مکتب و تعالیم مودزو
مکتب ؛ تعالیم ؛ مودزو در عصرى مى زیست که از زمین خون مى جوشید و از آسمان شمشیر مى بارید؛ یعنى در عصر جنگ ایالت ها. بنابراین او در محاصره حوادث سیاسى ، اجتماعى و اخلاقى خاصى قرار داشت . امپراطورى خودکامه سیاسى ، نظام خشن و کهن فئودالى و بحران روحى و روانى مردم چین ، مسئولیتى مضاعف بر شانه این فیلسوف رنج دیده گذاشته بود؛ مردم از جنگ به ستوه آمده بودند، از بى نظمى رنج مى بردند، شکنجه فئودال ها جان مردم را به لب رسانده بود،…در چنین هنگامه اى از رنج و عذاب ، لطافت اندیشه مودزو، ((بى آزارى )) و ((مهر به همه ))، روح خسته مردم را نوازش مى داد.
الف ؛ انسان دوستى ؛ شعار محورى جامعه آرمانى و مدینه فاضله مودزو این شعار بود: ((یکدیگر را دوست بداریم )) و ((سعادت و بهروزى یکدیگر را بجوئیم )) و این جوهره مکتب کنفوسیوس بود که در اندیشه مودزو به ثمر رسیده بود.
((مودزو)) درد مردم را در تعالیم حیاتى خود چنین منعکس مى کرد:
((… هجوم ایالت هاى بزرگ به ایالت هاى کوچک ، دستبرد خانواده هاى بزرگ به خانوده هاى کوچک ، غارت ناتوانان به دست توانایان ، ستم مردم بسیار به مردم اندک ، فریب خوردن سادگان از زیرکان و خوار شمردن بزرگان بیچارگان را، این ها ستم هاى جهان اند.))
((مودزو)) آرزو مى کند که اصل ((مهر به همه )) معیار جهانى کردار باشد. او مى گوید اى کاش :
((…گوش هاى شنوا و چشم هاى بینا به یارى هم پاسخ مى دادند؛ اندام ها نیرومند مى شدند تا براى هم کار کنند….))
این جامعه آرمانى انسان مودزو تنها با تمرین ((مهر به همه )) پدید مى آید. اصل ((بى آزارى )) از اصل ((مهر به همه )) ناشى مى شود. آن که دیگران را دوست مى دارد، باید هواخواه بى آزارى باشد.
تعالیم ((منسیوس )) و ((مودزو)). هر دو مکتب با جوهره کنفوسیوس خود بر ((انسانیت )) و حکومت انسانى تکیه دارند آنجا که ((منسیوس )) به پیروى از کنفوسیوس ((حکومت نیک )) را حکومت انسانى مى داند، ((مودزو)) فرضیه جامعه آرمانى انسانى را مبتنى بر دو اصل ((بى آزارى )) و ((مهر به همه )) مطرح مى سازد.
منسیوس مى گفت :
مودزو هواخواه آموزش مهر به همه بود و او به میل خود تن خود را سر تا پا در این راه انسانیت مى فرسود.
به گفته لیانگ . جى . چاس : مغز این سخن ، کل آموزش مودزو را در خود دارد. اصل بى آزارى مودزو از آموزش مهر به همه او شکفته مى شود.
هسون دزو اندکى قبل از مرگ منسیوس به دنیا آمد (۲۹۸ ۲۳۸ ق .م ) او تاءثیرى شگفت در افکار چینیان داشت . و این ناشى از تنوع مقاصد و تعدد مبادى مذهبش بود. هسون دزو از یک طرف تحت تاءثیر تائوئیسم بود و از دیگر طرف ، از تعالیم گروه قانونى ها پیروى مى کرد. قانونى ها نقطه مقابل آئین کنفوسیوس بودند. ((جان ناس )) این گروه را به ((فاشیست ))هاى امروزى یا به پیروان ((ماکیاول )) تشبیه کرده است که اندیشه فلسفى آنان در جهت توجیه قدرت سیاسى بکار مى رفت .
هسون دزو نیز به حفظ و احترام دولت مردان کشور عقیده داشت و نسبت به حسن و قبح فطرى انسان روش خشکى را در پیش گرفت . و از این لحاظ با منسیوس نیز اختلاف مشرب داشت : آدمى بالفطره فاشد و شرور و پلید است ؛ ولى با تربیت امکان اصلاح او هست ، اگر انسان را به حال خودش رها کنند، مانند نهال نو، کج مى روید. بنابراین باید او را با ریسمانى پیچید تا راست بارآید. و این بر خلاف نظریه منسیوس بود. زیرا منسیوس مى گفت : انسان فطرتا پاک سرشت و نیکو روش خلق شده و این پاکى در وجود او نهفته است که باید پادشاهان این فطرت پاک را به وسیله تربیت خردمندانه به ظهور رسانند. هسون دزو مى گفت : آسمان یک موجود مستقل و مجسم نیست ؛ هر چند که آسمان صحنه یک سلسله حوادث است ، اما بهر حال این نام را ما بر آن نهاده ایم . در عین حال آسمان وجود مستقل و ذات جداگانه اى ندارد و دعاى به درگاه آن بیهوده است ؛ زیرا انسان پاسخى دریافت نمى دارد. همه چیز باید طبق تائو انجام گیرد. و این عمق تاءثیر او از مکتب تائوئیسم است .
هسون دزو منکر وجود خدایان و ارواح مفیده و مضره بود و نیز روان اجداد و نیاکان را معدوم و باور آن را موهوم مى دانست . هر اتفاقى در جهان حاکى از اراده تائو است . او کلیه عقاید، باورها و سنت هاى اعصار گذشته چین رابیهوده و بى فائده مى انگاشت . او بر خردمندانه بودن عقاید و مناسک مذهبى دینى تکیه داشت و معتقد بود که در احساسات و عواطف مذهبى نباید از اعتدال خارج شد. هسون دزو از لائوتسه و کنفوسیوس نیز الهام گرفته بود: قاعده بى را از کنفوسیوس و قانون لائو را از لائوتسه . او خود قواعدى را بر این دو مکتب افزود و مراسمى وضع کرد و پیروانش رامکلف به اجراى آنها ساخت .
((هان فى دزو)) وارث اندیشه و مکتب ((هسون دزو)) است که اصحاب مدرسه کنفوسیوسى را به خاطر عدم تماس با واقعیت هاى زمان محکوم کرده است .
او نیز به ((جامعه آرمانى )) مى اندیشید: ((کار کشاورزى براى ازدیاد ثروت مردم ، گسترش کیفرها براى به فرمان واداشتن بدکاران ، و….))
کتاب شناسى ؛
شناخت ادیان و مکاتب چین باستان . ن . ک ؛ به فارسى : جوجاى و وینبرگ جاى / تاریخ فلسفه چین باستان / ترجمه ع . پاشائى . تهران . مازیار. ۱۳۵۴. هیلدا هوکام / تاریخ مختصر چین / ترجمه ع . پاشائى . تهران . مازیار دکتر على شریعتى / تاریخ و شناخت ادیان .م . آ. ۱۴/۱ تهران . ۱۳۵۹. جان ناس / تاریخ جامع ادیان . فلیسین شاله / تاریخ مختصر ادیان بزرگ .