اینبار با شما همراه شدیم تا داستان جالبی را بازگو کنیم که به گوش همه ما بسیار آشناست! پلِ رومی! در دوران صفوی، امتداد روستای زرگنده در جنوب تجریش، به اطراف پل رومی کنونی میرسید. هسته مرکزی و مسکونی روستا، حوالی امامزاده اسماعیل (جنوب بزرگراه صدر کنونی) واقع بود و زمینهای بالا دست، زراعی و گاها غیر قابل کشت بودند. در طول تاریخ دودمان قاجار، زمین های زرگنده به سفارت های گوناگون و افراد با نفوذ آن زمان واگذار شد. به این صورت آبادانی در این منطقه رونق گرفت و باغ های ییلاقی نشین پیش از سابق به وجود آمدند. در دوران پهلوی دوم، باغ های الهیه و زرگنده به قطعه های کوچکتری تقسیم شدند و روند مسکونی شدن تا به امروز غالب شد.
روایت دیگری هم به ما میگوید، وجود پلی کوچک با طاقی به سبک رومی، این اسم را برای این خیابان رقم زده … فارغ از اینکه کدام روایت درست است و کدام غلط، ما دوستداران شهر خوشحالیم از اینکه اسم قدیمی یک خیابان حفظ شده تا نشانی باشد بر هویتش…
پرسهمان را از تقاطع خیابان شریعتی و پل رومی شروع میکنیم جایی که در گذشتهای نه چندان دور، شمالیترین نقطه از ده زرگنده بود. پل رومی را به هوای پیدا کردن رد باغات و روایتها میرویم داخل … مسیر شمالی شما را به سمت سفارتهای آلمان و ترکیه هدایت میکند و مسیر جنوبی به سمت سفارت روسیه میرود …
بله! محله امروز ما محله سفارتهاست … زمینهایی که با بذل و بخشش قاجاریها از صد و هشتاد سال پیش تا حدود مشروطه، به کشورهای مختلف رسید! شاید برایتان جالب باشد که تا سالهای انتهایی حکومت قاجار، وقتی افراد آبادی زرگنده با هم درگیر میشدند، سفارت روسیه بود که به شکایتها رسیدگی میکرد و نیروهای داخلی حق دخالت نداشتند! روسیهای که در تاریخ ایران نقش پر رنگی داشته و بعدتر ، محمدعلیشاه هم در جریان مشروطه به همین سفارت پناه میبرد…!
شیب شریفیمنش (بوستان سابق) را میرویم پایین …قبل از انقلاب، بیمارستان آمریکاییها یا اختر امروز بر روی زمینی که هفتاد سال پیش اخترالملوک سهرابی وقف هلال احمر کرده بود، ساخته شد و رد پای زنان از دوران قاجار تاکنون، بر روی قطعات مختلف محله امروز ما دیده میشود …
به حوالی فرشته (فخرالدوله سابق) که رسیدید، فاصله چناران تا آقابزرگی را خوب قدم بزنید. اینجا جایی است که اولین کارخانه کبریتسازی تهران به دست امینالدوله و با شراکت روسیه ساخته شد. این کارخانه خیلی زود، در رقابت با همتاهای خارجی شکست خورد و تنها نام « کبریت الهیه» از آن باقی ماند.
پرسه را در شیب خزر ادامه بدهید تا به تیغستان برسید. اگر از درختان بلند و پیر کنار رودخانه بپرسیم به ما میگویند که در روزگار قدیم اینجا مسیری باریک و پر از بوتههای تیغدار بود. تا پایان سال ۱۳۳۰ ، بوتههای تیغ جای خود را به درختان بلند و سرسبز، بازار دورهگردان دادند.
دهه ۴۰و ۵۰ وقتی پای ساختمانسازی به اینجا باز شد، به دلیل بافت اجتماعی ممتاز و مرفه محله، خانههایی ویلایی با قوارههایی بزرگ بر روی باغها ساخته شدند … خانههایی که روزی خودشان دشمن باغها بودند، امروز دشمنهای بزرگتری به اسم برج باغها دارند! و چه تضاد غمانگیز و ایده مضحکی! برج باغ!
در کنار ویلاها ردی هم از باغهای الهیه بگیرید، بلوشر سفیر آلمان در دوره پهلوی، از محله اینطور تعریف کرد: «دور و بر سفارت بسیار دلانگیز بود، همه جا پارک باغ … با درختان سر به فلک کشیده!» ، حالا اما کنار هر باغ به جای درخت یک جرثقیل روییده!
درست است که محله امروز ما از تهران عصر قاجار فاصله زیادی دارد اما تاریخ را که ورق بزنیم میبینیم که هر کوچه و مسیر این محدوده، پر از حکایت است … و هر باغ اینجا نشانهای از آدمها و رویدادهای مهم تاریخ معاصر ایران … از شاه طهماسب صفوی، ناصرالدینشاه و رضا شاه تا وزرا و روسای محبوب آنها …
شما از پل رومی و آن حوالی چه خاطرهای دارید؟