معبد بدون موبد
در بهمن ماه هزار و سیصد و هشتاد و هفت با یکی از دوستان زردشتیم در محوطه ی رستمباغ قدم میزدیم؛ چشمانم ناگهان به سمت ساختمان آتشکدهای که در گوشهی حیاط آنجا قرار داشت دوخته شد؛ همیشه میلی درونی برای دیدن آتشکده در من فروزان بود بنایی که…