ضمناً این تصاویر و نقوش ، تزیین و کمکی برای عظمت و ابهت بیشتر بناهای دولتی و نظامی و رسمی محسوب میگردید و طبیعی است که در چنین تزئیناتی تصویر و نقش ضیافتی که زن هم وجود داشته باشد مورد لزوم نبوده و بلکه ضمن بیمورد بودن چنانچه میبود باعث بینظمی و هرجومرج میگشت. آثار بجامانده فعلی در تخت جمشید قسمتهائی از ستون و دیوار و در و پنجره و جزئیاتی از بناهاست که از سنگ میباشد و قسمتهای دیگر بنا که شامل موادی از قبیل آجر و گِل و خشت و چوب بودهاند در اثر آتشزدن اسکندر و یا گذشت زمان و عوامل طبیعی از بین رفته است ولی دیوارهای داخلی تالارها یا بناها نیز مسلماً ساده و بدون تزئین نبوده است زیرا مرتباً قطعات کوچکی از روپوش و پوشش دیوارهای داخلی به دست میآید که روی آنها لعابدار و مصور میباشد و فریزهای شوش نیز که پیشرو و مورد تقلید هنرمندان تخت جمشید قرار گرفته مؤید این موضوع است. لذا ما میتوانیم به احتمال قوی بگوئیم که دیوارهای داخلی بنا و تالارها و اطاقها و غیره نیز متناسب با احتیاج و موقعیت مصرفی خود تزئیناتی داشتهاند که با نقوش برجسته بیرون بناها متفاوت بوده است که به علت ویرانی از بین رفته و ما اطلاع دقیقی از این تصویرها نداریم و چه بسا که در این تزئینات نیز چنین نقوش و تصویرهائی موجود بوده که مورد تقلید و تأثیر کار هنرمندان ساتراپیهای مختلف هخامنشی در آن زمان و حتی ساسانیان که تعصب زیادی در احیاء و پیروی از هنرهای قبلی داشتهاند در ادوار بعدی قرار گرفته است.
اصولاً تصویر زن جزو نقوشی است که از دیر زمان مورد استفاده هنرمندان ایران قرار گرفته و در آثار ابتدائی تمدنهای اولیه اقوام مختلف ایران نیز فراوان دیده میشود که برای مثال چند مجسمه یا نقش زن روی اشیاء را که مربوط به دوران مختلف باشد ذکر مینمائیم. از تپه سراب نزدیک کرمانشاه مجسمه کوچکی به ارتفاع ۶ سانتیمتر پیدا شده است که متعلق به حدود ۶۰۰۰ سال پ.م میباشد۲ . جنس این مجسمه زیبا از گل پخته است (شکل۱) و فرم آن به قدری جالب و ارزنده است که اگر در حال حاضر در نمایشگاهی آن را عرضه نمایند و توضیح مناسبی در اتیکت آن همراه ننمایند میشود آن را کار هنرمندان نوپرداز قرن فعلی دانست. زیرا در این مجسمه کوچک قدیمی تناسب خطوط و غیره کاملاً رعایت شده و چون بی سر است نقش شخص بخصوصی نبوده بلکه عمومی و برای منظورهای دینی ساخته شده است که آن را الهه فراوانی و آبادانی دانستهاند و عدهای نیز آن را قدیمترین مجسمه زن در ایران دانستهاند.
از اواخر هزاره پنجم و اوایل هزاره چهارم پ.م نیز در قطعه سفالی که از تپه سیلک کاشان به دست آمده است۳ نقش چهار زن دیده میشود که دست یکدیگر را گرفتهاند (شکل۲) طرز ایستادن و نرمش بدن آنها حاکی از آن است که دارای لباس [۲۸] بلندی بوده و مشغول اجرای حرکات موزون و رقص میباشند و چون هنرمندان باستانی برای ساختن و خلق هر اثر هنری از طبیعت و موجودات و آنچه که در اطراف خود میدیدند الهام گرفته و استفاده میکردند این تکه سفال به خوبی گویای وجود رقصهای دستهجمعی زنان کشور ما در دنیای باستان است.
از چشمهعلی شهر ری نیز دو تکه سفال بسیار مشهور میشناسیم که یکی از آنها هماکنون در موزه لوور است (شکل ۳) که در آن چند زن که دارای کلاه یا سربند و لباسهای تنگ میباشند دست یکدیگر را ( شاید به وسیله پارچهای )گرفته و مشغول رقص میباشند که این سفال هم مربوط به نیمه هزاره چهارم پ.م می باشد۴ . سفال دیگر که هماکنون جزو مجموعه استاد محترم آقای محسن مقدم میباشد (شکل ۴) که در آن تصویر کامل دو نفر و دست نفر سومی را مشاهده مینمائیم که برخلاف صحنه قبلی دستهای یکدیگر را نگرفته ولی طرز حرکات و فاصله بین همه آنها مساوی بوده و دلیلی است بر اجرای رقص یا حرکاتی موزون بین آنها. که به احتمال قوی زن میباشند۵ . مرحوم دمکنم دانشمند فرانسوی نیز در شوش مجسمه زنی را پیدا کرد که از بانوان ایلام بوده و در حال نیایش میباشد (شکل ۵) که در اینجا نیز دستها بالا و نزدیک سینه است ولی این زن در حال نشسته بوده و مثل اینکه زانو زده است۶ . مجسمه کوچک دیگر که شاید ربالنوع آبادانی باشد درسال ۱۹۳۴ در گور کودکی پیدا شده است (شکل ۶) که زنی لخت سر پا روی پایه گردی ایستاده است که موی سر او و تزئینات صورت و سینه او بسیار جالب و عالی است۷ در اینجا نیز دستها [۲۹] در بالا قرار داشته وبه جز سینه از شکل مثلثی که در قسمت جلوی بدن او کار شده است زن بودن او کاملاً مشهود است که در مجسمهها استفاده از این متیف مثلث برای نشان دادن مؤنث بودن در هنر سومر و آکاد نیز متداول بوده است.
مجسمه کوچک دیگری که به ارتفاع ۵/۱۸سانتیمتر است از تورنگتپه پیدا شده است (شکل ۷) ک سبک کار آن بسیار جالب است که در آن باز زنی را سرپا میبینیم که دستهایش را در طرفین بالا گرفته است و دارای سینههای بزرگ و پائینتنه چاق و کمر باریک میباشد و باز موضوع استفاده از متیف مثلثی که درآن خطوط و یا نقطههائی باشد در اینجا نیز رعایت شده است که این مجسمه نیز متعلق به هزاره سوم پ.م میباشد۸ . در یک قطعه سنگ مربعشکل سوراخداری که از شوش به دست آمده است (شکل ۸) در آن دو صحنه مختلف به طرز نقش برجسته کار کردهاند که در صحنه بالا مجلس بزمی را میبینیم که در طرفین دو نفر روی صندلیهائی نشسته و رقاصههائی برای آنها مشغول اجرای رقص میباشند۹ . همچنین مجسمه بزرگ ملکه ناپیراسو « نپیرآزو » همسر اونتاشگال که ۱۷۵۰ کیلوگرم وزن داشته و از برنز ساخته شده ، بزرگترین مجسمه برنزی که تاکنون در ایران پیدا شده است (شکل ۹) این مجسمه فاقد سر میباشد و شاید توسط دشمنان شکسته شده باشد۱۰ . به علت طولانیشدن مطلب ادامه موضوع را به شماره دیگر محول نموده و در آن پس از معرفی چند اثر دیگر از هزاره دوم و اول پ.م چند تصویر جالب زن را از دوران هخامنشی که تاکنون در مطبوعات ایران منتشر نشده است معرفی مینمائیم. [۳۰]
“پاورقیها“
۱- نگاه کنید به کتاب E. Schmidt, Persepolis I, II. Chicago 1957
۲- نگاه کنید به E. Porada, Iran Ancien. Paris 1963, P. 12. هم چنین مجله هنر ومردم شماره ۳۲ -۳۳ صفحه ۳تا۸ تیرماه ۱۳۴۴. ضمناً در راهنمای جدید موزه ایران باستان که به کوشش دکتر نگهبان منتشر شده است صفحه ۵ شکل ۲ .
۳- در مورد طرح نقوش این تکه سفال از مقاله « سرگذشت رقص در ایرانزمین » به قلم یحیی ذکاء در مجله نقشونگار شماره ۸ چاپ تهران ۱۳۴۱ خورشیدی ، صفحه ۴۶ ، شکل ۱ و همچنین از شکل مقاله « نوروز باستانی » به قلم علیقلی اعتماد مقدم در مجله هنرومردم شماره ۱۷ اسفند ۱۳۴۳، صفحه ۴ استفاده شده است.
۴- برای طرح نقوش این تکه سفال از مقاله فوقالذکر یحیی ذکاء شکل ۱۳ در صفحه ۵ مقاله فوقالذکر علیقلی اعتماد مقدم استفاده شده است.
۵- برای طرح نقوش این تکه سفال از مقاله فوق الذکر یحیی ذکاء شکل ۱۲ در صفحه ۵۱ و از شکل صفحه ۵ مقاله فوق الذکر علیقلی اعتماد مقدم استفاده شده است.
۶- نگاه کنید به مقاله « ایلام مهد اولیه تمدن ایرانی » به قلم دکتر عیسی بهنام در مجله هنرومردم شماره ۵۸ مرداد ۱۳۴۶ ، صفحه ۴ ، شکل ۳. همچنین به کتاب عیلام که پروفسور Pierre Amiet در سال ۱۹۶۷ نوشته است.
۷- نگاه کنید به مقاله فوق الذکر دکتر بهنام صفحه ۵،شکل ۶.
۸- نگاه کنید به Kunstschatze aus Iran, Wien 1963. P. 25 Fig. 3. Supplement to the Bulletin of the American Institute for Persian Art and Archaeology, 1932. P. XVI; A.U. Pope, Asurvey of Persian Art, Vol. IV, 1938, pl. 24B; E.porada, Iran Ancien. Paris 1963, P. 34 Fig. 16; R. Ghrishman, Perse, Proto –
Iraniens Mèdes. Achémé- nides, 1963. P. XXII Fig. 1. Encylopedia of Art XII, pl. 353.
۹- در مجله نقشونگار شماره ۸ ،صفحه ۵۲ ،شکل ۱۶ این شکل آمده است.
۱۰- درباره این مجسمه نگاه کنید به Mémoires de la Délégation en Perse VIII (1905) Pl. XV,XVI. همچنین کتاب باستانشناسی ایران باستان تألیف لوئی واندنبرگ ، ترجمه دکتر عیسی بهنام ، تهران ۱۳۴۶ ،صفحه ۱۱ ،لوحه ۱۰۲ ب. E. Porada, Iran Ancien. Parsi 1963, P. 54 Fig. 37. Encyclopedia of Art XIII, Pl. 121.