با زندگینامه مختار ثقفی آشنا شوید

مختار ثقفی بیشتر عاملین واقعه عاشورا را به قتل رساند. قیام مختار ثقفی بعد از واقعه عاشورا و به دنبال انتقام از قاتلان امام حسین (ع) روی داد. در ادامه بیشتر با زندگی سیاسی او آشنا خواهید شد.
مختار بن ابی‌عبیده ثقفی (ابواسحاق) در سال اول هجرت در طائف به دنیا آمد و در سال ۶۷ هجری قمری از دنیا رفت. مختار رهبر چهارمین قیام بعد از حادثه عاشورا در شهر کوفه بود.

کودکی مختار ثقفی

از دوران کودکی وی اطلاعات موثقی در دست نیست و بیشتر اطلاعاتی که درباره او موجود است، مربوط به دوران قیام و ماجرای خونخواهی امام حسین (ع) است. بنابر این، از وقایع شخصی او کمتر روایتی نقل شده است.

خاندان مختار ثقفی

خاندان او از شیعیان وفادار به اهل بیت بودند. کنیه مختار ابواسحاق و لقب او کیسان به معنی باهوش و زیرک است که این لقب را علی بن ابی طالب (ع) به او داد.

پدر مختار، ابوعبید ثقفی است که در اوایل خلافت عمر از طائف به مدینه آمد و در آنجا ساکن شد. او یکی از سرداران بزرگ جنگ با ارتش ایران در زمان عمر بود. وی در هنگامی که سیزده سال داشت در جنگ یوم‌ الجسر به همراه پدرش شرکت کرد. ماجرای او در واقعه یوم‌ الجسر در جنگ با ارتش ایران در منطقه بصره معروف است.

نام مادرش دومه و از زنان با شخصیت بود و او را صاحب عقل و رای و بلاغت و فصاحت دانسته‌اند. مادر مختار هنگامی که او از عبدالله بن زبیر به صورت عجولانه درخواست حکومت عراق عرب را کرد، انتقاد نمود. او ادب و فضائل اخلاقی را از اهل بیت محمد (ص) آموخت و در آغاز جوانی، همراه با پدر و عموی خود برای شرکت در جنگ با لشکر ایران به عراق آمد و خاندان او همانند بسیاری از مسلمانان صدر اسلام، در عراق و کوفه ماندند. مختار در کنار حضرت علی (ع) بود و پس از کشته شدن او، برای مدتی کوتاه به بصره آمد و در آنجا ساکن شد.

آغاز زندگی سیاسی مختار ثقفی

وی در کنار عمویش، سعد بن مسعود که حاکم مدائن بود از سال ۳۷ هجری قمری یعنی در ۳۷ سالگی زندگی سیاسی خود را آغاز کرد. بعد از صلح حسن بن علی به کوفه رفت و چون امام حسن (ع) را یاری نکرده بود برای جبران این اتفاق در زمره کسانی قرار گرفت که از کوفه به امام حسین (ع) نامه نوشت. خانه مختار محل ورود مسلم بن عقیل بود. پس از آن که مسلم وارد کوفه شد، مستقیماً به خانه مختار رفت، او مسلم را گرامی داشت، رسماً از او پشتیبانی کرد و با او بیعت کرد. با ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه، مسلم صلاح دید به خانه هانی بن عروه نقل مکان کند. مختار نیز به منطقه خطرنیّه و اطراف کوفه برای جمع‌آوری افراد و گرفتن بیعت برای مسلم حرکت کرد. اما با دگرگونی اوضاع کوفه و تسلیم مردم در مقابل ابن زیاد، دوباره به کوفه بازگشت.


زندانی شدن مختار ثقفی

ابن زیاد دستور داد که دعوت کنندگان حسین و طرفداران مختار با وی بیعت کنند، وگرنه دستگیر و اعدام می‌شوند. وی طی ماجرایی طولانی هانی و مسلم را دستگیر و اعدام کرد. ابن اثیر در این زمینه گفته ‌است: «ابن زیاد پس از مسلط شدن بر اوضاع و قتل مسلم و هانی، به شدت در جستجوی مختار بود و برای دستگیری او جایزه‌ای معین کرد.» وی همچنین گفته ‌است: هنگام دستگیری مسلم و هانی، مختار در کوفه نبود و او برای جذب نیرو به اطراف شهر رفته بود و وقتی خبر ناگوار دستگیری مسلم را شنید، با جمعی از افراد و یارانش به کوفه آمد. هنگام ورود به شهر، با نیروهای مسلح ابن زیاد برخورد کرد و در پی یک گفتگوی لفظی شدید، بین آنان و مختار و افرادش، درگیری پیش آمد و فرمانده آن گروه مسلح کشته شد و افراد مختار متفرق شدند، زیرا مقاومت را به صلاح ندیدند، مختار از آنان خواست محل را ترک گویند تا ببینند چه پیش خواهد آمد. یکی از دوستان مختار به نام هانی بن جبّه، نزد عمرو بن حریث، نماینده ابن زیاد رفت و ماجرای مخفی شدن مختار را به عمرو اطلاع داد. عمرو به آن شخص گفت: «به مختار بگوید مواظب خود باشد که تحت تعقیب و در خطر است». مختار به حمایت عمرو نزد ابن زیاد رفت. وقتی چشم ابن زیاد به او افتاد، فریاد زد: «تو همانی که به یاری پسر عقیل شتافتی؟» مختار قسم یاد کرد که من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو به سر بردم. به هر حال عبیدالله بن زیاد مختار را دستگیر کرد و به جرم همراهی با مسلم، او را کتک زد و به همین علت، زخمی بر چشم مختار به یادگار ماند و او قسم خورد که عبیدالله را تکه تکه کند. حتی گفته می‌شود او چشم خود را به دلیل شلاق‌هایی که به او زده شد، از دست داده بود. عبیدالله او را به زندان انداخت و او تا بعد از واقعه کربلا در زندان بود.
مختار از زندان آزاد می شود

مختار ثقفی، زائده بن قدامه را مخفیانه نزد شوهر خواهر خود، عبدالله بن عمر، به مدینه فرستاد و به او گفت که ماجرا را به عبدالله بن عمر بگوید و او از یزید برای وی درخواست بخشش کند. عبدالله، همسر صفیه (خواهر مختار) بود، یزید و دیگر امویان برایش احترام و ارزش قائل بودند. او نامه‌ای برای یزید فرستاد و برای مختار، که برادر زنش بود، درخواست عفو کرد. یزید نیز بلافاصله، نامه‌ای به عبیدالله بن زیاد نوشت. به محض رسیدن نامه به ابن زیاد، وی را از زندان رها ساخت. او با نامه یزید از زندان آزاد شد و ابن زیاد او را طلبید و به او اشاره کرد که اگر نامه یزید بن معاویه نبود، تو را می‌کشتم، ابن زیاد به او گفت از کوفه خارج شو. مختار به ابن زیاد گفت برای انجام زیارت کعبه به مکه می‌رود و با این بهانه به نزد عبدالله بن زبیر رفت.

بیعت مختار با زبیریان

او بلافاصله به مکه رفت و با عبدالله بن زبیر حاکم مکه که در ستیز با امویان بود بیعت کرد؛ به شرط آنکه ابن زبیر در هر کاری با او مشورت کند و بعد از پیروزی، حکومت عراق عرب را به او بسپارد. در سال ۶۳ هجری سپاهیان یزید به فرماندهی حصین بن نمیر، مکه را محاصره کردند. مختار نیز در کنار دیگر مسلمانان به شدت از حرم دفاع کرد و شجاعتی کم نظیر از خود نشان داد. تا اینکه به علت مرگ یزید محاصره پایان یافت و سپاه شام بازگشتند و خلافت عبدالله پسر زبیر تثبیت شد. او بعد از مرگ یزید؛ ۵ ماه در کنار ابن زبیر بود، اما خبری از حکومت عراق عرب نشد. در نتیجه راه خود را از پسر زبیر جدا کرد و مکه را به سوی زادگاه خویش طائف ترک کرد و یکسال را آنجا ماند.

اولین جرقه های قیام مختار

وی جهت قیام خود، ابتدا می‌خواست از امام سجاد (ع) تاییدیه بگیرد اما وی روی خوشی به او نشان نداد و لذا با محمد حنفیه مذاکره کرد. محمد حنفیه جواب مبهمی به او داد. مختار این جواب را نشانه تایید تلقی کرد و برای خونخواهی از قاتلان امام حسین (ع) و تشکیل حکومت مستقل راهی کوفه شد. وی ۶ ماه پس از مرگ یزید و در ماه رمضان به کوفه رسید. در این زمان کوفه به دست طرفداران عبدالله پسر زبیر افتاده بود. وی در این زمان فقط به دو چیز فکر می‌کرد: به دست گرفتن قدرت و انتقام از قاتلین حسین بن علی (ع).

مختار ثقفی و قیام توابین

ورود او به کوفه مصادف با آمادگی توابین به فرماندهی سلیمان پسر صرد خزاعی برای خروج از شهر بود، اما هیچ فعالیتی (حتی مشورت) در کمک به سلیمان بن صرد و قیام توابین نکرد.

پس از خروج توابین از شهر، قاتلان حسین بن علی (ع) که از ناحیه مختار هراس زیادی داشتند، حاکم زبیری کوفه، عبدالله بن یزید را وادار کردند تا او را زندانی کند. مختار دوباره زندانی شد. در این هنگام خبر شکست و بازگشت توابین به کوفه رسید. او پس از مدتی دوباره با شفاعت عبدالله بن عمر نزد ابن زبیر آزاد گردید.

گویا مختار با سلیمان بن صُرَد خزاعی رهبر شیعیان کوفه در رقابت بود. او می‌گفت سلیمان دید سیاسی ندارد و فقط می‌خواهد خود و ما را به کشتن دهد. تلاش‌های مختار جمع بزرگی از شیعیان را از اطراف سلیمان پراکنده ساخت و از ده هزار نفر سپاه او فقط چهار هزار نفر با او به جنگ عبیدالله زیاد رفتند.

قیام مختار در کوفه

او خود را نماینده محمد حنفیه در کوفه معرفی کرد و مردم را به قیام دعوت کرد. این باعث شد که مختار در کوفه جایگاه ویژه‌ای یابد. لذا بسیاری از شیعیان با او بیعت کردند و از میان آنها سپاه بزرگی از قبایل قدرتمند شیعه فراهم شد.

وی با شعار توابین؛ «یا لثارات الحسین» (به فارسی: به خونخواهی حسین) و شعار «یا منصورُ اَمِت؛ ای پیروز، بمیران» که پس از پیروزی در جنگ بدر رایج شده بود، در چهارشنبه ۱۶ ربیع‌الثانی ۶۶ (قمری) و به نقلی در شب ۱۴ ربیع‌الاول سال ۶۶ هجری در کوفه به پاخاست.

عبدالله بن مطیع، فرماندار مصعب بن زبیر در کوفه مخفیانه گریخت و پنج سال بعد از واقعه کربلا دوران زمامداری ۱۸ ماهه مختار آغاز شد.

حکومت مختار

او تجهیز و جمع‌آوری سپاهی به کمک ابراهیم پسر مالک اشتر قلمرو کوفه را تا موصل گسترش داد و فقط بصره و حجاز زیر سلطه آل زبیر بود. اولین اقدام او پس از بدست گرفتن قدرت، خونخواهی از مسببان واقعه کربلا بود. اگر چه بسیاری از آنها در قیام مختار به بصره گریختند، در اکثر اسناد کشته شدگان به دست مختار را حدود ۳۰۰۰ نفر ذکر کرده‌اند. در آخرین نبرد، سپاه مختار لشکر عبیدالله بن زیاد را در موصل شکست داد که عبیدالله نیز در این نبرد کشته شد.

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ