تَرکان خاتون
ترکان خاتون، نامی آشنا در تاریخ حکومتداری ایران به شمار میآید. سدههای میانه تاریخ ایران، زنانی قدرتمند در گستره حکومتداری به خود دیده است که تَرکان نام داشتهاند؛ ترکان خاتون دختر طمغاچ خان از ملوک خانیه، همسر ملکشاه سلجوقی، دختر محمدارسلان خان صاحب ماوراءالنهر و همسر سلطان سنجر سلجوقی، مادر سلطانشاه پسر ایل ارسلان بن اتسز، همسر سلطان قطبالدین فرمانروای کرمان و سرانجام مادر سلطان محمد خوارزمشاه. این آخری اما نامی پرآوازه و ماندگار در روزگار دیرینه ایران برشمرده میشود؛ زنی که به خودکامگی و سنگدلی شهره بود و بسیاری از پژوهشگران، یورش ویرانگر مغولان به ایران را نتیجه برخی اقدامات او میدانند. برخی تاریخنگاران، او را به خردمندی و بخشندگی و برخی دیگر به خودخواهی، قدرتطلبی و خودکامگی شناساندهاند. او اما هر که بود و هر چه کرد، نام خود را با یکی از بزرگترین یورشهای تاریخ بشری پیوند زده است.
ترکان خاتون؛ او عامل یورش مغولان بود؟
بخشی از قدرتگیری ترکان خاتون را در چرخه حکومتداری خوارزمشاهیان، به سستیهای سلطان محمد، فرزندش نسبت دادهاند. دستهای از تاریخنگاران نیز جایگاه بیبدیل این زن قدرتمند را در دوره پادشاهی خوارزمشاهیان، از آنرو دانستهاند که بیشتر سپاهیان این سلسله از ترکان قپچاق و قبیله قنقلی بودند که ریشه ترکان خاتون به آنان بازمیگشت؛ همین مساله موجب شده بود او احساسی فراتر از مادر نسبت به سلطان محمد و جایگاهی فراتر از یک ملکه در چرخه حکومتداری داشته باشد؛ او در واقع پادشاهی در سایه بود اما با قدرتی افزونتر از پادشاه رسمی! سلطان محمد خوارزمشاه نیز دریافته بود که بیپشتوانه مادر و سپاهیانی که همقبیله وی بودند، قدرتی نخواهد داشت، از اینرو آگاهانه وی را در حکومت به شراکت گرفته بود؛ شراکتی که بنیان حکومتاش را سرانجام بر باد داد، خودش را آواره کرد، مادر را به اسارت مغولان داد و خاک بخشهایی از سرزمین ایران به توبره کشیده شد.
زنی با قدرت شاهانه
غایر خان، برادرزاده ترکان خاتون، بر شهر اُترار، به عنوان مرکزی بازرگانی در شرق ایران حکومت میکرد. او با هدفی نامشخص، شاید وسوسههای اقتصادی، داراییهای دستهای از بازرگانان مغول را گرفت و پس از واردآوردن اتهام جاسوسی به آن، همهشان را به قتل رساند. سلطان محمد خوارزمشاه پیش از آن با انعقاد یک معاهده، پیوندی دوستانه با مغولان پدید آورده بود. این رخداد نابهنگام، روابط ایران و مغولستانِ در جستوجوی آوازه و سرزمین را شتابان تیره کرد. خوارزمشاه به تحریک ترکان خاتون، از تسلیم غایر خان به مغولان خودداری ورزید. اینگونه، ایران به وسوسهای برای انتقامجویی قدرت نوخاسته صحراگردان آسیای مرکزی بدل شد؛ سیل ویرانگر مغولان که آمد، همه را با خود برد؛ این زن قدرتمند نیز نتوانست در برابر آنان بایستد؛ نیمه تاریک تاریخ، او را در خود بلعید.
از حکمروایی در خوارزم تا رنگرزی در مغولستان
ترکان خاتون سرنوشتی یافت که شاید بسیاری از خودکامگان و شیفتگان قدرتِ بیاندازه را در هزارههای گذشته انتظار کشیده است. تاریخ، درسی به یادماندنی به وی داد. هرچند روایتهایی گوناگون درباره فرجام وی به دست رسیده است، بسیاری از منابع اما برآناند که پس از یورش مغولان و فرار سلطان محمد خوازمشاه و مرگ وی در جزیره آبسکون در دریای خزر، سپاهیان مغول به دژ ایلال روی آوردند که ترکان خاتون و وزیر معزول سلطان در آن پناه گرفته بودند. محصوران تا ۴ ماه توانستند در برابر آنان بایستند؛ موجودی آب قلعه که ته کشید، ناچار تسلیم شدند. مغولان پس از کشتن مردان به ویژه وزیر نالایق سلطان، ترکان خاتون را به همراه زنان و کودکان نزد چنگیز خان فرستادند. خان مغول پس از بخشیدن زنان و دختران به افراد سپاه، هنگام بازگشت به مغولستان، زن قدرتمند پیشین سلسله خوارزمشاهی را به شیوهای خفتبار با خود همراه کرد. به روایت بسیاری از تاریخنگاران همچون عطاملک جوینی و پژوهشگران همچون بارتولد، ترکان خاتون روزگاری سخت در مغولستان ازسرگذراند؛ او به روایتی حتی به رنگرزی مشغول شد تا این که در سال ۶۳۰ هجری درگذشت.