قوم آخایایی در یونان باستان

الواح قوم حتی که در بغازکوی به دست آمده و تخمینا به ۱۳۲۵ ق‌م متعلق است، از قوم ((آهیاوا)) که در قدرت با ختیان برابری میکردند، نام بردهاند. در یک نوشته مصری، که به حدود ۱۲۲۱ ق‌م تعلق دارد، از قومی یاد شده است به نام ((آکایواشا)) که به سایر ((اقوام دریا)) پیوست و از لیبی به مصر حمله برد. همین نوشته این قوم را گروهی آواره شمرده است که ((برای شکمهای خود میجنگند.)) در آثار هومر، مردم یونانی زبان تسالی جنوبی، قوم آخایایی نامیده شدهاند. اما، چون این مردم از همه قبایل یونانی تواناتر شدند، هومر، کرارا، تمام یونانیانی را که به شهر تروا هجوم بردند به نام اینان خوانده است. مورخان و سخنسرایان یونانی عصر کلاسیک قوم آخایایی را، مانند پلاسگوی، از بومزادان انگاشته و گفتهاند: تا جایی که در یادها مانده است، اینان بومی یونان بودهاند. این مورخان بی هیچ تردید میپنداشتند فرهنگ آخایایی، که در آثار هومر توصیف شده است، همان فرهنگی است که در این کتاب فرهنگ موکنای خواندهایم. شلیمان این نظر را پذیرفت، دنیای تحقیق هم کوته مدتی با او همداستان بود.

در ۱۹۰۱، یک تن انگلیسی سنت شکن به نام ویلیام ریجوی این اعتماد خرسندی بخش را بر هم زد و نشان داد که تمدن آخایایی گرچه از جهات بسیار به تمدن موکنایی میماند، از لحاظ مختصات اساسی، با آن فرق دارد: (۱) آهن عملا بر مردم موکنای مجهول است، ولی قوم آخایایی با آن آشنایند. (۲) موافق آثار هومر، مردگان آخایایی سوزانده میشوند، اما مردم تیرونس و موکنای اجساد را به خاک میسپارند، و از این امر بر میآید که این دو قوم نسبت به عقبی نظری واحد ندارند. (۳) از خدایان آخایایی، که همان خدایان اولمپی هستند، اثری در فرهنگ موکنای یافت نمیشود. (۴) مردم آخایایی شمشیرهای بلند و سپرهای گرد و سنجاق قفلی به کار میبرند، ولی اشیایی به این صورتها در بقایای متنوع فرهنگ موکنایی به نظر 

نمیرسد. (۵) تفاوتهای قابل ملاحظهای هم از حیث آرایش مو و جامه بین این دو قوم وجود دارد. ریجوی از همه این نکات چنین نتیجه گرفت که مردم موکنای از قوم پلاسگوی بودند و به یونانی سخن میگفتند، اما قوم آخایایی از قوم بورموی سلت یعنی از مردم اروپای مرکزی بودند و از سال ۲۰۰۰ به این سو، از راه اپیروس و تسالی، به پایین ریختند و آیین زئوس پرستی را با خود آوردند; در حدود ۱۴۰۰ به پلوپونز تاختند و در آنجا زبان و بسیاری از رسوم یونانی را برگرفتند; به عنوان خانهای فئودال مستقر شدند و، از قصور مستحکم خود، بر اهالی مقهور پلاسگوی حکومت کردند.

این نظریه حتی اگر محتاج تغییر اساسی باشد، باز روشنی بخش است. ولی در ادبیات یونانی سخنی از هجوم قوم آخایایی نمیرود; در این صورت، از خرد به دور است که، علی رغم سنتی چنین استوار، رواج تدریجی آهن و تغییر طرق دفن یا آرایش مو و دراز شدن شمشیرها و گرد شدن سپرها و استعمال سنجاق قفلی را ملاک قضاوت قرار دهیم. بیشتر چنین احتمال میرود که، مطابق پندار همه نویسندگان کلاسیک، آخایاییان قبیلهای یونانی باشند که، بر اثر تکثیر طبیعی، در قرنهای چهاردهم و سیزدهم، تسالی و پلوپونز را فرا گرفته و در آنجا با پلاسگیها و موکناییان اختلاط خونی یافته و در حدود ۱۲۵۰ ق‌م به صورت طبقه حاکم درآمده باشند. گویا اینان زبان یونانی را از مردم موکنای نگرفتند، بلکه، برعکس، آنان را با این زبان آشنا کردند. بازتاب یک زبان مشترک کرتی پلاسگویی موکنایی در اسمهای محل، مانند کورینتوس و تیرونس و پارناسوس و اولمپیا، مشاهده میشود. ظاهرا قوم آخایایی خدایان کوهنشین و آسمانزی خود را بر پروردگاران درون خاکی یا زیرزمینی جمعیت اولیه تحمیل کردند. در موارد بسیار، بین فرهنگ موکنایی و وجه اخیر آن، یعنی فرهنگ قوم آخایایی که در آثار هومر وصف شده است، اختلاف قاطعی وجود ندارد، و چنین به نظر میرسد که شیوه‌های زندگی این دو قوم در جریان زمان میآمیزند و یگانه میشوند. سپس، هنگامی که تمدن اژهای بر اثر شکست تروا از توش و توان میافتد و آرام آرام از میانه برمیخیزد، بر شدت اختلاط آن دو میافزاید و زمینه تمدن یونانی فراهم میآید.

منبع : تاریخ تمدن , مشرق زمین : جلد دوم 

نویسنده : ویل دورانت

نشر الکترونیکی سایت تاریخ ما

عضویت
اطلاع از
guest

1 نظر
پرامتیازترین
جدیدترین قدیمی‌ترین
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها
سامان
امتیاز :
     

ممنون خوبه ولی بهتر بشه خیلی بهترمیشه