داستان اصلی ولنتاین چیست؟
در قرن سوم امپراتور کلودیوس دوم گوتیکوس فرمانروای امپراطوری روم بود. او به دلیل تمایل افراطی به جنگ و رهبری خشن و سوء استفاده از مردم کشورش ، کلودیوس ظالم لقب گرفته بود. در واقع، او در طول قرن سوم جنگ های زیادی به راه می انداخت، به حدی که گاهی سرباز مورد نیاز برای جنگ را در اختیار نداشت.
کلودیوس معتقد بود که تمایل برای استخدام شدن در ارتش کاهش یافته است زیرا مردان رومی نمی‌خواهند عشق یا خانواده خود را ترک کنند. او با این برداشت، همه ازدواج‌ها و نامزدی‌ها را در رم لغو کرد. با این کار او، همه عشق و امید هزاران زوج برای ازدواج با فرد مورد علاقه‌شان بر باد فنا رفت. به نظر می‌رسید هیچ کس علاقه ای برای مقاومت و ایستادگی در برابر این امپراتور ظالم ندارد.
اما یک کشیش مسیحی ساده به نام ولنتاین جلو آمد و به خاطر عشق در برابر این امپراتور ایستاد. او با وجود دستورات امپراتور عقد ازدواج سربازان را قبل از رفتن به جنگ به طور مخفیانه انجام می‌داد. در سال ۲۶۹ پس از میلاد امپراتور کلودیوس از مراسم مخفیانه مطلع شد. او ولنتاین را به زندان انداخت تا او را به قتل برساند. تاریخچه روز ولنتاین را اینجا بخوانید.
اصل داستان ولنتاین همین جا بود: در حالی که او در انتظار اعدام بود، عاشق یک دختر نابینا شد که اتفاقاً دختر زندانبان بود. گفته می‌شود که ولنتاین در آستانه اعدام، بدون هیچ ابزار نوشتاری، غزلی را با جوهری که از بنفشه‌ها گرفته شده بود، برای او نوشت. مطابق با افسانه‌ها حرف‌های ولنتاین باعث شد که دختر نابینا دوباره ببیند. این یک عاشقانه کوتاه بود زیرا روز بعد ولنتاین توسط جلادان رومی کشته شد.
سنت ولنتاین جان خود را داد تا زوج‌های جوان بتوانند با هم پیوند ازدواج ببندند. شاید جسم او را کشتند اما روحش را نه. حتی قرن‌ها پس از مرگ او، داستان تعهد فداکارانه ولنتاین به عشق زنده است. سرانجام به او لقب قدیس اعطا شد و کلیسای کاتولیک تصمیم گرفت به افتخار او جشنی برپا کند. آنها ۱۴ فوریه را به عنوان روز جشن انتخاب کردند زیرا اعتقاد باستانی وجود داشت که پرندگان (به ویژه مرغ عشق) در همان روز شروع به جفت گیری کردند.
