نگاهی به موقعیت میشل فوکو در ایران
یکی از اتفاقات سال ۱۳۹۲ در حوزه کتابهای فلسفی و اندیشه، چاپ یازدهم کتاب «مراقبت و تنبیه: تولد زندان» اثر فیلسوف فرانسوی میشل فوکو است. خوانندگان کتابهای فلسفی حتماً از وضعیت نشر کتاب در ایران و اقبال کم به کتابهای فلسفی، آگاهی دارند و به خوبی میدانند که چنین اقبالی از آثار فلسفی شامل حال هر کتابی نمیشود. برای همین در این یادداشت میخواهیم به طور مختصر نگاهی داشته باشیم به موقعیت میشل فوکو در ایران معاصر به عنوان یک اندیشمند و تأثیراتی که بر فضای فکری و فلسفی و تحقیقات ایران گذاشته است.
از تعداد عناوین و آثار ترجمه شده از میشل فوکو و همچنین تجدید چاپ آثارش که نشان از اقبال خواننده ایرانی یا فارسیزبان به آثار او داشته میتوان گفت فوکو جزو متفکران خوشاقبال در ایران است. از جمله کتابهای مهم، مقالات و درسگفتارهایی که از فوکو به زبان فارسی نشر یافته میتوان به این عناوین اشاره کرد: «تاریخ جنون» نشر هرمس، «مراقبت و تنبیه» نشر نی، «پیدایش کلینیک» نقش و نگار، «دیرینهشناسی دانش» گام نو، «اراده به دانستن» نشر نی، «نظم اشیاء» پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، «تولد زیستسیاست» نشر نی، «تئاتر فلسفه» نشر نی، «باید از جامعه دفاع کرد» رخداد نو، «مولف چیست؟» هرمس، «ایران: روح یک جهان بدون روح» نشر نی، «نیچه، فروید، مارکس» نشر هرمس. همچنین اضافه کنید دیگر مقالات فوکو در مجموعه مقالات فلسفی یا آثار بسیاری که درباره اندیشه و نقد و تفسیر آثار فوکو به فارسی منتشر شده است.
در چند دهه گذشته هر وقت صحبت از تفکرات ایرانی یا روشنفکران ایرانی بوده همواره بحث از تأثیر عمیق متفکرانی چون هگل، نیچه و هایدگر یا اندیشههای چپ از انواع مارکسیسم گرفته تا مکتب فرانکفورت یا اندیشههای راست و انواع اندیشههای لیبرالی یا محافظهکار شده است. در واقع اگر قرار باشد به روال کتابهایی چون «روشنفکران ایرانی و غرب» بروجردی، «تأملی در مدرنیته ایرانی» میرسپاسی، «شورشیان آرمانخواه» بهروز، «رویارویی فکری ایران با مدرنیت» وحدت و «هایدگر در ایران» عبدالکریمی به وضعیت فکری ایران نگاه کنیم باید فصل جدیدی هم درباره تأثیر اندیشهها و نظریات فوکو در ایران بنویسیم.
معمولاً تفکرات فوکویی در ایران را باید در بحثهایی که تا امروز درباره نظریههای «گفتمان»، «پساساختارگرایی»، «پست مدرنیسم»، نگرشهای نیچهای و بحث «تبارشناسی» مطرح شده است دنبال کرد. گفتمان، پست مدرنیسم و نیچهای نگاه کردن به «حقیقت» شاید از جمله برجستهترین تفکرات فوکو باشند که در ایران فراگیری آن از بحثهای فکری و دانشگاهی گذر کرده و در لایههای مختلف فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران نفوذ کرده و گروه مختلفی از مترجمان، روزنامهنگاران، فعالان سیاسی، محققان دینی، عارفمسلکان و دیگر گروههای اجتماعی را مستقیم یا با واسطه، تحت تأثیر خویش قرار داده و امروزه بحث از «گفتمان» در فرهنگ عمومی بیارتباط با بحثهای متأثر از تفکرات فوکو نیست.
بخش دیگری از بحثهای فوکو در رابطه با تاریخ، تبارشناسی، قدرت و دانش و نظم گفتارها نیز در بین اهل قلم، تاریخنگاران و پژوهشگران تأثیر قابل توجهی داشته و این واقعیت را میتوان از آثار مختلفی که با تأثیر از اندیشههای فوکو به نگارش درآمده دید. دلیل اصلی اقبال پژوهشگران و اهل قلم به نظریات فوکو را پیش از همه به پتانسیل کاربرد نظریههای او درباره تغییر و تحولات دانست. فوکو از یک سو نظریهپرداز تبارشناسی و نشان دادن گسستهای فکری و تاریخی و سیاسی است و از سوی دیگر نظریهپرداز گفتمانها و قدرت/دانش است.
طبعاً در چند دهه اخیر که جامعه و تاریخ ایران با تحولات و گسستهای جدی روبرو گشته عجیب نیست اگر نگرش فوکویی به تاریخ و تحولات و نظام قدرت در بین پژوهشگران چنین جامعهای مورد اقبال قرار گیرد. علاوه بر اقبال عمومی و اقبال اهل تحقیق و پژوهش به تفکرات فوکو، باید نوعی دیگر از اقبال به میشل فوکو را نیز در نظر گرفت و به آن توجه کرد. در واقع این نوع اقبال، هم نوعی واکنش پیرامونی انتقادی و هم نوعی واکنش محافظهکارانه است. این نوع اقبال به میشل فوکو به اقبالی که به هایدگر یا به مکتب فرانکفورت در ایران شد بیشباهت نیست. همانطور که تفکر انتقادی هایدگر و مکتب فرانکفورت هر کدام به یک شکل به وضعیت مدرن یا نظام سرمایهداری، در ایران گفتمانهای فکری ضد غرب یا ضد مدرن یا ضد فرهنگ سرمایهداری را سیراب کرد نگاه انتقادی فوکو به عقل مدرن و بحث دانش/حقیقت آبشخور فکری گروههایی بوده است که به مدرنیته، علوم مدرن و نظام حقیقت غربی انتقاد داشتهاند. البته این شکل از اقبال به تفکرات فوکویی نتوانستهاند همانند اقبال روشنفکرانی چون فردید یا آلاحمد به هایدگر، گفتمانی فراگیر در ایران شکل دهند.
اما رویکرد به فوکو، همانند رویکرد به دیگر متفکران تأثیرگذار در فضای فکری ایران، فارغ از کژفهمیها و خطاها و برداشتهای نارسا نبوده است که البته بحث آن در این نوشته مختصر نمیگنجد. اما یک نکته ظریف را در این میان باید اشاره کرد و آن برداشتهای سفتوسخت از اندیشههای فوکو به عنوان یکی از عوارض در حوزه تفکرات فلسفی است که ما با آن مواجهایم. نگارنده این سطور خود شاهد بود که چگونه یکی از مترجمان شناخته شده آثار فوکو در یکی از میزگردهای فلسفی، اندیشههای فوکو را چنان مسلمات یقینی شکناپذیر و خدشهناپذیر معرفی میکرد که همواره اصول کلی و علمی ثابتی هستند و عجیبتر اینکه در آن میزگرد شلوغ و پر استقبال از بین جمعیت حاضر نیز نه کسی نقدی به این نوع نگاه به تفکرات فوکو توسط آن مترجم وارد نمود و نه سوال و پرسش و ابهامی برای کسی درباره ناکاراییهای اندیشههای فوکویی پیش آمد. جالب اینجاست که زمانی دور در دسامبر ۱۹۶۶ خود فوکو که مدتی را به تدریس فلسفه برای دانشجویان در تونس گذرانده بود درباره نگاه به تفکرات فلسفی در یک جامعه غیرغربی چون تونس مینویسد: «جای شگفتی است که آنچه برای ما گفتمان نظری صرف است، در اینجا ناگهان به صورت حکم قطعی درمیآید.» (نک: نیچه، فروید، مارکس، نشر هرمس، ۱۳۸۱، ص ۱۴۱) حکم قطعی درآمدن تفکرات فلسفی و نگاه به علم به عنوان حقیقتی قطعی و ثابت همان معضلی است که همواره سطوح مختلفی از اهل فکر و فرهنگ ما را از بالا تا پایین دچار خویش کرده است.