طهمورث دیوبند
طهمورث دیوبند فرزند هوشنگ بود که پس از پدر بر تخت شاهی نشست و چون پادشاهی آغاز نمود موبدان لشکر را فرا خواند و از هر در سخن ها راند و عهد کرد تا جهان را از بدی ها پاک گرداند و دست دیوان را از همه جا کوتاه کرده و هر آن چه که برای دو جهان سودمند است شکار کرده و از بند رها گرداند .
او نیز در دوران پادشاهی اش بدعت هایی بر جای نهاد از جمله آنکه با بهره گیری از دانش خویش موی و پشم بره و میش را برید و پس از ریسیدن از آنها پوشیدنی و لباس پدید آورد .
همچنین حیوانات نیکرو را برگزید و سبزه و کاه و جو را از برای خوردنی آنان برگزید و دستور داد تا از ماکیان و خروسان به سبب صدای پر خروش شان مگهداری کنند .
طهمورث را وزیری بود بسیار آگاه و نیک کردار که ( وشید اسب ) نام داشت و قدمی جز به نیکی بر نمی نهاد :
همه روز بسته زخوردن دو لب — به پیش جهاندار بر پای شب
همان بر دل هر کسی بوده دوست — نماز شب و روزه آیین اوست
( وشید اسب ) در بند کردن دیوان بسیار مهارت داشت و با افسوس همه آنان را می بست و در بند می نمود . چون دیوان کردار وی بدیدند همگی جمع گشته و برای نبرد با وی برخاستند .
طهمورث چون از کار دیوان آگاه گشت آماده رزم گردید و همه نره دیوان و افسونگران را از پای درآورد و در بند کرد .دیوان چون چنین دیدند از جای خویش امان خواستند و در ازای ایمنی جان خویش بدو هنرها آموختند .
بدین سان خسرو نوشتن را به سی زبان چون رومی و تازی و پارسی و هندی و چینی و پهلوی و … از دیوان آموخت و به دانش سرافراز گشت و بدینگونه سی سال از پادشاهی اش گذشت و چون روزگارش سر آمد فرزندش ( جمشید ) به جای پدر نامور گشت :
گرانمایه جمشید فرزند اوی — کمر بسته و دل پر از بند اوی
بر آمد بر آن تخت فرخ پدر —به رسم کیان بر سرش تاج زر
کمر بست با فر شاهنشهی — جهان سر به سر گشته او را رهی
سلام آقای زارع
برای خواندن داستان های شاهنامه به نثر چه کتابی را معرفی می کنید،برای نوجوان ها
ممنون
درود بر شما
بنده کتاب شاهنامه به نثر اثر خانم محبوبه زمانی را مطالعه کردم . خوب بود به نظرم .
سپاس از نظرتون